بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين، والصّلاة والسّلام على سيّدنا محمّد وآله الطيّبين الطّاهرين، ولعنة الله على أعدائهم أجمعين من الأوّلين والآخرين.
بعد از فراغ از اقامه دليل بر امامت و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السّلام پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم توسّط روايات مقبول طرفين، بلكه رواياتى كه تصريح به تواتر آنها شده است، نوبت آنست كه ادلّه اى كه خصم بر امامت اوّلين امام اهل سقيفه يعنى ابوبكر ابن ابى قحافه اقامه كرده است را از نظر گذرانده و متذكّر ضعف آنها شويم.
قبل از ورود در بحث از ضعف آن ادلّه متذكّر مى شويم كه: قانون مناظره در چنين امورى مقتضى آنست كه ادلّه اى كه هريك از طرفين براى اثبات مدّعاى خودشان اقامه مى نمايند، بايد مقبول طرفين باشد، و طرفين مناظره ملتزم به اعتبار آن ادلّه باشند، و ما مى بينيم ادلّه اى كه مخالفين بر امامت ابوبكر ذكر مى كنند فقط در كتابهاى خودشان و از طريق راويان خودشان نقل شده است، و در كتب شيعه اثرى از اين روايات به چشم نمى خورد، ولى در عين حال ما با چشم پوشى از اين مشكل اساسى كه بر سر راه مستدلّين واقع است، ادلّه آنان را يك يك ذكر كرده، و عدم تماميّت آنها را برطبق مبانى خودشان و از روى كلمات علمائشان اثبات خواهيم كرد بحول الله وقوّته والاستمداد من باطن صاحب الولاية الكبرى عليه السّلام، آنگاه به آنان خواهيم گفت: ادلّه اى كه مورد قبول خود شما نيست (برهاناً)، چگونه با چنين ادلّه اى مى خواهيد شيعه اماميّه را ملزم به قبول مفاد آنها نمائيد؟ (إنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ)(1).
براى نقل ادلّه اى كه قوم براى اثبات مدّعايشان به آن استدلال كرده اند، به مهمترين كتابهاى آنان در علم عقائد استناد مى جوئيم، كه اعتبار آن كتب نزد اهل سنّت مسلّم و غير قابل انكار است، و خود عامّه در جميع مباحث اعتقادى به امثال همين كتابها استناد مى جويند(2).
مهمترين ادلّه مخالفين بر امامت ابوبكر
براى تعيين اهمّ ادلّه قوم بر امامت ابوبكر ابتداءً عبارت جرجانى را در كتاب «شرح المواقف» مى آوريم:
مقصد چهارم: درباره امام بر حقّ بعد از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)، به نظر ما ابوبكر است، و نزد شيعيان، على است.
ما بر امامت ابوبكر دو دليل اقامه مى نمائيم:
اول: تعيين امام بعد از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يا نصّ است (روايت صريحى از طرف آن بزرگوار كه از طريق صحيح به دست ما رسيده باشد تا بتوانيم به آن استدلال كنيم) و يا اجماع است.
امّا نص، كه وجود ندارد (دقّت كنيد كه خود اين شخص كه از محقّقين عامّه است، اعتراف به عدم وجود نصّ بر امامت ابوبكر مى نمايد)، ولى اجماع منعقد نشده مگر بر امامت او… اجماع بر حقيّت امامت يكى از سه نفر محقّق شده: ابوبكر و على و عبّاس (عموى پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم)، و از طرفى على و عبّاس بعد از جلوس ابوبكر بر مسند خلافت با او منازعه ننمودند، و حال آنكه اگر ابوبكر بر حقّ نبود، اين دو با او به منازعه برمى خاستند(3).
و صاحب «شرح المقاصد» نيز در مبحث سوّم در طريق ثبوت امامت مى نويسد:
بدرستيكه راه تعيين امام يا نصّ است يا اختيار، و نصّ درباره امامت ابوبكر مسلّماً منتفى است، با اينكه به اجماع، امامتش ثابت مى باشد(4).
از اين عبارات به وضوح روشن است كه روايتى از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) كه دالّ بر امامت و خلافت ابوبكر بوده وجود نداشته و دليل بر امامت او، منحصر در اجماع است.
دوّمين دليل كه براى اثبات امامت ابوبكر استناد شده عبارتست از: افضليّت.
و بايد دانست كه اهل سنّت در شرائط امام و خليفه و جانشين رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اختلاف دارند، عدّه اى مانند «فضل بن روزبهان» افضليّت را از شرائط امام نمى دانند، قهراً چنين افرادى اصرارى بر اثبات افضليّت ابوبكر ندارند، امّا كسانيكه افضليّت را از شرائط امامت مى دانند لامحاله بايد چاره اى براى اثبات افضليّت ابوبكر بينديشند، كه ابن تيميّه از جمله اين انديشمندان!! است، او اصرار بر افضليّت ابوبكر داشته و تمام ادلّه اى كه شيعه اماميّه بر افضليّت اميرالمؤمنين اقامه مى نمايد را تكذيب نموده و دروغ بشمار مى آورد!!
نتيجه اين شد كه: بعد از اعتراف محقّقين از اهل سنّت بر عدم وجود نصّى درباره امامت ابوبكر ابن ابى قحافه، دليل آنان بر امامت اين شخص منحصر خواهد شد در «اجماع» و «افضليّت».
و بدين ترتيب بحث ما در دو فصل واقع خواهد شد:
فصل اوّل: ادلّه مخالفين بر افضليّت ابوبكر و تحقيق در آن ادلّه.
فصل دوّم: اجماع ادّعا شده بر امامت ابوبكر و تحقيق در آن.
(1) سوره ص: 38/5.
(2) و آنها عبارتند از: المواقف فى علم الكلام، شرح المواقف، شرح المقاصد.
(3) شرح المواقف: ج8/354.
(4) شرح المقاصد: ج5/255.