2 . نگارش کتاب هایی در رد مخالفان
علماى شيعه در مقام پاسخ گويى يا نقض كتاب هاى ضدّ شيعى مخالفان نيز كتاب هايى نوشته اند.
به نظر مى رسد كه اين بخش از كتاب هاى علماى شيعه، افزون تر از كتاب هاى بخش نخست است; چرا كه مخالفان شيعه از زمان هاى دور، از روى لجاجت و انكار حقايق، عقايد شيعه را با فحش و ناسزاهاى خود، مورد حمله قرار داده و در اين راه از هيچ تلاشى فروگذار نكرده اند… .
براى نمونه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در حديثى فرموده اند:
مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح، من ركبها نجا ومن تخلّف عنها هلك;1
اهل بيت من در ميان شما هم چون كشتى نوح هستند. هر كس سوار آن شود نجات مى يابد و هر كس از آن روى گرداند هلاك مى شود.
برخى از اهل سنّت به راحتى اين حديث را انكار كرده و مى گويند: اين حديث، دروغ و جعلى است!2
هم چنين پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در حديث ديگرى فرمود:
خلقت أنا وعلي من نور واحد;3
من و على از يك نور، آفريده شده ايم.
برخى از اهل سنّت به آسانى مى گويند: اين حديث به اجماع اهل سنّت، جعلى و ساختگى است… .4
هم چنين پيش تر گذشت كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در حديثى فرمود:
اللهمّ ائتني بأحب خلقك إليك وإلى رسولك…;5
خدايا! محبوب ترين فرد براى تو و رسولت را بفرست… .
آنان به راحتى مى گويند: هيچ يك از نويسندگان صحاح اين حديث را نقل ننموده و ائمه حديث نيز، صحّت آن را تأييد نكرده اند.6
هم چنين آنان به آسانى مى توانند در مورد حديث غدير7 بگويند: هيچ يك از ائمه، واژه «مولى» را به معناى «أولى» نمى دانند.8
نمونه ديگر حديث ثقلين است. در آن حديث ارزشمند پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
إنّي تارك فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض، وعترتي أهل بيتي، وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا علَيَّ الحوض;9
من دو چيز گرانبها را در ميان شما باقى مى گذارم كه يكى از ديگرى بزرگ تر است: كتاب خدا كه هم چون ريسمانى از آسمان به سوى زمين كشيده شده است و عترتم اهل بيتم، اين دو هيچ گاه از هم جدا نمى شوند تا اين كه در كنار حوض بر من وارد شوند.
برخى از اهل سنّت به راحتى اين حديث را تغيير داده و مى گويند: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: «… كتاب خدا و سنّتم».10
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در حديث بستن درها فرمود:
اُمرت بسدّ الأبواب إلاّ باب علي;11
خداوند به من فرمان داد تا همه درها را ببندم به جز در خانه على.
در اين باره به آسانى مى گويند: اين فضيلت از آنِ ابوبكر است، امّا شيعيان آن را به نفع على تغيير داده اند!… .12
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در حديث منزلت به امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى;13
آيا خشنود نيستى كه براى من، هم چون هارون براى موسى باشى؟
برخى از اهل سنّت به راحتى مى گويند: اين حديث بر عموم منزلت دلالت نمى كند.14
روشن است كه هر يك از گفته هاى مذكور، از يك يا دو خطّ فراتر نمى رود، امّا چنان كه پيداست، پاسخ گويى به آن ها، مباحثات فراوانى را مى طلبد و چه بسا به يك كتاب مستقل نياز داشته باشد.
و از اين روست كه تأليفات اماميّه در پاسخ گويى و نقض شبهات مخالفان، فراوان شده است و علماى شيعه غالباً در مقام دفاع از مبانى مذهب جعفرى و اصول دين هستند و چه بسا هيچ كتابى را نيابيم كه نوشتن آن به منظور حمله به مخالفان صورت گرفته باشد.
1 . براى مثال ر.ك: المعارف، ابن قتيبه: 146 در ضمن شرح حال ابوذر غفارى، المعجم الكبير، طبرانى: 3 / 45، حديث 2636 ـ 2638، المعجم الأوسط: 6 / 147، حديث 5870، المستدرك على الصحيحين: 3 / 163، حديث 4720، مشكاة المصابيح: 3 / 378، حديث 6173 به نقل از احمد بن حنبل، الصواعق المحرقه: 234 به نقل از مسلم.
2 . ذهبى در ميزان الإعتدال: 6 / 499، شماره 8734 در شرح حال مفضّل بن صالح مى گويد: «حديث كشتى نوح، بسيار ناشناخته است»!
3 . براى آگاهى بيشتر ر.ك: فضائل الصّحابه، احمد بن حنبل: 2 / 823 ، حديث 1130، المناقب، خوارزمى: 145 حديث 169 و 170، فردوس الأخبار: 2 / 187 حديث 4884، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 67.
4 . ر.ك: تحفة إثنا عشريه: 215 و 216.
5 . ر.ك صفحه 80 از همين كتاب.
6 . ر.ك: منهاج السّنة: 7 / 371.
7 . ر.ك صفحه 74 از همين كتاب.
8 . ر.ك صفحه 76 از همين كتاب.
9 . براى نمونه ر.ك: سنن ترمذى: 5 / 621 و 622، حديث 3786 و 3788، مسند أحمد: 3 / 14 و 17 و 26 و 59، سنن درامى: 2 / 292، حديث 3311، المستدرك على الصحيحين: 3 / 118، حديث 4586 و 4577، السنن الكبرى، بيهقى: 7 / 30، مجمع الزوائد: 9 / 163.
10 . الموطّأ: 785، حديث 3، سنن دارقطنى: 4 / 136، حديث 4559.
11 . سنن ترمذى: 5 / 599، حديث 3732، السنن الكبرى، نسائى: 5 / 113، حديث 8409 و ص 118، حديث 8423 و 8425 ، مسند أحمد: 1 / 175، مسند ابى يعلى: 2 / 61، حديث 703، المعجم الكبير: 2 / 246، حديث 2031 و ج 12 / 78، حديث 12594، المستدرك على الصحيحين: 3 / 135، حديث 4631 و ص 144، حديث 4652.
12 . ر.ك: الموضوعات، ابن جوزى: 1 / 366، تذكرة الموضوعات، فتنى: 95.
13 . براى مثال نگاه كنيد به: صحيح بخارى: 5 / 89 ، حديث 202، صحيح مسلم: 7 / 120، سنن ترمذى: 5 / 599، حديث 3731، سنن ابن ماجه: 1 / 42، حديث 115، السنن الكبرى، نسائى: 5 / 44، حديث 8138 ، مسند أحمد: 1 / 170 و 177، مسند بزّار: 3 / 278، حديث 1068.
14 . ر.ك: به مفهوم اين سخن در الإرشاد، جوينى: 335.