اخلاص در توحيد
ائمّه عليهم السلام در توحيد خداوند متعال مخلص بودند; يعنى در توحيد خداوند متعال به اعلا درجه خلوص و اخلاص رسيده بودند.
از طرفى، عبادت ائمّه عليهم السلام و اطاعت آن ها از خداوند متعال و پيش از اين، شناخت و معرفت آن بزرگواران به خداوند متعال به گونه اى و در حدّى بوده كه فقط به خودشان اختصاص داشته و خداوند متعال به چنين افرادى كه در توحيدش مخلص و در عبوديّت در اعلا درجه آن باشند، وعده هايى داده است.
البتّه مراتب پايين تر اخلاص هم آثار و بركاتى دارد كه هر چه انسان در اين مسير گام بردارد و به هر درجه اى كه برسد، آن درجه براى خود آثار و بركاتى دارد. چنان كه در حديث قدسى آمده است، حمّاد بن بشير گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله: قال اللّه عز وجل: من أهان لي وليّاً فقد أرصد لمحاربتي وما تقرّب إلي عبد بشيء أحبّ إلي ممّا افترضت عليه وإنّه ليتقرّب إلي بالنافلة حتّى أحبّه، فإذا أحببته كنت سمعه الّذي يسمع به وبصره الّذي يبصر به ولسانه الّذي ينطق به ويده الّتي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني أعطيته، وما ترددت عن شيء أنا فاعله كترددي عن موت المؤمن، يكره الموت وأكره مساءته;1
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: خداى عزوجل مى فرمايد: هر كه به دوستى از دوستان من اهانت كند، همانا براى جنگ با من كمين كرده است و هيچ بنده اى به چيزى به من تقرب نجويد كه نزد من محبوب تر از آن چه بر او واجب كرده ام باشد و همانا او به وسيله نماز نافله به من نزديك مى شود تا آن جا كه من او را دوست بدارم و هنگامى كه او را دوست بدارم، گوش او شوم; همان گوشى كه با آن مى شنود و چشم او گردم; همان چشمى كه با آن ببيند و زبانش شوم; همان زبانى كه با آن سخن گويد و دست او گردم; همان دستى كه با آن بگيرد. اگر مرا بخواند اجابتش كنم و اگر از من خواهشى كند به او پاسخ بدهم و من در كارى كه انجام دهم، هيچ گاه ترديد نداشته ام، مانند ترديدى كه در مرگ مؤمن دارم; (زيرا) او از مرگ كراهت دارد و من از ناراحت كردن او ناخرسندم.
اين يك واقعيّت است و از امورى است كه به سند نياز ندارد. در حالات كسانى كه در اين مسير گام برداشته اند، ائمّه عليهم السلام و پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در رأس هستند.
گفتنى است اين حديث قدسى در كتاب هاى اهل تسنّن نيز آمده است.2 شارح صحيح مسلم بر اساس اين حديث بحث كرده و آن را مبنا قرار داده و از آن استفاده هايى كرده است. او به نقل از قاضى عياض مالكى چنين مى نويسد:
ومحبّة اللّه تعالى لعبده تمكينه من طاعته وعصمته وتوفيقه وتيسير ألطافه وهدايته وإفاضة رحمته عليه هذه مباديها وأمّا غايتها فكشف الحجب عن قلبه حتّى يراه ببصيرته فيكون كما قال في الحديث الصحيح «فإذا أحببته كنت سمعه الّذي يسمع به وبصره الذي يبصر به».3
آرى، انسان به رغم بندگى، به جايى مى رسد كه خداوند سبحان مى فرمايد:
كنت سمعه الّذي يسمع به وبصره الّذي يبصر به;
من گوش او شوم; همان گوشى كه با آن مى شنود و چشم او گردم; همان چشمى كه با آن ببيند.
و كسى كه به اين مرحله برسد، چيزى از خودش ندارد; بلكه تمام بركات از عبادت و خلوص در آن است.
ائمّه عليهم السلام به تمام معنا براى خداوند متعال بودند. آن بزرگواران به تمام معنا در مقام توحيد بارى تعالى و به تمامِ جهاتِ توحيد ـ ذاتى، صفاتى، افعالى و عبادى ـ با اخلاص بودند. از اين رو، آنان «صفوة اللّه» شدند كه خداوند متعال آنان را براى خود اصطفا كرد و برگزيد و آنان را وارث پيامبران و خليفه خود در زمين قرار داد.
اين واقعيّتى است كه ائمّه عليهم السلام به بركت اخلاص و خلوص در بندگى خداوند متعال بعد از معرفت و شناخت خدا، به اين مقامات مى رسند.
1. الكافى: 2 / 352، حديث 7، المحاسن: 1 / 291، حديث 443، وسائل الشيعه: 4 / 72، حديث 4544، بحار الانوار: 67 / 22، حديث 21.
2. صحيح بخارى: 7 / 190، السنن الكبرى: 10 / 219.
3. شرح صحيح مسلم، نَوَوى: 15 / 151.