نه غلوّ و نه تقصير
براى شناخت ائمّه عليهم السلام بايد مقامات و منازل آن بزرگواران را از خودشان بياموزيم; نه غلو و نه تقصير; چرا كه هم تقصير حرام است و هم غلو. امام باقر عليه السلام به ابوحمزه ثمالى مى فرمايد:
يا أبا حمزة! لا تضعوا عليّاً دون ما رفعه اللّه ولا ترفعوا عليّاً فوق ما جعل اللّه;1
اى اباحمزه! على عليه السلام را پايين تر از جايگاهى كه خداوند قرار داده قرار ندهيد و فراتر از مقام والايى كه خداوند قرار داده قرار ندهيد.
به عبارت ديگر، بيش از آن چه هست نگوييد و از آن چه هست پايين نياوريد.
آن حضرت در روايت ديگرى مى فرمايد:
فإنّ الغلاة شرّ خلق اللّه; يصغّرون عظمة اللّه ويدّعون الربوبيّة لعباد اللّه. واللّه، إنّ الغلاة شرٌّ من اليهود والنصارى والمجوس والّذين أشركوا;2
به راستى غاليان بدترين آفريدگانند. آنان عظمت و شكوه خدا را كوچك مى شمارند و ربوبيّت را براى بندگان خدا ادّعا مى كنند. به خدا سوگند! غاليان از يهوديان، مسيحيان، مجوسيان و شركورزان بدترند.
روايت بسيار جالبى وجود دارد كه آن حضرت مى فرمايد:
كان علي عليه السلام واللّه عبداً للّه صالحاً أخو رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله;3
به خدا سوگند! على بنده صالح خدا و برادر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بود.
آن گاه در ادامه عبارت خيلى مهمّى مى فرمايد:
ما نال الكرامة من اللّه إلاّ بطاعته للّه ولرسوله;4
او به اين مقام در نزد خداوند نايل نشد، مگر با اطاعت از خدا و رسول او.
به راستى چه كرامتى است كه امير مؤمنان على عليه السلام از طريق عبوديّت و عبادت به اين مقام رسيده اند؟
با توجّه به اين روايات، ائمّه عليهم السلام در برابر غاليان و غلو چنين برخوردى مى نمودند. از طرفى با عنايت به اين روايات، معناى غلو نيز معلوم مى شود كه همان اعتقاد به نبوّت و الوهيّت امام و اعتقاد به الوهيّت پيامبر است; يعنى انسان به شأن نبى و امام بيش از آن چه هست معتقد شود، يا او را شريك خداوند بداند; از اين رو بايد معتقد بود كه ائمّه و پيامبر هرگز إله، ربّ و شريكان خداوند متعال نبوده اند. آنان در خدا حلول نكرده اند و با او اتّحاد ندارند.
اين است معناى غلو چنان كه از روايات فهميده مى شود و اعتقاد به يكى از اين اُمور مصداق غلو درباره نبى و امام به شمار مى آيد; ولى خود روايات كه مى فرمايند: اين ها را نگوييد، مى فرمايند: آن چه مى توانيد در فضل و برترى ما بگوييد. ما را بنده آفريده شده و تربيت يافته خداوند بدانيد. امّا ـ چنان كه خواهد آمد ـ مى فرمايند: به شأن و مقام ما نزد خدا نمى توانيد پى ببريد.
آرى، با حفظ عبوديّت، هر چه مى توانيد در فضل و برترى ائمه اطهار عليهم السلام بگوييد كه هيچ فردى به كرامت خدايى نايل نشد، مگر به سبب اطاعت و عبوديّت و تعبّد.
در همين زيارت جامعه نيز بدان اشاره شده كه «وعباده المكرمين الّذين لا يسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون» كه اين معنا ـ چنان كه در جاى خود خواهد آمد ـ از قرآن مجيد اخذ شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لا يَسبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ);5
آنان بندگان شايسته او هستند كه هرگز در سخن بر او پيشى نمى گيرند و پيوسته به فرمان او عمل مى كنند.
كوتاه سخن اين كه با حفظ عبوديّت و مخلوقيّت هر چه مى توانيد در مورد آنان بگوييد. و اين چيز اندكى نيست.
به راستى كرامت از پيش گاه خدا چيست؟ اين چه مقامى است كه آن حضرات به جايى رسيدند كه «لا يفعلون إلاّ ما يؤمرون».
در روايت صحيح ـ بلكه از طرق عامه هم متواتر ـ آمده كه پيامبر گرامى صلى اللّه عليه وآله درباره حضرت امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
إنّه لا يفعل إلاّ ما يؤمر به;6
به راستى على جز آن كه به او دستور داده مى شود، انجام نمى دهد.
ما غلو نمى كنيم و از غلو نهى شده ايم تا بگوييم: امام، پيامبر است; چه رسد كه بگوييم: امام خدا و ربّ است; بلكه آنان عبد و بنده خدا هستند; اما بنده هايى كه به چنين مقامى رسيده اند. اگر گوييم: كسى بر اثر بندگى خداوند مورد تفضّل خدا قرار گرفته، آيا اين غلو است؟
1. همان: 25 / 283 و 39 / 206.
2. الامالى، شيخ طوسى: 650، حديث 1349، بحار الانوار: 25 / 265 / 284.
3. بحار الانوار: 25 / 286.
4. همان: 25 / 287.
5. سوره انبياء (21): آيات 26 و 27.
6. ر.ك: محاضرات فى الاعتقادات: 1 / 160.