مطلب پنجم
و نيز اگر گفته شود: بحث در اطراف امامت مضرّ به تقريب بين مذاهب بوده و به وحدت مسلمين ضرر مى رساند، لذا بايد ترك اين مباحث شود.
جواب اين سخن را مفصّلاً در ابتداء ورود به بحث از «حديث ثقلين» براى اثبات مدّعاى شيعه برخلاف اميرالمؤمنين عليه السّلام داديم، و خلاصه آن جواب اين شد كه: بحث از امامت نه تنها مضرّ به وحدت مسلمين و اتّحاد كلمه آنها نخواهد بود، بلكه به برهان عقل و نقل، بهترين و نه بهترين بلكه تنها راه تحقّق اين آرمان گرانقيمت و پرارزش، روشن ساختن موضع امامت و منصب منيع خلافت و نيابت از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مى باشد(1).
شما مدّعى هستيد بحث در اطراف موضوع امامت، مضرّ به وحدت بين مسلمين است، مگر ما طالب تفرقه بوده و خواهان وحدت بين فرقه ها نيستيم؟
صحبت در اين است كه مراد از وحدت چيست؟ و راه تحقّق وحدت كدام است؟
بعضى از معاصرين راهى را كه براى تحقّق وحدت پيشنهاد مى كند اين است كه:
شيعه و اهل سنّت بايد تمام كتب تفسير، حديث و فقه خود را با توافق يكديگر از نو بنويسند، چون علّت وحيد اين اختلافات راهيابى اباطيل و اساطير و اكاذيب در كتابهاى فريقين است، و با شناسائى اين امور خلاف واقع و جدا كردن حقائق از اكاذيب، حقائق، چهره واقعى خود را نمايان كرده و مورد اتّفاق همگان قرار خواهد گرفت، زيرا كسى با حقّ، نزاع واختلاف ندارد، در نتيجه تمام اختلافات از بين خواهد رفت!!!
اين سؤال پيش مى آيد كه: كسانيكه بايد كتابهاى فريقين را برّرسى كنند چه افرادى و از چه گروهى بايد باشند؟ معيار و ملاك براى شناخت حقّ از باطل، و راست از دروغ چيست؟ كتابهائى كه آنان از اوّل تا به آخرش را صحيح مى دانند و با آنها معامله وحى منزل مى كنند (مانند صحاح ستّه يا لااقلّ صحيحين)، كه تمام مبانى و عقائدشان را بر پايه مندرجات آن كتابها بناگذارى كرده اند، آيا حاضرند دست از چنين كتابهائى برداشته و آنها را بازنويسى كنند؟
پيشنهاد مى كنيد كه بيائيد به مشتركات اخذ كنيم.
مى گوئيم: بسيار خوب، مشتركات چيست؟ آيا توحيد و عقيده به يگانگى بارى تعالى است؟ در همين مقام، اوّلين نزاع ما با آنان بر سر صفات بارى تعالى است، مقامى را شما براى ابوبكر قائليد كه براى احدى قائل نيستيد، مى گوئيد خداوند متعال براى او بالخصوص تجلّى كرده است، البتّه خودشان در سند اين حديث مناقشه مى كنند، ولى بايد دانست كه جاعلين اين گونه اباطيل چه كسانى هستند، ملاك و معيار شناخت اين افراد چيست؟
و نيز يكى از مشتركات، خود همين مسأله امامت است، پس لااقلّ بايد قائل شويد بحث از امامت و تحقيق از امام واقعى كه نائب رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مى باشد بحث از يكى از مشتركات بوده و از اسباب تقريب بين مذاهب است، پس چرا آن را از اسباب ايجاد تفرقه به حساب مى آوريد؟
بحث از امامت را بحثى غير ضرورى دانسته، و ما را به تقريب بين مذاهب مى خوانيد، و اين درست در زمانى است كه جماعتى از آنان هنوز ما را مسلمان نمى دانند!! آرى، فرقه هاى مجسّمه و مرجئه و خوارج را مسلمان مى دانند، ولى نسبت به ما، نه اينكه در اسلام ما شكّ داشته باشند، بلكه ما را مسلمان نمى دانند، شاهد بر اين مطلب اينكه: اخيراً در عربستان سعودى كتابى نوشته شده بنام «مسألة التّقريب بين أهل السّنّة والشّيعة»، كه به مؤلّف كتاب به جهت تأليف اين كتاب، مدرك اعطاء شده است!! بعد از ورود در مباحث و ذكر مطالبى، در آخر كار چنين مى گويد: راهى براى تقريب بين ما (يعنى اهل سنّت) و بين شيعه نيست، مگر اينكه شيعيان اوّل مسلمان شوند!!! و اينان تا مسلمان نشوند تقريب معنا ندارد!!!
ولى ما در حقّ آنان چنين نمى گوئيم، بلكه مى گوئيم: بيائيد به كتاب خدا و سنّت قطعى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم كه خود معترف به آن هستيد عمل كنيد، و در بحث از سند و دلالت «حديث ثقلين» بطور مفصّل در اين باره سخن گفتيم.
بعد از ذكر اين مقدّمات، وارد اصل بحث شده و مى گوئيم:
(1) همين كتاب: فصل اوّل، حديث ثقلين: ص17.