چراغ هاى تاريكى
وَمَصابيحِ الدُّجى;
و (سلام بر) چراغ هاى فروزان در تاريكى ها.
ائمّه عليهم السلام چراغ هاى فروزان در تاريكى ها هستند. كلمه «مصابيح» جمع «مصباح» است و كلمه «دجى» به معناى تاريكى است و اين جمله مطلق است; يعنى ائمّه ما عليهم السلام روشن گر و برطرف كننده همه تاريكى ها هستند.
چنان كه در كتاب هاى لغت آمده، به هر چراغى مصباح نمى گويند; بلكه مصباح در لغت عرب به اين معناست: هو السراج الثاقب المضيئ.1
مصباح آن چراغ و وسيله روشن گرى است كه در يك جا استقرار و ثبوت دارد و به ذات خود روشن گر است، نه اين كه نورش را از جايى دريافت كند.
براى مثال: روشن گرى لامپ از نيروگاه برق است; ولى خورشيد نور است و روشن گرى در ذات آن است و بين اين دو مورد تفاوت بسيار است.
بنابراين ائمّه عليهم السلام خود وجودشان نور است و ذاتاً روشن گرند. پرسش اين كه آيا وجود مادّى امام عليه السلام يعنى همين گوشت، پوست و استخوان او كه قرآن مى فرمايد: (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ);2 «بگو: من فقط بشرى همانند شما هستم» اين روشن گرى را دارد؟
در اين مورد به كتاب هاى حديثى و تفسيرى در ذيل آيه شريفه آن جا كه مى فرمايد: (وَأَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها);3 «و (در آن روز) زمين به نور پروردگارش روشن مى گردد» بايد مراجعه نمود.
و نظير اين بحث نسبت به آن ذوات مطهّره و ساير مؤمنان در آخرت نيز وجود دارد كه به تفاسير در ذيل آيه مباكه (يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ * يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُور لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ)4 بايد مراجعه نمود.
1. تفسير غريب القرآن: 169، مجمع البحرين: 2 / 576.
2. سوره كهف (18): آيه 110.
3. سوره زمر (39): آيه 69.
4. سوره حديد (57): آيه 12 ـ 13.