نگاهى به شرح حال عامر شَعْبى
شش سال از خلافت عمر باقى مانده بود كه عامر شَعْبى پا به عرصه وجود نهاد.
وى بعد از سال صدم، دار فانى را وداع گفت.
از اين رو، روايت او مرسل است.
شعبى، قاضى مروانيان بود.
او از منحرفان از امير مؤمنان على عليه السلام به شمار مى آمد، به طورى كه نزد حَجّاج آمد و از آن حضرت بدگويى كرد و به ايشان دشنام داد(!!).
حسن بَصرى از اين كارش خشمگين شد و به پند و اندرز او پرداخت(1).
اين كينه و دشمنى او را واداشت تا بگويد: على، قرآن نخوانده بود و آن را از حفظ نداشت(!!); اين سخن نسنجيده او موجب گرديد كه عدّه اى در برابر او قرار گرفته و اين مطلب را رد كردند(2).
همين دشمنى، او را واداشت تا رواياتى به اين مضمون را جعل كند كه:
1 ـ ابوبكر بر فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله، نماز خواند و چهار تكبير گفت(!!).
2 ـ آن گاه كه فاطمه درگذشت، على او را شبانه دفن كرد و زير بغل هاى ابوبكر را گرفت و او را جلو فرستاد تا بر او نماز بخواند(!!).
ساختگى بودن اين روايت آن قدر آشكار است كه ابن حجر ناگزير شده است كه در ذيل آن بگويد: در اين روايت ضعف و انقطاعى است(3).
همچنين اين دشمنى، او را واداشت تا شخصيّتى همانند حارث همدانى را دروغگو بشمارد ـ كه اين فقط به جهت تشيّع حارث بود ـ تا جايى كه عدّه اى به او اعتراض كردند.
ابن حجر در اين مورد گويد: ابن عبدالبرّ در كتابش به نام «العلم»، آن جا كه از ابراهيم نقل مى كند كه شعبى، حارث را تكذيب كرده است، مى نويسد:
گمان مى كنم كه شعبى به اين سبب كه حارث را تكذيب كرده و از وى به «دروغگو» ياد كرده است، مجازات شود; چرا كه دروغى از حارث آشكار نشده بود و تنها جرمش، زياده روى او در مهرورزى به على عليه السلام است(4).
(1) احياء العلوم: 2 / 346.
(2) غاية النهاية فى طبقات القراء: 1 / 541 .
(3) الإصابه: 8 / 267.
(4) تهذيب التهذيب: 2 / 135.