چكيده كتاب
. . . سخن از ازدواج امّ كلثوم با عمر بود. اين حكايت از مشهورترين كتاب هاى اهل سنّت آورده شد و در اين پژوهش، پرده از پنهان ترين زواياى آن برداشته شد و با ژرف نگرى و دقّت تمام، سندها و چگونگى دلالت آن ها و راويان و اهداف آن ها مورد بررسى قرار گرفت. واقعيّت امر توضيح داده شد و گفت و گوها و مجادله ها به پايان رسيد.
. . . با فرض اين كه حضرت زهرا عليها السلام دخترى به نام امّ كلثوم داشته باشد و اگر قائل شويم كه ازدواج در شرع مقدّس، فقط به صرف اجراى عقد نكاح، مصداقيّت پيدا مى كند;
بنا بر صحّت معدود رواياتى كه در كتاب «كافى» آمده است، مى توان اين گونه نتيجه گيرى كرد:
عمر از امّ كلثوم دختر امير مؤمنان على عليه السلام، خواستگارى كرد و آن حضرت كوچكى اين دختر و اين كه او نامزد پسرعموى خود مى باشد را عذر آورد. پس از رفت و آمدهاى مكرّر عمر، سرانجام با تهديد امير مؤمنان على عليه السلام و ارعاب بنى هاشم، آن حضرت امر اين دختر را به نظر عمويش عبّاس موكول كرد و اين ازدواج به معناى تحقّق صرفِ عقد و با كمال بى ميلى و اكراه واقع شد.
از اين رو، به مجرّد مرگ عمر، حضرت على عليه السلام دخترش را به خانه خود برگرداند.
بنا بر اين، تمام آن چه در كتب اهل سنّت روايت شده است: از آرايش كردن آن دختر و فرستادن او نزد عمر به بهانه ارائه قطعه پارچه، تا خبر وفات اين دختر همزمان با مرگ فرزندش از عمر، همه و همه از نظر علمى، بى اساس و بى پايه مى باشند.
بنا بر اين، براى سرپوش گذارى بر رفتارهايى كه از عمر نسبت به اهل بيت عليهم السلام در زمان حضرت زهرا عليها السلام سرد زده است و براى ادّعاى وجود صفا و صميميّت بين امير مؤمنان على عليه السلام و عمر، نمى توان به چنين داستانى استدلال و استناد كرد . . .
منو