اهل بيت عليهم السلام و حقايق قرآن و سنّت
امير مؤمنان على عليه السلام در جاى ديگر تأكيد مىورزند كه حقايق قرآن و سنّتِ پيامبر نزد اهل بيت عليهم السلام است و آن بزرگواران به داشتن آن از ديگران شايسته ترند، آن جا كه مى فرمايد:
إنّا لم نحكِّم الرجال وإنّما حكَّمنا القرآن، هذا القرآن إنّما هو خطّ مستور بين الدفتين، لا ينطق بلسان، ولا بدّ له من ترجمان، وإنّما ينطق عنه الرجال.
ولمّا دعانا القوم إلى أن نحكّم بيننا القرآن لم نكن الفريق المتولّي عن كتاب اللّه سبحانه وتعالى، وقد قال اللّه سبحانه: (فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ)،1 فردُّه إلى اللّه أن نحكم بكتابه، وردّه إلى الرسول أن نأخذ بسنّته. فإذا حكم بالصدق في كتاب اللّه فنحن أحقّ الناس به، وإن حكم بسنّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله فنحن أحقّ الناس وأولاهم بها… .
فأين يُتاه بكم؟! ومن أين اُتيتُم؟!2
ما هيچ گاه مردان را داور قرار نداديم؛ بلكه تنها قرآن را به داورى پذيرفتيم، اين قرآن، فقط خطى است نوشته شده كه در ميان دو پوست جلد نگهدارى مى شود، زبان ندارد تا سخن بگويد و همواره به كسى نيازمند است كه آن را به سخن درآورد كه تنها مردان او را به سخن وامى دارند.
هنگامى كه شاميان از ما خواستند قرآن را داور قرار دهيم، از آن گروه نبوديم كه از قرآن روى گردان باشيم؛ چرا كه خداوند سبحان فرموده است: «پس هر گاه در كارى ناسازگارى و اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبرش بازگردانيد (و از آنان نظرِ نهايى را بخواهيد)».
پس بازگردانيدن كارها به خداوند اين است كه به كتابش داورى و حكم نماييم و برگردانيدن كارها به پيامبر اين است كه سنّت و آموزه هاى او را دريابيم و آن ها را به كار ببنديم.
پس اگر قرار باشد به كتاب خداوند به راستى و درستى داورى شود ما شايسته ترين مردم به آن هستيم و اگر قرار باشد به سنّت پيامبر صلى اللّه عليه وآله داورى نماييم، پس شايسته ترين مردم و برترين آن ها ما هستيم… پس اينك بنگريد از چه راه شما را گمراه مى نمايند؟ و چگونه بر شما راه يافتند؟
در اين باره روايت هاى بسيارى از خاندان پيامبر عليهم السلام آمده است. شيخ كلينى رحمه اللّه در قسمت هاى مختلفى از كتاب شريف كافى آن ها را آورده است. امير مؤمنان على عليه السلام تصريح مى كند كه خاندان پيامبر ـ نه ديگران ـ همان «راسخان در علم» هستند و مى فرمايد:
أين الَّذين زعموا أنّهم الراسخون في العلم دوننا كذباً وبغياً علينا، أن رفعنا اللّه ووضعهم، وأعطانا وحرمهم، وأدخلنا وأخرجهم؛3
كجايند آنانى كه به دروغ و ستم بر ما مى پندارند به جز ما راسخان در علم هستند از آن رو كه خداوند ما را برترى داد و آنان را پست و خوار گردانيد و به ما همه دانش ها را بخشيد و آنان را بى بهره ساخت و ما را به حريم قربش پذيرفت و آنان را بيرون كرد.
شايد آن حضرت به اين آيه اشاره مى كند كه مى فرمايد:
(هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ…)؛4
اوست آن خدايى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد. برخى از آن آيه ها محكمات هستند (معناى روشن دارند) كه آن ها ركن و پايه كتاب هستند و برخى ديگر متشابهات (چند پهلو و غير روشن) هستند. پس كسانى كه در دل هاى آنان كژى و گمراهى است، براى فتنه جويى و معناى نادرست و خراب كردن معناى آن، به آيه هاى غير روشن و چند پهلو دست مى اندازند (و در ظاهر از آن پيروى مى نمايند) در حالى كه معناى واقعى و حقيقى آن ها را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند… .
در روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده آن حضرت فرمود:
نحن الراسخون في العلم ونحن نعلم تأويله؛5
ما راسخان در علم هستيم و ماييم كه معناى حقيقى و واقعى آن ها را مى دانيم.
روايت هاى ديگرى نيز در اين زمينه نقل شده است.
1 . سوره نساء: آيه 62.
2 . نهج البلاغه: 182.
3 . همان: 201.
4 . سوره آل عمران: آيه 5.
5 . الكافى: 1 / 213، الصافى فى تفسير القرآن: 84 ، چاپ قديم.