منكران گمراه / وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ

منكران گمراه
وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ;
و كسى كه شما را انكار كرد، نااميد شد.
لغويون واژه «جحد» را به معناى انكار گرفته اند، اما نه مطلق انكار; انكار با وجود يقين در قلب، راغب اصفهانى مى گويد:
الجحود نفي ما في القلب إثباته وإثبات ما في القلب نفيه.1
در قرآن مجيد آمده:
(وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا);2
و آن ها (معجزات) را از روى ظلم و سركشى انكار كردند در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.
بنابراين، كلمه «جحد» از انكار اخص است. در اين نوع انكار، انسان چيزى را به زبان انكار مى كند در حالى كه در قلب به آن يقين دارد.
واژه «خاب» يعنى چه؟
«خاب» از ماده «خيبة» گرفته شده است; يعنى نااميد شدن و بى نتيجه بودن. جوهرى در اين باره مى گويد:
خاب الرجل خيبةً: إذا لم ينل ما يطلب.3
بنابراين، كسانى كه امامت ائمه اهل بيت عليهم السلام را از روى حسد، يا دشمنى و يا به جهت مقاصد دنيوى انكار كردنددر حالى كه اگر به باطن خود مراجعه مى كردند به امامت ديگرى قائل نمى شدندنااميد و پشيمان خواهند شد، زيرا حقيقت در قيامت روشن مى شود و هر كسى عاقبت امر خود را خواهد ديد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرموده اند:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب الله وعترتي، ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض، وإنّي سائلكم عنهما…;4
همانا من بين شما دو چيز گران بها مى گذارم: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم، مادامى كه به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد و اين دو از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند و من از شما خواهم پرسيد كه با آن دو چگونه رفتار كرديد… .
پس رستگارى در دنيا و آخرت فقط در پيروى از قرآن و عترت است، وگرنه خسران و پشيمانى خواهد بود.
پيش تر گفتيم كه دو راه بيشتر وجود ندارد: يا راه هدايت است و يا راه ضلالت. وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند كه راه هدايت، راه تمسّك به قرآن و عترت است، يعنى عدم تمسّك به اينان و جدا شدن از آنان، با گمراهى برابر خواهد بود. و لذا در حديث معراج آمده كه خداى تعالى به حضرت ختمى مرتبت محمّد مصطفى صلى الله عليه وآله فرمود:
يا محمّد، إنّي اطّلعت إلى أهل الأرض إطلاعة فاخترتك منها، فشققت لك اسماً من أسمائي، فلا اُذكر في موضع إلاّ ذكرت معي، فأنا المحمود وأ نت محمّد.
ثمّ اطّلعت الثانية، فاخترت عليّاً، وشققت له أسماً من أسمائي، فأنا الأعلى وهو علي.
يا محمّد، إنّي خلقتك وخلقت عليّاً وفاطمة والحسن والحسين والأئمّة من ولده من نوري، وعرضت ولايتكم على أهل السماوات وأهل الأرض، فمن قبلها كان عندي من المؤمنين، ومن جحدها كان عندي من الكافرين.
يا محمّد، لو أنّ عبداً من عبيدي عبدني حتّى ينقطع أو يصير كالشنّ البالي ثمّ أتاني جاحداً لولايتكم ما غفرت له حتّى يقرّ بولايتكم…;5
اى محمّد، من از ميان همه مردم روى زمين تو را انتخاب كردم و نام تو را از نام خودم جدا ساختم. پس هر جا نام من ذكر مى شود نام تو هم ذكر مى شود. من محمود هستم تو محمدى.
بعد على را از ميان همه مردم انتخاب كردم و نام او را هم از نام خودم جدا ساختم. من اعلى هستم او على است.
اى محمّد، من تو، على، فاطمه، حسن، حسين و امامان از نسل آن ها را از نور خودم آفريدم و ولايت شما را به همه اهل آسمان ها و زمين عرضه كردم. هر كس آن را پذيرفت در نزد من مؤمن است و هر كس انكار كرد كافر است.
اى محمّد، اگر بنده اى از بندگانم مرا آن قدر عبادت كند كه تمام گوشت هايش آب شود يا مانند مشك كهنه پوسيده باشد و به نزد من بيايد در حالى كه ولايت شما را منكر باشد، من او را نمى آمرزم مگر اين كه به ولايت شما اقرار بكند… .

1 .المفردات في غريب القرآن: 88 .
2 .سوره نمل (27): آيه 14.
3 .الصحاح، جوهرى: 1 / 123.
4 .ر.ك: جلد يكم، صفحه 435 از همين كتاب.
5 .مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى: 95، ينابيع الموده: 3 / 380.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *