معناى سياست و سياست گذار
وَساسَةَ الْعِبادِ;
و (سلام بر شما) اى سياست گذاران بندگان.
ائمّه عليهم السلام سرپرستان بندگان هستند. واژه «ساسة» جمع «سائس» است. در لسان العرب آمده است:
السوس: الرياسة، يقال: ساسوهم سوساً، وإذا رأسوه قيل: سوسوه وأساسوه. وساس الأمر سياسةً: قام به، ورجل ساساً من قوم ساسة وسوّاس، أنشد ثعلب:
سادة قادة لكلّ جميع *** ساسة للرجال يوم القتال
وسوّسه القوم: جعلوه يسوسهم… وفي الحديث: «كان بنو إسرائيل يسوسهم أنبياؤهم» أي تتولّى أمورهم;1
واژه «سوس» به معناى رياست است. اگر كسى را براى رياست نصب كنند مى گويند: «سوّسوه».
و معناى شعرى كه ابوالعباس ثعلب روايت كرده، اگر جنگى روى دهد نقشه جنگ و چگونگى آن به عهده آنان است كه رهبرى مردم را بر عهده دارند و به پيروزى مى رسند و در معناى ديگر، اگر اداره امور، سياست خانه اى، شهرى و كشورى به كسى واگذار شود، مالك آن خانه، شهر و كشور مى شود… و در حديث آمده است:
كان بنو إسرائيل يسوسهم أنبياؤهم;
انبياء بنى اسرائيل رهبرى مردم را بر عهده داشتند.
اين حديث خيلى به كار مى آيد كه در بنى اسرائيل اين گونه بوده كه رياست مردم از نظر دنيايى هم به دست پيامبران الهى بوده است; يعنى آنان متولّى امور مردم بوده اند. به واقع، سياست در لغت يعنى: القيام على الشيء بما يصلحه.
در كتاب هاى اخلاقى كهن، اخلاقيّون قديم مى نوشتند: سياسة المنزل وسياسة المدن.
در كتاب هاى اخلاقى بيان شده كه بزرگ خانواده از نظر اخلاقى در داخل خانه بايستى با افراد خانواده چگونه رفتار كند، گفته اند: به گونه اى بايد رفتار نمايد كه عمل او آنان را راهنمايى كند و با روش عملى آن ها را به صلاحشان هدايت كند و برساند.
به سخن ديگر اگر فردى سياستِ محلّه يا شهرى را به عهده گرفت، بايد به گونه اى برنامه ريزى كند و امور آن منطقه را اداره نمايد كه آنان را در صلاح مادى و معنوى قرار دهد و به سعادت و نيك بختى برسند كه آنان را «بما يصلحهم» برساند.
بنابراين، شأن ائمّه عليهم السلام رساندنِ بندگان به اين مرحله است كه آنان را به صلاحشان برسانند و اين به عهده آنان گذاشته شده است.
به عبارت ديگر از شئون ائمّه عليهم السلام متولّى بودن امور بندگان به صلاح حال آنان در همه ابعاد مادّى و معنوى است.
1. لسان العرب: 6 / 108.