طريق سوّم
سوّمين حيله اى كه براى از كار انداختن «حديث ثقلين» بكار برده اند، تحريف حديث شريف است، البتّه تحريف به معناى نقصان، به اين معنى كه: قسمتى از حديث را كه دلالت كامل «حديث ثقلين» مبتنى بر آنست، حذف كرده و نقل ننموده اند، و از كسانى كه متمسّك به اين حيله شده اند «مسلم بن حجّاج» صاحب كتاب «صحيح مسلم» از صحاح ششگانه، و «خطيب بغدادى» در كتاب «تاريخ بغداد» مى باشند.
خطيب در كتاب تاريخش بعد از ذكر سند، «حديث ثقلين» را بدينگونه نقل مى كند:
«إنَّ رَسُولَ اللهِ صلّى الله عَلَيْهِ (وآله) وَسَلَّمَ قالَ: يا أيُّها النّاسُ، إنِّي فَرَطٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ وارِدُونَ علَيَّ الحَوْضَ، وَإنّي سائِلُكُمْ حينَ تَرِدُونَ عَلَيّ عَنِ الثَّقَلَيْنِ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُوني فيهِما: الثّقْلُ الأكْبرُ كِتابُ اللهِ، سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللهِ وَطَرَفُهُ بِأَيْديكُمْ، فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ وَلا تَضِلُّوا وَلا تُبَدِّلُوا».
ترجمه: بدرستيكه رسول خدا صلّى الله عليه (وآله) وسلّم فرمودند: اى مردم، بدرستيكه من قبل از شما از دنيا مى روم و شما بر سر حوض كوثر بر من وارد مى شويد، و من هنگام ورودتان از دو گوهر گرانبها كه بين شما به وديعه گذاشته بودم خواهم پرسيد، خوب دقّت كنيد كه چگونه حقّ مرا درباره آن دو رعايت كرده ايد، يكى از آن دو از موقعيّتى مهمتر برخوردار بوده كه آن كتاب خداوند متعال (قرآن كريم) است، ريسمانى كه يك طرفش به دست حقّ تبارك و تعالى و طرف ديگرش در دست شماست، به آن چنگ بزنيد و گمراه نشويد و آن را تبديل نكنيد.
اين تمام عبارت «خطيب بغدادى» در كتاب «تاريخ بغداد»(1) مى باشد، و همانطور كه ملاحظه مى شود با اينكه در صدر حديث، از «ثقلين» نام برده شده، ولى در ذيل آن، از اين دو گوهر گرانبها، فقط يكى اسم بر گرديده است و از ذكر ديگرى خوددارى شده است.
و جالب توجّه اينكه همين حديث، با همين سند كه خطيب در كتابش آورده است، بدون كوچكترين تفاوتى در تمامى رجال سند، در ساير مصادر اهل سنّت موجود است و در ذيل آن «ثقل» ديگر نيز اسم برشده است:
«ترمذى» در «نوادر الاصول»(2) حديث شريف را با همين سند نقل كرده و پس از عبارات مزبور، تتمّه حديث را بدينگونه ذكر مى كند:
«وَعِتْرَتي أَهْلُبَيْتي، فَإنّي قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطيفُ الخَبيرُ أَنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا علَيَّ الحَوْضَ».
ترجمه: و عترت من كه اهلبيت من هستند (كه همان ثقل ديگر است كه قرين قرآن كريم مى باشد)، پس بدرستيكه خداوند عالم به خفيّات و داناى كارها به من خبر داد كه: اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا اينكه سر حوض كوثر بر من وارد شوند.
قضاوت را به محقّق منصف واگذار مى كنيم، به اين دو نقل توجّه نموده و با يكديگر مقايسه نمائيد، آيا اعراض از حقّ و تعصّب خطيب بغدادى حديث شريف را به اين روز انداخته است؟ يا دست خيانتكار ناسخين؟ و يا ناشرين دين به دنيا فروش؟ والله اعلم.
و البتّه ذكر جميع موارد تحريف (در عصرهاى مختلف تا اين زمان) محتاج به مجالى وسيعتر و تأليف جداگانه اى است.
(1) تاريخ بغداد: ج8/442، چاپ دارالكتب العربى ـ بيروت.
(2) نوادر الاصول: 68.