جايگاه هاى شناخت خدا
اَلسَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّهِ;
سلام بر جايگاه هاى معرفت و شناخت خدا.
ائمّه عليهم السلام جايگاه هاى معرفت و شناخت خدا هستند. واژه «محال» جمع محل، به معناى جاى حلول است كه چيزى در مكانى قرار مى گيرد و به هر مكانى كه چيزى در آن حلول كند، محل گويند. بنابراين، دو طرف وجود دارد: «محل» و آن چه در آن محلّ قرار مى گيرد. در اين جا محل «ائمّه» هستند و «معرفت خدا» در ائمّه است. «معرفت» بالاترين مراتب ادراك است، به طورى كه هرگز مورد شك و شبهه نخواهد بود; ولى ذات بارى تعالى درك شدنى نيست; پس بايد ائمّه را شناخت تا معرفت خدا حاصل شود.
غرض اصلى از نصب ائمّه عليهم السلام معرفت است و نخستين كار آن ها دعوت و فراخوانى حَسَن و نيكوست. خداوند متعال، ائمّه عليهم السلام را داعى به معرفت خويش قرار داده است; يعنى شما انسان هايى كه معرفت خدا را لازم داريد، چه در اصل آن و چه در مراتب آن بايستى به كجا مراجعه كنيد؟ بايد به محل ها و جايگاه هاى معرفت خدا كه ائمّه عليهم السلام هستند مراجعه كرد; چرا كه آنان خود محلّ معرفت خداوند متعال هستند، نه در جايى هستند كه آن جا محلّ معرفت الهى است.
به همين جهت، اگر كسى امام را شناخت خدا را شناخته است، نه اين كه ـ نعوذ باللّه ـ اينان خدا هستند. اين بزرگواران عباد خداوند متعال و مخلوق او هستند; امّا معرفت خداوند متعال در ائمّه عليهم السلام است; بلكه بايستى حرف «در» نيز حذف شود; يعنى خودشان و وجودشان معرفت خداوند متعال است. ائمّه عليهم السلام چنان خدا را شناخته اند كه غير خدا در وجودشان نيست.
در روايتى آمده است كه حضرت سيّدالشهداء سلام اللّه عليه فرمودند:
أيّها الناس! إنّ اللّه جل ذكره ما خلق العباد إلاّ ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه.
فقال له رجل: يابن رسول اللّه! بأبي أنت واُمّي! فما معرفة اللّه؟
قال: معرفة أهل كلّ زمان إمامهم الّذي يجب عليهم طاعته;1
اى مردم! به راستى خداوند متعال مردم را نيافريد مگر او را بشناسند. پس هر گاه او را بشناسند، عبادتش كنند و آن گاه كه عبادتش كردند از عبادت غير او بى نياز مى گردند.
مردى گفت: اى فرزند پيامبر خدا! پدر و مادرم فداى شما گردد! شناخت خدا چگونه است؟
حضرتش فرمود: شناخت خدا به اين است كه مردم هر عصرى امام واجب الاطاعه خود را بشناسند.
از اين رو جمله «يعبدون» در آيه شريفه اى كه مى فرمايد: (وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ);2 «و من جن و انسان را نيافريدم مگر اين كه مرا بپرستند». به «يعرفون» تفسير شده است.3
امام حسين عليه السلام مى فرمايد: «ما خلق العباد إلاّ ليعرفوه…»، اين جمله مباركه با «ماء» نافيه و «إلاّ» استثنائيه آمده است. معلوم مى شود كه عبادت، فرع معرفت است; هر چه معرفت بيشتر، عبادت و بندگى بيشتر خواهد شد; از اين رو از همين زيارت جامعه مقامات اهل بيت عليهم السلام هم در معرفت و هم در عبادت به خوبى به دست مى آيد.
هر چه خداوند متعال به ائمّه عليهم السلام مقام بيشتر داده، عبادت آن بزرگواران بيشتر شده است. در فرازى از اين زيارت مى خوانيم:
عصمكم اللّه من الزلل وآمنكم من الفتن وطهّركم من الدنس وأذهب عنكم الرجس وطهّركم تطهيراً فعظّمتم جلاله وأكبرتم شأنه ومجّدتم كرمه، وأدمتم ذكره ووكّدتم ميثاقه وأحكمتم عقد طاعته و…;
خداوند شما را از لغزش ها نگاه داشت، از فتنه ها ايمن ساخت و از آلودگى ها پاك نمود و پليدى ها را از شما دور كرد و شما را پاك و پاكيزه ساخت. پس شما نيز شكوه و جلال او را با عظمت و شأن او را بزرگ و كرم او را تمجيد كرديد، ياد او را ادامه داديد و پيمان او را محكم و استوار نموديد و… .
آرى، هر چه از آن طرف عنايت باشد، از اين طرف بندگى بالاتر مى رود. كجاى زيارت جامعه غلو است؟ آنان كه چنين ادّعايى دارند، از كجا مى گويند؟ آيا مى توانند ادّعاى خود را ثابت كنند؟
بنابراين معرفت و شناخت امام زمان، همان معرفت و شناخت خداوند متعال است. پس معرفت و شناخت هر كه به امام زمان ـ كه واجب الاطاعه است ـ بيشتر شود، اطاعت و عبادتش بيشتر خواهد بود.
ما معرفت و اطاعت را از امام عليه السلام اخذ مى كنيم و نسبت به خداوند متعال عبادت مى كنيم. پس معرفت امام، معرفت خداوند متعال است كه عبادت او را در پى دارد و طبق سخنى كه عبادت، فرع معرفت باشد، هر چه معرفت بيشتر شد، عبادت بيشتر مى شود. آن وقت كه امام را شناختيم، خدا را شناخته و او را عبادت مى كنيم و آن گاه كه امام را اطاعت مى نماييم، خدا را عبادت مى كنيم. حال اين سخن غلو است؟!
بنابراين در روايتى آمده است كه مروان بن مسلم گويد: امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
الإمام عَلَم فيما بين اللّه عزوجل وبين خلقه، فمن عرفه كان مؤمناً ومن أنكره كان كافراً;4
امام نشانه بين خداوند متعال و آفريدگان اوست. پس هر كه او را شناخت مؤمن و هر كه او را انكار كرد، كافر خواهد بود.
پيش تر بيان شد كه ائمّه عليهم السلام پيشوايان هدايت، چراغ هاى تاريكى ها و نشانه هاى تقوا هستند. با اين بيانات به طور كامل روشن مى شود كه امام يك شاخص، نشانه و علامت است. پس ائمّه عليهم السلام بين خدا و خلق نشانه و راهنما هستند. اگر از آن ها پيروى كرديد، مؤمن خواهيد بود.
آرى، آن بزرگواران عَلَم و نشانه بين خدا و همه خلايق اند. آنان نه تنها حجّت هاى خداوند بر مسلمانان و شيعيان هستند; بلكه حجّت هاى خدا بر اهل دنيا و آخرت هستند. بنابراين، فرداى قيامت هيچ فردى نمى تواند بگويد مرا راهنمايى نكرديد؟ كه مى گويند مگر نشانه و عَلَمى بين تو و خداوند نبود؟
وليس لعباده يوم القيامة حجّة على اللّه بل حجّة تامّة كاملة للّه على الخلق;
در روز رستاخيز حجّتى براى بندگان در برابر خداوند نيست; بلكه حجّت كامل و تمام از آنِ خداوند در برابر همه آفريدگان است. آن جا كه مى فرمايد:
(لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ);5
تا پس از فرستادن پيامبران حجّتى براى مردم در برابر خداوند نباشد.
از اين رو، اين عَلَم و نشانه بيّنه براى همه است; چون عَلَم دعوت كننده است و لسان حالش اين است كه به طرف من بيا. راه معرفت خداوند از اين جا است. اگر كسى روى گرداند و نيامد، خود نيامده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
فمن عرفه كان مؤمناً ومن أنكره كان كافراً;
هر كه آن را شناخت مؤمن و هر كه آن را انكار كرد، كافر خواهد بود.
آرى، تمام معناى حجّت اين است و هيچ گونه جبرى در كار نيست.
1. علل الشرايع: 1 / 9، حديث 1، تفسير نور الثقلين: 5 / 132، حديث 58، تفسير الصافى: 5 / 75.
2. سوره ذاريات (51): آيه 56.
3. الرواشح السماويه: 45، تفسير ابوالسعود: 2 / 130.
4. كمال الدين: 412، حديث 9، وسائل الشيعه: 28 / 344، حديث 18، بحار الانوار: 23 / 88 ، حديث 32.
5. سوره نساء (4): آيه 76.