فرق دليل با هادى
از آن چه گفتيم، فرق كلمه «دليل» با كلمه هاى «هادى»، «مرشد» و «داعى» معلوم مى شود. دليل، آن است كه انسان فردى را به جايى برساند، به گونه اى كه با رسيدنش در آن جا به طور كامل آرامش داشته باشد و هيچ گونه شك و شبهه اى وجود نداشته باشد. از اين رو، گاهى دلالت بر قصد و جعل متوقّف است. و گاهى دلالت بدون قصد نيز صورت مى گيرد.
راغب اصفهانى در اين زمينه مى نويسد:
الدلالة ما يتوصّل به إلى معرفة الشيء… وسواء كان ذلك بقصد ممّن يجعله دلالة أو لم يكن بقصد كمن يرى حركة إنسان فيعلم أنّه حيّ.1
مثال عدم توقف دلالت بر قصد دلالت حركت انسانى بر حيات اوست كه وقتى به فردى كه خوابيده و بى آن كه قصدى داشته باشد پهلو به پهلو مى شود، به ما مى فهماند كه زنده است.
اين، معناى دلالت است، ولى امام عليه السلام اصل وجودش دلالت دارد، گرچه ساكت يا زندان يا غايب از انظار باشد.
كسى كه بخواهد به چنين مقامى برسد، بايد سه چيز را دارا باشد كه هر سه در ائمّه عليهم السلام موجود است و در غير آنان نيست:
1 . بايد امام خصوصيّات «مرضاة اللّه» را بداند; چرا كه مى خواهد دليل باشد و در غير اين صورت نمى تواند به چيزى كه نمى داند، دليل و راهنما شود;
2 . بايستى همه آن مراتب را دارا باشد تا بتواند به ديگران اعطا كند و بايد خودش به آن مقامات برسد تا به ديگران دليل و راهنما باشد;
3 . وقتى مى خواهد دليل و راهنما باشد، نبايد اشتباه كند، سهو نمايد و نسيان داشته باشد. نمى تواند بگويد: يادم رفت; مثلاً كسى بپرسد: آقا! اين قضيّه چگونه است؟ آيا «مرضات اللّه» است يا نه؟ و پاسخ دهد: نمى دانم و… .
دلاّل هاى خانه ها چه كار مى كنند. دست مشترى را مى گيرند و به خانه مى برند و تمام زواياى آن را نشان مى دهند، چون طرف مى خواهد عمرى در آن جا زندگى كند.
آرى، فقط ائمّه اهل بيت عليهم السلام «الأدلاّء على مرضات اللّه»، مصدر ملكات عاليه و اعمال صالحه، رساننده بشر به خدا و مظاهر اسماى حسنى هستند كه قهراً رهبران خطّ مقابلشان مظهر ضلالت و تاريكى هستند. از اين رو، در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود:
إنّ اللّه خلقنا فأكرم خلقنا وفضّلنا وجعلنا اُمناءه وحفظته وخزّانه على ما في السماوات وما في الأرض. وجعل لنا أضداداً وأعداءاً، فسمّانا في كتابه وكنّى عن أسمائنا في كتابه وكنّى عن أسمائنا بأحسن الأسماء وأحبّها إليه، وسمّى أضدادنا وأعداءنا في كتابه وكنّى عن أسمائهم وضرب لهم الأمثال في كتابه في أبغض الأسماء إليه وإلى عباده المتّقين;2
به راستى كه خداوند ما را آفريد و آفرينش ما را گرامى داشت و ما را برترى داد و امين، حافظ و خزانه داران آن چه در آسمان ها و زمين است قرار داد و براى ما ضد و دشمن قرار داد. ما را در كتاب خود به بهترين و محبوب ترين نام ها در نزد خود نام برد و با بهترين كنايه ها به نام هاى ما در كتابش اشاره نمود و اضداد و دشمنان ما را در كتاب خود نام برد و با كنايه به نام آنان به بدترين نام ها اشاره كرد و براى آنان در قرآن با مبغوض ترين اسامى در نزد خود و بندگان پرهيزكارش مَثَل زد.
آن حضرت در روايتى ديگر مى فرمايد:
نحن أصل كلّ خير، ومن فروعنا كلّ بر، ومن البرّ التوحيد والصلاة والصيام وكظم الغيظ والعفو عن المسيء ورحمة الفقير وتعاهد الجار والإقرار بالفضل لأهله; وعدوّنا أصل كلّ شر، ومن فروعهم كلّ قبيح وفاحشة…;3
ما اصل و ريشه هر خير و نيكى هستيم و هر نيكى از ما منشعب مى شود. توحيد، نماز، روزه، فرو بردن خشم، بخشش از گناه كار، مهرورزى به فقير و نادار، رفتار خوب با همسايه و اعتراف به فضيلت اهل فضل از موارد نيكى است و دشمن ما اصل و ريشه هر شرّ و بدى است و هر عمل قبيح و زشت و فساد فحشاء… از آنان منشعب مى شود.
1. المفردات في غريب القرآن: 171.
2. بحار الانوار: 24 / 302، حديث 14، تفسير كنز الدقائق: 1 / 612.
3. همان: 24 / 302، حديث 14.