نگرشى كوتاه به سند اين حديث
ما قوى ترين سندهاى اين حديث را از مهم ترين كتاب هاى اهل تسنّن نقل كرديم و روشن شد كه تِرمذى اين حديث را به سند خود از انس بن مالك نقل مى كند، هم چنين وى، ابن ماجه و عبداللّه بن احمد با سندى ديگر، از امير مؤمنان على عليه السلام روايت كرده اند.
ابن ماجه اين حديث را به سند ديگرى از ابوجحيفه نقل كرده است. البتّه اين حديث نيز در كتاب هاى غير صحاح از برخى صحابه نقل شده است; ولى علماى اهل تسنّن اعتراف كرده اند كه سندهاى آن ها معتبر نيست.1
اينك ساختگى بودن اين حديث را بررسى مى نماييم. نخستين اشكالى كه به اين حديث وارد است اين كه بُخارى و مسلم آن را در كتاب هايشان نياورده اند و بديهى است كه بسيارى از علماى اهل تسنّن بر ترك چنين حديثى اتّفاق نظر دارند و بر مبناى نظر آنان بايد آن را ردّ كرد.
فراتر اين كه احمد بن حنبل نيز آن را در مسندش نقل نكرده است; بلكه پسرش عبداللّه در زوائد مسند به نقل آن مبادرت ورزيده است.2اين در حالى است كه احمد بن حنبل تصريح كرده كه آن چه را در مسند نياورده است، حجيّت ندارد. وى در وصف كتابش مى نويسد: من اين كتاب را از ميان هفتصد و پنجاه هزار حديث جمع آورى كرده و برگزيده ام; از اين رو اگر مسلمانان در حديثى از احاديث رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اختلاف كردند، براى رفع اختلاف به اين كتاب مراجعه كنيد. اگر در آن كتاب بود حجّت است و در غير اين صورت، آن حديث حجيّت ندارد.3
از اين رو، اين حديث با تمامى اسناد ذكر شده از اعتبار ساقط است. اكنون اين حديث را با تمامى اسناد آن بررسى مى كنيم.
1 . ر.ك: مجمع الزوائد: 9 / 40 و 41، كتاب مناقب، باب فضايل ابوبكر، عمر و ديگر خلفا، احاديث 14359 ـ 14361 و فيض القدير: 1 / 118.
2 . تنها حديثى كه در كتاب معجم الفاظ حديث نبوى، در واژه «كهل»، آمده حديثى است كه عبداللّه بن احمد نقل كرده است نه پدرش احمد بن حنبل.
3 . براى آگاهى از شرح حال احمد بن حنبل، ر.ك: به كتاب طبقات الشافعية الكبرى، نوشته سبكى 2 / 31.