آيا «حديث غدير» بر امامت باطنيّه دلالت مى كند؟
اين آخرين تيرى است در تركش كه براى خصم مانده است، و آن تقسيم امامت است به: امامت باطنيّه و امامت ظاهريّه.
امامت باطنيّه (كه واقع امامت نزد متصوّفه همين است) همان امامت عالم در معنا و امامت در قضاياى معنويّه و امور باطنيّه است، و به گمان آقايان اهل سنّت، على عليه السّلام امام مسلمين و خليفه بلا فصل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم است در امور باطنى، و شيوخ سه گانه، خليفه ظاهرى بر مسلمانان هستند و حقّ حكومت و امر و نهى دارند، و امّت بايد مطيع و منقاد آنان بوده و امتثال اوامر و نواهى آنان را بنمايند.
و چقدر دور از انصاف است كه عبدى خود را مولا بداند و مملوكى خويشتن را مالك پندارد، اينان را چنين گمان است كه امر امامت و رياست عامّه بر امّت امرى است كه موكول به نظر آنان باشد، تا به اختيار خود آن را به دو قسم نمايند و سپس هر قسمى را به هركه مى پسندند و هواى نفسشان به آن طرف مايل است عطا كنند، گويا سخن خداوند متعال را نشنيده اند، يا شنيده اند ولى خود را به كرى مى زنند كه مى فرمايد: (وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ)(1): پروردگارت مى آفريند هرچه مى خواهد، و اختيار مى كند، نيست آنان را اختيار كردن، خدا از شرك آنان منزّه است.
آيا بيان تهديدآميز ذيل آيه كريمه، و حكم نمودن به شرك كسانيكه براى خود حقّ اختيار قائلند كافى براى جلوگيرى از خودكامگى كسانيكه مدّعىِ اعتقاد به قرآن هستند نمى باشد؟
و البتّه كاملاً روشن شد كه اين اشكال به مَضحكه شبيه تر است تا سخن علمى، و نهايت مدلول اين اشكال اين است كه: آقايان اهل سنّت از هر گونه مناقشه مقبولى در دلالت «حديث غدير» عاجز گشته اند كه پناه به اين مطالب واهى آورده اند.
(فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)(2): پس نه، بخداى تو سوگند كه: مدّعيان پيروى تو، ايمان ندارند و از مؤمنين بشمار نمى روند مگر اينكه در امور مورد منازعه، تو را حاكم قرار بدهند و در مقابل قضاوت تو بدون اينكه كوچكترين تنگى در سينه خود (از ناحيه قضاوتت) بيابند سر تسليم فرود آورند.
(رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)(3): خدايا به ما در دنيا نيكى عنايت فرما، و در آخرت نيز، و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.
(وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا اللهُ)(4): و از هدايت شده گان نبوديم اگر خدا ما را هدايت نكرده بود.
الحمد لله الّذي جعلنا من المتمسّكين بولاية أميرالمؤمنين وأبنائه المعصومين، وآخر دعوانا أن الحمد للهِ ربّ العالمين وصلّى الله على محمّد وآله الطّاهرين
(1) سوره قصص: 28/68.
(2) سوره نساء: 4/65.
(3) سوره بقره: 2/201.
(4) سوره اعراف: 7/43.