بررسى و نقد حديث
ذهبى در كتاب تلخيص المستدرك على الصحيحين اين حديث را صحيح دانسته است؛ اما حاكم نيشابورى يك بار ديگر اين حديث را با سند ديگر از عثمان بن سعيد دارمى، از محمد بن حرب، از سعيد بن عبداللّه جرجسى، از زبيدى، از زهرى، از عمرو بن ابان بن عثمان، از جابر نقل كرده و آن گاه مى گويد:
دارمى مى گويد: از يحيى بن معين شنيدم كه مى گفت: سند اين حديث از محمّد بن حرب است و مردم به نقل از او و از زبان زهرى، احاديث مرسل را روايت مى كنند. در سند اين حديث، نام عمرو بن ابان به چشم مى خورد، امّا ابان بن عثمان، پسرى به نام عمرو نداشته است.1
ذهبى در اين مورد نيز با حاكم نيشابورى هم عقيده است!
گفتنى است كه براى بى اعتبارى اين حديث ـ با چشم پوشى از اشكالات موجود در سند كه بر اساس تصريح ياقوت حموى در بخش «حمص» كتاب معجم البلدان، «محمّد بن حرب» و «محمّد بن وليد زبيدى» از اهالى حمص و به دشمنى با على عليه السلام معروف بودند؛ به ويژه كه در شرح حال آن ها در تهذيب التهذيب آمده كه آن ها از قُضات حكومت جور در دمشق بودند و اين كه ابن شهاب زهرى از معروف ترين مخالفان امير مؤمنان على عليه السلام بوده ـ سخن ابوداوود و يحيى بن معين كافى است.
خاطرنشان مى شود كه براى رفع تناقض موجود در سخنان حاكم و ذهبى، توجيهى به ذهن نرسيد.!!
1 . همان: 3 / 109، كتاب معرفة الصحابه (فضائل عثمان بن عفّان) حديث 4551.