پژوهشی پیرامون جانشینی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله از دیدگاه اسلام
آیت الله سید علی حسینی میلانی
انتشارات حقایق اسلامی، چاپ سوم، 1390، قم
درباره ی جانشینی رسول خدا سخن بسیار گفته شده است؛ شیعه معتقد است که جانشینی رسول خدا (امامت) بسان نبوت، امری الهی است و باید جانشین از سوی خدا انتخاب شود؛ اما اهل سنت انتخاب جانشین را به انتخاب مردم می دانند.
در کتاب جانشین پیامبر کیست؟ نوشته ی آیت الله سید علی حسینی میلانی(مدظله العالی)، ابتدا در لزوم وجود جانشین برای رسول خدا بحث می شود؛ که آیا لازم است جانشینی برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انتخاب شود یا نه؟ آنگاه به مباحثی درباره ی شرایط جانشین پرداخته می شود.
کتاب در سه بخش تنظیم شده است :
بخش اول با عنوان امامت و خلافت چیست؟
ابتدا به بررسی لزوم وجود خلیفه و جانشین برای پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پرداخته و با شواهدی از متون اسلامی نشان داده است که همه ی فرق اسلامی به لزوم جانشین برای رسول خدا معتقدند.
در ادامه به بیان تعریف امامت از دیدگاه شیعه و سنی می پردازد و با شواهد تاریخی نشان می دهد که شیعه به تعریف خود از امامت ولوازم آن پایبند است اما اهل سنت چنین پایبندی را برای جانشینان رسول خدا در نظر نگرفته اند و تعریف های مختلف با توجه به حکمرانان ایجاد کرده اند.
سپس نویسنده بیان می کند از آنجایی که امامت از شئون نبوت است و از سوی دیگر رسول خدا فرموده است:
«مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زمانِهِ ماتَ ميتَةً جاهِليَّةً؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است».
پس امامت از اصول دین به شمار می رود.
آنگاه به شبهه ی بحث امامت، که صرفاً بحث تاریخی است پاسخ گفته و اتحاد مسلمانان را در سایه ی امامت، عملی می داند.
وی از اینکه برخی از اهل تسنن شیعه را مسلمان را نمی دانند و تنها راه تقریب بین شیعه و سنی را مسلمان شدن شیعیان می دانند شِکوه کرده است. در پایان از علمای اهل تسنن می خواهد که بیایید به کتاب خدا و سنت قطعی رسول خدا عمل کنیم.
در بخش دوم با عنوان جانشین پیامبر خدا کیست؟ جانشینی ابوبکر را به چالش می کشد. نویسنده ابتدا ادعای اهل تسنن را در رضایت امیرالمؤمنین علیه السلام از خلافت ابوبکر و بیعت با وی مطرح کرده و دلایل آنان را برشمرده است. سپس یک به یک به ادعای آنها پاسخ گفته است.
آنها مدعی هستند که:
1- اميرمؤمنان على عليه السلام به ترتيب با ابوبكر، عمر و عثمان بيعت كردند، پس نزاعى با آنان نداشتند.
2- حضرت على عليه السلام همواره در نماز خلفا حاضر مى شدند و آنان را قبول داشتند.
3- بين حضرت على عليه السلام و خاندانش و بين خلفاى سه گانه پيوند نسبى بوده است؛ یعنی آنان به يك ديگر دختر داده و دختر گرفته اند و اين ايجاد نسبت و دامادى، با نزاع و مخالفت و دشمنى نمى سازد.
4- اميرمؤمنان على عليه السلام فرزندانى به نام ابوبكر، عمر و عثمان داشتند و در صورتى كه آن حضرت با خلفا منازعه داشته باشند چگونه اين نام ها را براى فرزندانشان اختيار فرموده اند؟
5- احاديثى در مدح شيخين از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده است.
6- حضرت على عليه السلام براى حفظ وحدت بين جامعه مسلمانان از حقّ خود چشم پوشى كردند.
نویسنده ضمن بیان معانی بیعت و بیعت شرعی، عدم تحقق بیعت حضرت علی علیه السلام را با ابوبکر اثبات می کند؛ وی به نارضایتی و عدم بیعت حضرت زهرا سلام الله علیها نیز اشاره ای دارد.
سپس حضور در نماز جماعت خلفا را به چالش کشیده و تنها از نماز جماعتی نام می برد که قتیبه در کتابش آن را نقل کرده که قصد داشتند حضرت علی علیه السلام را در نماز ترور کنند.
آنگاه به پیوند سببی امير مؤمنان على علیه السلام و خلفا پرداخته و درباره دو مورد بحث کرده است:
1- دامادى امام محمد باقر عليه السلام با قاسم بن محمّد بن ابى بكر.
2- ازدواج امّ كلثوم دختر حضرت على عليه السلام با عمر بن خطّاب.
در ادامه نویسنده به بیان این که برخی از نام ها از نظر ذاتی قبحی نداشته اند و نام گذارى با اسامى خلفا بیان فضیلت یا نشان دوستی آنها نمی باشد.
سپس به بررسی روایت مدح شیخین پرداخته و نشان داده است که چنین روایتی در هیچ یک از منابع شیعی نیامده و اگر اهل سنت هم نقل کرده اند حتی با سندهایی که نزد خودشان صحیح است چنین روایتی دیده نمی شود.
درباره ی اینکه آیا حضرت علی علیه السلام از حقّ خود تنازل کردند؛ می نویسد:
«هرگز اميرمؤمنان على عليه السلام از حق خويش تنازل نكردند؛ بلكه اين امّت بودند كه بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، سير قهقرايى نمودند و از منتخب خداى تعالى و رسولش عدول نمودند و آن يگانه نامزد مقام جانشينى پيامبر كه خدايش بر اين مقام برگزيده بود، با مشاهده انحراف و خودكامگى امّتِ جفاپيشه، چاره اى جز صبر نديد، پس صبر كرد و فرمود:
فَصَبَرْتُ وَفِي العَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًى؛ پس صبر كردم آن گونه كه تيغى به چشمم خليده و استخوانى در گلويم جا داشت».
آن حضرت در فراز ديگرى که بیانگر تنهایی و نبود یاوری برای احقاق حقش است، مى فرمايد:
«به اطرافم نگاه كردم، ديدم كسى جز حسنين نيست، نخواستم كه با انصارى كه در دو نفر خلاصه مى شدند ـ آن هم چه دو نفرى ـ به منازعه برخيزم و اين دو ريحانه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را به كشتن بدهم، از اين رو نسبت به از دست رفتن آن دو، بخل ورزيدم كه مبادا كشته شوند». یعنی اگر یاورانی داشت قطعا برای گرفتن حق خویش اقدام می کرد.
در بخش سوم:
ویژگی های امام و خلیفه از دیدگاه اهل سنت را نقل و خلفای سه گانه را با این ویژگی ها محک زده است تا اثبات کند که هیچ یک از این سه خلیفه حتی واجد این شرایط هم نبودند که علمای اهل سنت برای امام لازم می دانند.
این ویژگی های مهم عبارتند از:
1- اجتهاد و علم؛ امام و خليفه پيامبر بايد نسبت به مسائل دين عالم و در آن ها مجتهد باشد.
2- عدالت؛ سخن این است که خلافت، نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است و شخص فاسق و فاجر قابليّت نيابت از پيامبر معصوم را ندارد.
3- شجاعت؛ امام و خليفه در مواقع خطر بتواند حافظ مرز و بوم كشور اسلام بوده و قدرت تصميم گيرى براى تجهيز لشكر و قيادت آن را داشته باشد.
در ادامه فرار ابو بکر و عمر در جنگ ها از جمله جنگ احد، دوران خلافت ابوبكر و واقعه قتل مالك بن نويره، علم و دانش ابوبكر مورد اشاره قرار گرفته است.
به کوشش عباسعلی مردی