محبوب خدا و پيامبرش
در تاريخ معتبر آمده است آن گاه كه در خيبر ابوبكر و عمر حاضر به جنگ نشدند و با ذلّت فرار كردند و باز گشتند پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
لاُعطينّ الراية غداً رجلاً يحبّ اللّه ورسوله ويحبّه اللّه ورسوله كرّار غير فرّار، لا يرجع حتّى يفتح اللّه عليه يديه;1
فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خداوند و پيامبرش را دوست مى دارد و خداوند و پيامبرش نيز او را دوست مى دارند و او باز نمى گردد مگر اين كه خداى تعالى فتح و پيروزى را به دست او به انجام خواهد رسانيد.
حضرت على عليه السلام به جايى رسيده كه محبّت او يك طرفه نيست; بلكه محبوب نيز او را دوست مى دارد.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله، امير مؤمنان على عليه السلام را در جنگ خيبر اين گونه معرفى مى نمايد كه من فردا پرچم را به دست كسى مى دهم كه خدا و رسول او را دوست مى دارند. اين يك طرف قضيه و خدا و رسول نيز او را دوست مى دارند، اين هم طرف دوم قضيّه است، پس اين كار ـ فتح خيبر ـ از دست چنين كسى بر مى آيد و كار ابوبكر و عمر و ديگر اشخاص نيست.
آرى، ائمّه عليهم السلام محبّت خدا را به سرحدّ تمام رسانيده اند. وقتى محبّت به سرحدّ تمام رسيد، اين وجود از محبّت محبوب پر مى شود و اين وجود چيزى جز محبوب نيست، اصلاً با غير محبوب كارى ندارد و جز او چيزى نمى بيند. پس محبوب اين جاست و او از محبوب جدا نيست. آن وقت چنين مى شود كه خدا و رسول او را دوست مى دارند و او نيز به خدا و رسول مهر مىورزد.
از اين رو، خداوند متعال مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْم يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّة عَلَى الْكافِرينَ);2
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين خود باز گردد (ضررى به خدا نمى رساند) پس در زمانِ نه چندان دور خداوند گروهى را مى آورد كه آن ها را دوست مى دارد و آن ها نيز او را دوست مى دارند، در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كفرورزان عزيزند.
بعضى علماى اهل تسنّن ادّعا دارند كه اين آيه درباره ابوبكر نازل شده است; چرا كه او بعد از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله با اهل ارتداد جنگيد.3
ما در حاشيه شرح مواقف و ديگر كتاب ها آورده ايم4 كه در اين آيه جز امير مؤمنان على و ائمّه اطهار عليهم السلام و اصحاب خاص آن بزرگوار كسى نمى تواند منظور و مقصود باشد; چرا كه مصداق «يحب اللّه ورسوله ويحبّه اللّه ورسوله» امير مؤمنان على عليه السلام است، نه ابوبكر و اين امر در جنگ خيبر روشن شد.
و در حديث «طير مشوى» نيز كه با سند صحيح نقل شده، چنين آمده است: آن گاه كه براى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مرغ بريانى آوردند و حضرتش خواستند ميل نمايند، دعا كردند:
اللّهمّ ائتني بأحبّ خلقك إليك وإلي، يأكل معي من هذا الطائر;
خدايا! محبوب ترين شخص را نزد خود و رسولت بفرست تا با من در اين غذا شريك شود و با هم غذا بخوريم.
حضرت در خانه بود و درِ خانه بسته بود. ابوبكر آمد و برگشت و عمر آمد و برگشت. انس بن مالك براى اذيّت على عليه السلام و اعمال غرض خويش وقتى على عليه السلام آمد در زد، در را باز نكرد; ولى امير مؤمنان عليه السلام برنگشت و انس ناچار شد، در را باز كند. حضرت وارد شد. پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله از جا برخاست و با على عليه السلام معانقه كرد و او را بغل نمود و بدين ترتيب، يگانه مصداق بودنِ آن حضرت براى «احبّ الخلق إلى اللّه ورسوله» معلوم گرديد.5
روشن است كه احب بودن دليل افضل بودن است و افضل بودن دليل امامت.
1. روضة الكافى: 351، الامالى، شيخ صدوق: 603، حديث 10، بحار الانوار: 21 / 27، حديث 27، صحيح بخارى: 4 / 5، 12، 20 و 207، 5 / 76، صحيح مسلم: 5 / 195، 7 / 120 و 122، سنن ابن ماجه: 1 / 45، سنن ترمذى: 5 / 302، مسند احمد بن حنبل: 1 / 99 و 185، 4 / 52، فضائل الصحابه نسائى: 16 و منابع ديگر.
2. سوره مائده (5): آيه 54.
3. ر.ك: تفسير فخر رازى: 12 / 18، تفسير قرطبى: 6 / 220 و تفسير جامع البيان: 6 / 382.
4. ر.ك: الامامة في أهمّ الكتب الكلاميه.
5. ر.ك: الامالى، شيخ صدوق: 357، الامالى شيخ طوسى: 353 و 454، روضة الواعظين: 130، بحار الانوار: 38 / 355، سنن ترمذى: 5 / 300، المستدرك على الصحيحين: 3 / 130، مجمع الزوائد: 9 / 126، السنن الكبرى: 5 / 107، خصائص اميرالمؤمنين: 51، المعجم الأوسط: 2 / 207 و 6 / 90، المعجم الكبير: 1 / 253، نظم درر السمطين: 10 و منابع ديگر.