طريق چهارم
چهارمين راهى كه براى از كار انداختن «حديث ثقلين» بكار رفته است «معارضه» است.
البتّه از كار افتادن حديثى در اثر وجود معارضى كه سنداً و دلالةً همتا و همسنگ با آن حديث باشد امرى است على القاعده، و مطابق صناعت، و مورد قبول همه محقّقين است، ولى (همچنانكه در عبارت فوق اشاره شد) معارضه، فرع حجيّت است، به اين معنى كه دو حديث متعارض، از نظر سند و دلالت بايد تمام باشند و حجيّت هريك مسلّم باشد تا نوبت به معارضه برسد، و الاّ اگر يكى صحيح باشد و ديگرى غير صحيح، نوبت به معارضه نمى رسد.
حال بايد ديد مبتكرين!! اين طريق، چه امورى را معارض «حديث ثقلين» قرار داده اند؟
مهمترين چيزى كه بعنوان معارض براى حديث ثقلين مطرح شده است، دو مطلب است:
1 ـ حديث اقتداء به شيخين (ابوبكر و عمر).
2 ـ حديث ثقلينى كه در آن بجاى كلمه «عترت و اهلبيت»، كلمه «سنّت» موجود است.
مضمون حديث اوّل (به زعم اهل خلاف كه آن را به عنوان حديث ذكر كرده اند) اين است كه: رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است: به دو نفرى كه پس از من هستند اقتداء كنيد: ابوبكر و عمر، و چنين مدّعى هستند كه اين حديث دلالت مى كند بر وجوب اقتداء به شيخين، و «حديث ثقلين» دلالت مى كند بر وجوب تمسّك به قرآن و عترت، فلا محاله بين اين دو تعارض برقرار است.
در مقام جواب، مباحث مفصّل و دلايل مختلفى در كتاب ما تحت عنوان «محاضرات فى الاعتقادات»، ج1/343 موجود است، و خلاصه يكى از آن ادلّه، ضعف سند اين دليل است كه كبار اعلام جرح و تعديل كه مورد قبول عامّه هستند تصريح كرده اند كه رجال سند اين به اصطلاح حديث تمامى مجروح و ضعيف بوده، و عدّه اى از آنان تصريح به مجعوليّت و كذب حديث «اقتداء به شيخين» نموده اند.
براى اطّلاع بيشتر مراجعه شود به:
فيض القدير فى شرح الجامع الصّغير: ج2/56، صحيح ترمذى: ج5/572، كتاب الضّعفاء الكبير، تأليف ابو جعفر عُقَيلى: ج4/95، ميزان الاعتدال: ج1/105، 141، 142، لسان الميزان: ج1/188، 272 و ج5/237، شرح المنهاج عبرى فرغانى: مخطوط، تلخيص المستدرك: ج3/75، و مجمع الزّوائد: ج9/53، الدّرّ النّضيد من مجموعة الحفيد: 97، اسنى المطالب فى احاديث مختلفة المراتب: 48، و: الفِصَل فى الملل والنحل: ج4/88.
و عجيب اينجاست كه براى سر و صورت دادن به اين حديث واهى وبى اصل و نسب، افرادى مانند «قارى» در كتاب «شرح الفقه الاكبر» اين حديث را نقل كرده و مستند به صحيح بخارى و مسلم مى نمايد، و حال آنكه هيچيك از اين دو چنين حديثى را نقل نكرده اند!! (وَإنَّ أَوْهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ)(1).
امّا در ارتباط با لفظ «حديث ثقلين» كه به جاى كلمه «عترت»، «سنّت» بكار برده شده باشد ما رساله اى جداگانه تأليف نموده ايم، طالبين به آنجا مراجعه نمايند(2).
(1) سوره عنكبوت: 29/42.
(2) الرّسائل العشر في الاحاديث الموضوعة في كتب السّنّة ـ رساله دهم، و لازم به تذكّر است كه اين رساله در مجلّه «تراثنا» شماره 29 نيز نشر گرديده است.