2 . دیدگاه شیعه
درباره تعيين امام، شيعه بر اين باور است كه:
1 . امر امامت به دست خداى متعال است.
2 . نصب امام بر خداوند واجب است.
3 . خداوند امام را نصب كرده است.1
در توضيح اين سه موضوع مى گوييم: كتاب و سنّت، بيان گر اين مطلب است كه امر امامت در دست قدرت الاهى جاى دارد. سيره نويسان مطلبى را نقل كرده اند كه از گوياترين دلايل سنّت در اين امر به شمار مى آيد.
ابن اسحاق مى گويد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله، خود را به يكى از تيره هاى قبايل كنده و كلب به نام بنى عبداللّه، معرفى كرد و به آن ها فرمود: خداوند، نام نيكويى براى پدر شما ـ يعنى عبداللّه ـ قرار داده است.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در حديثى فرمود:
محبوب ترين نام ها در پيشگاه خداى عزّوجلّ، عبداللّه و عبدالرّحمان است ـ .
آن گاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله به بنى عبداللّه پيشنهاد داد تا اسلام بياورند. امّا آن ها پيشنهاد وى را نپذيرفتند.
پيامبر صلى اللّه عليه وآله همين پيشنهاد را به بنى حنيفه و بنى عامر بن صعصعه ارائه داد. در اين هنگام، مردى از ميان آنان گفت: اگر در اين امر با تو بيعت كنيم و آن گاه خداوند تو را بر مخالفان، پيروز گرداند، آيا بعد از تو، امر (حكومت) براى ما مى شود؟
پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:
الأمر إلى اللّه يضعه حيث شاء;
اين امر با خداست و آن را به هر كه خواهد عطا نمايد.
آن مرد گفت: آيا براى حمايت از تو با اعراب بجنگيم ـ و بنا به روايت ديگرى: آيا سينه خود را آماج تيرهاى اعراب قرار دهيم ـ امّا اگر خداوند تو را پيروز گرداند، امر (حكومت) از آنِ ديگران شود؟! ما را به امر تو نيازى نيست.
به اين ترتيب، قبايل مذكور از پذيرش اسلام، سر باز زدند.2
همان گونه كه ملاحظه مى كنيد، اين حديث، شايان توجه دقيق است.
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به هنگام ورود خود به قبيله مذكور و دعوت آنان به توحيد، در سخت ترين شرايط قرار دارد و ـ بر پايه اين اخبار ـ از آنان خواست تا به او ايمان آورده و او را از مكر و اذيّت شرك ورزان، در امان نگه دارند.
اما پاسخ آن ها به دعوت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله بسيار زشت و زننده بود كه مى گفتند: خانواده و عشيره تو از حقيقت تو آگاه ترند; كه از تو پيروى نمى كنند.
براى پيامبر صلى اللّه عليه وآله اهميّت داشت كه حتّى يك فرد، ايمان بياورد، از او اطاعت نمايد و آزار و اذيت قريش و ديگران را از آن حضرت دور كند.
با اين همه، هنگامى كه قبيله مذكور از او خواستند تا در صورت پيروزى بر مخالفان، رياست را به آنان واگذار نمايد، با صراحت تمام و بدون هيچ ترديدى فرمود:
الأمر إلى اللّه يضعه حيث شاء;
اين امر با خداست و آن را به هركه بخواهد عطا نمايد.
يعنى: امر خلافت پس از پيامبر صلى اللّه عليه وآله در اختيار ايشان نيست. هم چنان كه نبوّت نيز به اختيار ايشان نبوده است… .
اين حادثه تاريخى از محكم ترين دلايل سمعى است كه نشان مى دهد نصب امام، در اختيار خداى سبحان است و پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نه تنها نمى تواند تعيين امام را به مردم واگذارد كه حتى خود ايشان نيز اجازه نصب امام را ندارد!
درباره وجوب نصب امام بر خداوند متعال دلايلى وجود دارد كه وجوب لطف الاهى از جمله دلايل آن به شمار مى آيد.
اما در مورد اين كه خداوند متعال امام را نصب كرده است آيات فراوان قرآن كريم و احاديث قطعى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نشان مى دهد كه خداوند، تكليف امامت را پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله روشن نموده و امام را تعيين فرموده است. علماى اماميّه نيز در كتاب هاى امامت خود، به اين آيات و احاديث، استناد كرده اند.
1 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: الإفصاح فى إمامة أمير المؤمنين عليه السّلام: 27 ـ 29، المقنع فى الإمامة: 47 ـ 54، الألفين: 31 ـ 34.
2 . السيرة النبوية، ابن هشام: 2 / 271 و 272، السيرة الحلبية: 2 / 154.