خبر دادن امير مؤمنان از شهادت امام حسين

خبر دادن امير مؤمنان از شهادت امام حسين
هم چنين از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه آن حضرت فرمود:
به راستى كه حسين را به شهادت مى رسانند و چه شهادتى! و همانا من خاك زمينى را كه او در آن جا به شهادت مى رسد، مى شناسم. آن جا منطقه اى است كه به دو نهر آب نزديك است.1
هيثمى در مجمع الزوائد به راست گويى راويان اين حديث اقرار دارد.2
در روايت ديگر امير مؤمنان على عليه السلام در هنگام بازگشت از جنگ صفّين وقتى از كربلا عبور كردند، به امام حسين عليه السلام فرمودند:
صبراً يا أبا عبداللّه…;3
پس با توجه به اين پيش گويى ها چگونه افرادى خود را شيعى مى پندارند و منكر اين حقايق مى شوند و مى گويند كه مردم از شهادت آن حضرت خبرى نداشتند و يا پا را فراتر مى گذارند و مى گويند: خود سيّدالشهداء عليه السلام نيز نمى دانستند كه به شهادت مى رسند؟ به آن ها چه بايد گفت؟ و حكم آن ها چيست؟ واقعه اى كه زنان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آن خبر داشتند، بلكه زنان بيگانه از خانواده آن حضرت نيز در درون خانه ها از اين واقعه باخبر بودند!
البتّه از فردى هم چون عبداللّه بن عمر جاى هيچ تعجّبى نيست; چرا كه او از روز نخست خودش را به حكومت فروخت و منش و روش او در تعامل با حكومت يزيد، منبع و منشأ فكرى و عقيدتى شد كه تا به امروز در بين اهل سنّت اين پديده فكرى كه «نبايد بر ضدّ حاكم قيام كرد» رواج دارد. او مى گفت: وقتى مردم بيعت كردند، ما هم بايد تابع رأى مردم باشيم(!) و اين عمل تبديل به انديشه اى شد كه هم اكنون پس از گذشت قرن ها، گروهى از عبداللّه بن عمر پيروى مى كنند و خروج سيّدالشهداء عليه السلام و شهادت آن حضرت را خروج و قيامى غير شرعى مى پندارند(!)
اين فرد آسيب و زيان فراوان به اسلام رساند; كسى كه حاضر نشد با امير مؤمنان على عليه السلام بيعت كند، بعد از مدّتى مبنا و فكر خود را تغيير داد و با گرفتن پول و سكوت، دينش را به راحتى به دنيا فروخت و با آن ظاهرفريبى و چهره اى مقدّس نما، به سيّدالشهداء عليه السلام مى گويد: تو مثل جدّت باش، جدّت دنبال دنيا نبود(!)4
آن چه بيان شد، مختصرى پيرامون تأثير شهادت سيّدالشهداء عليه السلام و همراهى خانواده آن حضرت و مسأله اسارت در حفظ اسلام و بقاى دين بود كه گذشت.
چنان كه در برخى از مجالس و محافل مى گويند، وقايع اسلام وام دار شهادت سيّدالشهداء عليه السلام است، اين يك واقعيت است; چرا كه اثر اين حادثه به بقاى دين و پايان اين حادثه، به انقراض حكومت يزيد و يزيديان مى انجاميد.
روشن است كه بنواميه نيامده بودند كه به اين زودى ها از ميان بروند; برنامه ها و نقشه هايى داشتند كه به اين راحتى و آسانى فرو پاشيدن حكومتشان ممكن نبود; چرا كه حكومت آنان به نام اسلام برقرار شده بود و واقعيت اين است كه دين به بركت سيّدالشهداء عليه السلام بقا يافت.
پيش تر گفته شد كه وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام و اسارت اهل بيت ايشان به يزيد رسيد، در ابتدا خوش حال شد و ابن زياد را بسيار گرامى داشت و مقامش را بالاتر برد، ولى با گذشت ايّامى كوتاه، مردم شروع به لعن يزيد كردند. حتى به گفته جلال الدين سيوطى سربازان يزيد كه در لشكرها بودند، دهان به لعن يزيد گشودند.

1 . المعجم الكبير: رقم 2824.
2 . مجمع الزوائد: 9 / 190.
3 . بحار الأنوار: 44 / 252، كمال الدين وتمام النعمه: 533.
4 . شرح حال امام حسين عليه السلام از تاريخ ابن عساكر: 293.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *