جهت اوّل: دلالت «حديث ولايت» بر عصمت
آنچه در ذيل قضيّه بريده از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم به تعبيرات: إنَّ عليّاً لا يَفْعَلُ إلاّ ما يُؤْمَرُ بِهِ: بدرستيكه على انجام نمى دهد مگر آنچه را بدان امر شده است، و: إنَّما يَفْعَلُ ما اُمِرَ بِهِ: اين است و جز اين نيست كه على آنچه را بدان امر شده انجام مى دهد، نقل شده است، بطور وضوح دلالت بر عصمت اميرالمؤمنين عليه السّلام مى نمايد.
اين تعبير رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در واقع تعيين يكى از مصاديق آيه قرآن است، در آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد: (بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ* لاَ يَسْبِقُونَهُ بالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)(1): اينگونه نيست كه فرشتگان فرزندان خداوند باشند (كما اينكه مشركين پنداشته اند) بلكه همه آنان بندگان خاصّ خداوند مى باشند كه در كارهايشان بر امر خدا پيشى نمى گيرند و اعمالشان به فرمان اوست.
و در ضمن خطبه اى كه شيخ طوسى عليه الرّحمة در كتاب «مصباح المتهجّد» از اميرالمؤمنين عليه السّلام روايت مى كند، و اين خطبه در روز غدير توسّط آن سرور ايراد شده است، به بحث ما كه اثبات عصمت آن بزرگوار از روى مقام ولايتش باشد، اشاراتى و تصريحاتى شده است و بى مناسبت نيست كه قسمتى از آن خطبه را در اين مختصر درج نمائيم:
و بدرستيكه خداى تعالى بعد از رسولش صلّى الله عليه وآله وسلّم از بين بندگانش، عدّه اى را مخصوص به خود گردانيد، جماعتى كه آنها را رفعت مقام و علوّ درجه عطا فرمود، و آنان را در قرون متمادى داعيان به سوى خودش ودلالت كنندگان بر خودش بدون هيچ نقصانى، (بلكه از روى رشد و هدايت) قرار داد، قبل از خلقت جميع موجودات انوار آنان را آفريد، و آن انوار مقدّس را به حمد خودش ناطق فرمود، و مقام شكر و بزرگداشتش را به آنان الهام نمود، و بر هر عبد خاضعى (كه سر تعظيم در مقابل سلطان حقّ تبارك و تعالى فرود آورده باشد) آنان را حجّت و مفترض الطّاعه قرار داد، بوسيله اين انوار با موجوداتى كه به خودى خود قادر به تكلّم نبودند، به انواع لغتها سخن گفت تا همه در مقابل اين حقيقت كه: او تبارك و تعالى آفريننده زمينها و آسمانهاست معترف و مقِرّ باشند، و آن بندگان خاصّ را شاهدين بر مخلوقاتش قرار داد و آنچه از تصرّفاتش را كه مى خواست به آنان واگذار نمود، آنان را بيانگر مرادات خودش و زبانِ گوياى خواسته هايش از خلق قرار داد (كه خود اين تعبيرات دالّ بر عصمت صاحبان اين مقامات است)، در حاليكه اينان (با همه اين مقاماتى كه دارند) بندگان او بوده و فقط بر طبق امر حقّ تبارك و تعالى عمل مى كنند، خداوند متعال آنچه در پيش آنان و وراء آنان است را مى داند (به ظاهر و باطن آنان آگاه است، لذا آنان را به خود اختصاص داده است)، و آنان شفيع نمى شوند مگر كسانى را كه خداى تعالى راضى است، و آنان بخاطر ترس عالمانه اى كه از حق تعالى دارند در مقام خائفين هستند(2).
اينها مقامات كسانى است كه جز به فرمان حقّ تبارك و تعالى به كارى اقدام نمى نمايند، بندگانى هستند كه مورد اكرام و عنايت و تفضّل خاصّ خداى منّان بوده، و تا گفتارى از او به آنان نرسيده باشد بدان تكلّم ننمايند، و در مقام عمل نيز جز به آنچه امر به آن شده اند اقدام نمى نمايند.
نتيجه سخن اينكه: فرمايش رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در «حديث ولايت» تطبيق با همين مضامين كرده كه همه اينها دالّ بر عصمت صاحب اين مقامات است.
در اينجا به جهت اوّل از بحث پايان داده و وارد جهت دوّم مى شويم.
(1) سوره انبياء: 21/27 ـ 26.
(2) مصباح المتهجّد: 753 ـ چاپ مؤسّسه فقه الشّيعة ـ بيروت ـ 1411 هـ.ق.