دولت حضرت مهدى و رجعت / مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ

دولت حضرت مهدى و رجعت
مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ;
و به بازگشت شما ايمان دارم، رجعت شما را تصديق مى كنم، چشم به راه فرمان شما هستم و در انتظار دولت شما هستم.
پيش تر گفتيم كه اين فراز از زيارت جامعه عرضه ايمان و ذكر سلسله اى از اعتقادات در محضر امام عليه السلام است. از اين جهت با كلمه «ايمان» شروع شده و هم چنان اين كلمه تكرار مى شود. نخستين كلمه «ايمان» در عبارت «مؤمن بكم وبما آمنتم به»، به ولايت و برائت مربوط مى شود.
براى دوّمين بار در جمله «مؤمن بإيابكم» آمده كه به رجعت مربوط است و شايد از اين ترتيب استظهار شود كه بين برائت از دشمنان اهل بيت عليهم السلام و رجعت ارتباطى وجود دارد.
يعنى وقتى تحقيق و تأمّل كنيم و تا حدودى به عمق قضايا پى ببريم كه دشمنان اهل بيت با آن بزرگواران چه كردند، قهراً برائتمان از ظالمان بيشتر و آن گاه آرزوى مجازات آن ها را خواهيم داشت. ما نسبت به اهل بيت ولايت و نسبت به دشمنانشان برائت داريم. چرا برائت داريم؟
براى اين كه آن ها با اهل بيت دشمنى كردند كه دشمنى با اهل بيت، يعنى دشمنى با خدا، دشمنى با پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و دشمنى با اسلام و قرآن. ما از آن ها و افعالشان تبرّى مى جوييم، و هر چه بيشتر به ظلم آن ها پى ببريم، بيشتر آرزو داريم كه خداوند متعال از آن ها انتقام بگيرد و آن ها را مجازات كند كه هم مجازات شوند، هم بطلان راهشان در اين عالم بر ملا گردد و هم مظلوميت و حقانيت اهل بيت در اين عالم معلوم شود.
بنابراين، وقتى شخصى به اهل بيت ايمان پيدا كرد و از دشمنانشان برائت نمود و فهميد كه اين دشمن ها به آن بزرگواران چقدر ظلم كرده اند; به فكر رجعت و دولت اهل بيت عليهم السلام افتاده و آن را آرزو خواهد كرد و در انتظار چنين روزى به سر مى برد كه عملاً دولت، سلطنت، عظمت آنان و انتقام خداوند متعال از دشمنانشان و ذلت آن ها را ببيند، و آن گاه حقانيت آن بزرگواران و باطل بودن دشمنانشان در اين عالم براى اهل عالم روشن مى گردد.
از اين رو رجعت بعد از ايمان به ائمه عليهم السلام، ولايت آن ها و برائت از دشمنانشان، نخستين عقيده اى است كه ذكر شده و اين ارتباط بين رجعت و ولايت و برائت وجود دارد.
البته دولت ائمه عليهم السلام ـ كه ما منتظر آن هستيم ـ مطلبى مسلّم است و حتى بنابر روايات اهل تسنّن از ضروريات اسلام شمرده مى شود، از روايات به طور قطع استفاده مى شود و به تواتر رسيده است كه زمانى خواهد آمد كه مهدى از اهل بيت پيامبر اكرم عليهم السلام ظاهر خواهد شد و زمين را از قسط و عدل پر خواهد كرد.1
درباره رجعت نيز آياتى از كلام الله مجيد و روايات فراوانى وجود دارد كه به نظر ما رجعت مثل خود مهدى عليه السلام يك عقيده اسلامى است. نه اين كه به اماميه اختصاص دارد و خواهيم گفت كه چرا به مرور زمان، به اماميه اختصاص يافته است.
سخن درباره رجعت و دولت حقه اهل بيت عليهم السلام در زمان حضرت ولى عصر بحث مفصل و جداگانه اى مى طلبد، اما اكنون در مقام شرح زيارت جامعه هستيم، به قدرى كه بحث ما ناقص نماند و تا حدودى كه ضرورت اقتضا مى كند جوانبى از رجعت را متعرّض خواهيم شد كه هم اين عقيده تا حدودى براى ما معلوم بشود و هم اين جمله از زيارت را شرح كرده باشيم.

1 . الكافى: 1 / 338، حديث 7، عيون أخبار الرّضا عليه السلام: 1 / 71، حديث 293، كمال الدين: 279، حديث 27، كفاية الاثر: 67، كتاب الغيبه: 88 ، حديث 17، بحار الأنوار: 52 / 143، حديث 60، مسند، احمد بن حنبل: 1 / 99 و 3 / 17، سنن ابى داوود: 2 / 309، حديث 4283، المستدرك على الصحيحين: 4 / 442، مجمع الزوائد: 7 / 313، المصنف، صنعانى: 11 / 371، حديث 20770، مسند ابى يعلى: 2 / 274، حديث 14، صحيح ابن حبان: 15 / 236، كنز العمال: 14 / 261، حديث 38653.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *