نكته اوّل
در بسيارى از مجامع حديثى اهل سنّت از صحاح و مسانيد(1) آنان چنين مذكور است كه راويان مى گويند: رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) براى ما خطبه خواند و در آن خطبه حمد و ثناى الهى بجاى آورد و به آنچه كه خدا مى خواست مردم را موعظه فرمود، حتّى اينكه حافظ ابوبكر هيثمى در مجمع الزّوائد(2) از قول راويان حديث چنين نقل مى كند كه: پس بخدا قسم تمام امورى كه تا روز قيامت واقع مى گردد را حضرت به ما خبر داد.
نكته اى كه ما در صدد بيان آن هستيم اين است كه:
آيا سؤال از اينكه چرا راويان و محدّثين و كسانيكه خود را امين بر سنّت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم قلمداد مى كنند از نقل اين خطبه خوددارى كرده اند، سؤالى بى جا و بى مورد است؟ آيا تاريخ اين حقّ مسلّم را به نسلهاى آينده نمى دهد كه درباره عدم نقل چنين ميراث گرانبهائى (كه بنا بر نقل مجمع الزّوائد هيثمى مشتمل بر جميع وقايع آينده و امور مهمّ مربوط به سرنوشت اين امّت بود) گذشتگان را مورد مؤاخذه قرار بدهند؟ چرا و به چه دليل از نقل اين اثر گرانقيمت خوددارى ورزيدند؟
مواعظ رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در روز غدير چه شد؟ تذكّرات آن سرور در آن روز و اخبارش از وقايع تا روز قيامت به چه عذرى به باد فنا رفت؟ مگر اينان حافظين سنّت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نبودند؟ مگر وظيفه مسلّم آنان نقل فرمايشات دُرَربار آن سرور عالمين براى امّت نبود؟ چه شد كه با اباء از نقل چنين ميراث پربهائى خسارتى جبران ناپذير بر پيكره ذخائر علمى اين امّت وارد نمودند؟ آيا جوابى قانع كننده براى اين خطاى غير قابل اغماض مى توانند ارائه دهند؟
(1) رجوع شود به: صحيح مسلم، 4/1873، حديث 36 ـ دارالفكر، بيروت ـ 1398 هـ.ق، مسند احمد بن حنبل، 5/498، حديث 18815، مستدرك حاكم نيشابورى، 3/533 ـ دارالفكر، بيروت ـ 1398 هـ.ق.
(2) مجمع الزّوائد: 9/104، 105 ـ دارالكتاب العربى، بيروت ـ 1402 هـ.ق.