سخن پايانى، ترجيح مفضول بر فاضل!
عقل هر انسانى حكم مى كند كه مقدّم كردن غير عالم بر عالم قبيح و ناپسند است. بنابراين فردى مانند ابن تيميّه چون اين حكم عقل را پذيرفته و در كتاب منهاج السنّه چندين مرتبه بر اين امر تأكيد كرده است، چاره اى ندارد كه به امامت حضرت على عليه السلام ملتزم شود; زيرا اين حكم عقل انكارناپذير است; از اين رو ناگزير شده احاديثى را كه از جهت سند قطعى و يقينى بوده، دروغ و بى اساس بداند. او ناچار است به دروغ گويى روى آورد گرچه اين حديث در كتاب هاى معتبر اهل سنّت هم چون صحيح بخارى و صحيح مسلم با سندهاى صحيح و قطعى آمده باشد. وى جز اين كه از اصل، چنين احاديثى را انكار كند راه ديگرى ندارد; زيرا دشمنى او با اميرالمؤمنين عليه السلام وى را از اعتراف به حق و ملتزم شدن در برابر آن باز مى دارد.
ولى ما اين حقايق را با استدلال كامل بيان مى كنيم، اميد است بعضى از كسانى كه كوركورانه از او تقليد مى كنند به سوى حق باز گردند يا حجّت بر آن ها تمام شود تا آن ها كه هلاك و گمراه مى شوند از روى حجّت و دليل باشد.
آرى، كسانى به صحيح بودن اين احاديث اعتراف دارند; ولى تقديم غير عالم را بر عالم قبيح نمى دانند! بنا بر اين كسانى كه به امامت ابوبكر و عمر اعتقاد دارند، دو گروه هستند:
گروه نخست: كسانى كه تقديم فرد ناآگاه را بر انسان آگاه قبيح نمى دانند، ولى تمام احاديث و روايات را قبول دارند كه فضل بن روزبهان از اين گروه است.
گروه دوم: كسانى كه اين حكم عقلى را قبول دارند; ولى رواياتى را كه به سندهاى صحيح وارد شده دروغ مى دانند همانند ابن تيميّه كه همه احاديث را رد كرده است.
فضل بن روزبهان و ابن تيميّه استدلال هايى را كه علاّمه حلى رحمه اللّه بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام آورده رد كرده و هر كدام راهى را انتخاب كرده اند.
ابن روزبهان هم چون ابن تيميّه ناگزير به تصرف هاى قبيح و ناپسند نمى شود. وى مى گويد: واجب نيست كه امام بر ديگران برترى داشته باشد; بلكه اگر فردى نادان بر انسان دانا مقدّم شود قبيح نخواهد بود و با اين سخن، حكمى كرده است كه از ابتداى آفرينش جهان تا روز رستاخيز هيچ صاحب عقلى چنين حكم نمى كند.
از آن طرف ابن تيميّه مطابق اين حكم عقلى سخن گفته; ولى تمام روايات صحيح را دروغ دانسته و معناى شجاعت، كشتن و جنگيدن در راه خدا را تغيير داده است.
با مراجعه به كتاب المواقف، شرح المواقف، شرح المقاصد و ديگر كتاب هاى اهل سنّت روشن مى شود كه همه آن ها پريشان شده و به آن چه مى گويند علم ندارند و ندانسته حكم مى كنند. گاهى تقديم غير عالم بر عالم را قبيح مى دانند و اين احاديث را صحيح مى شمارند و گاهى در اين حكم ترديد كرده و گويا نمى دانند كه اين قاعده عقلى قبيح است يا نه; از اين رو بحث را به حال خود رها مى كنند.
اكنون سخن قاضى ايجى صاحب كتاب المواقف را نقل مى كنيم تا روشن شود كه چگونه در اين مسأله پريشان حال و سرگردان شده و سكوت اختيار كرده است. نه اين حكم را قبيح مى داند و نه آن را رد مى كند; ولى ما مى دانيم علّت سرگردانى او اين است كه به آن چه مى گويد علم ندارد و ندانسته سخن مى گويد.
وقتى از قاضى ايجى سؤال مى شود كه درباره برترى على عليه السلام بر ابوبكر چه فتوايى دارد؟ و آيا ابوبكر را بر على بن ابى طالب مقدّم مى دارد يا نه؟
چنين پاسخ مى دهد: تشخيص برترى يكى از اين دو بر ديگرى از عهده ما بيرون است و ما نمى توانيم به اين امر پى ببريم; ولى اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ابوبكر، عمر و عثمان را بر على مقدّم كردند و آن ها را بر على برترى دادند، گمان نيكو به اصحاب پيامبر ما را به پيروى از روش ايشان دعوت مى كند. ما اين امر را به خدا واگذار مى كنيم!
او با اين پاسخ از بيان حقيقت فرار كرده و اصحاب را مسئول اين امر مى داند.
به قاضى ايجى بايد گفت: با اين پاسخى كه شما داده ايد ديگر بحث كردن در اين مسأله سودى نخواهد داشت و نيازى نيست شما خود را به زحمت انداخته و اين مطلب را در كتاب خود كه از مهم ترين كتاب هاى علم كلام است بياوريد; بلكه از آغاز كلام بايد بگوييد كه اصحاب چنين كردند، ما هم از آن ها پيروى كرديم و اعتقادمان طبق عمل آن هاست و خود نظرى در اين مسأله نداريم.
آرى، روش آنان همواره اين گونه است و «ما از آنِ خداييم و به سوى او باز مى گرديم»، «و كسانى كه ستم كردند، به زودى خواهند دانست كه به كدامين جايگاه باز مى گردند» و صلوات خدا بر آقا و سرور ما حضرت محمّد صلى اللّه عليه وآله و خاندان پاك او باد.
منو