3 . عايشه و مخالفت او با طرح جانشينى يزيد

3 . عايشه و مخالفت او با طرح جانشينى يزيد
همان گونه كه اشاره شد، هنگامى كه معاويه وارد مدينه شد، با شخصيت هاى مختلفى ملاقات كرد و ولايت عهدى يزيد را با آنان مطرح نمود. از جمله آن افراد عايشه بود كه معاويه به ملاقات او رفت و در اين باره گفت:
إنّ أمر يزيد قضاء من القضاء، وليس للعباد الخيرة من أمرهم، وقد أكّد الناس بيعتهم في أعناقهم وأعطوا عهودهم على ذلك ومواثيقهم، أفترين أن ينقضوا عهودهم ومواثيقهم؟
اين كه من تصميم گرفته ام كه يزيد بعد از خودم خليفه باشد، از قضاى الهى ناشى مى شود و اراده خداوند متعال است. اين كارى تمام شده است و مردم در اين مسئله حق اظهار نظر ندارند.
اى عايشه! آيا نظر تو اين است كه مردم از اين عهدى كه بسته اند، دست بردارند؟
عايشه در پاسخ به او گفت:
أمّا ما ذكرت من عهود ومواثيق، فاتّق اللّه في هؤلاء الرهط ولا تعجل فيهم;1
از خدا بترس، كدام عهد و پيمان و كدام موافقت؟ چرا به شخصيت هاى بزرگ نسبت دروغ مى دهى؟ بر خلاف ديدگاه آنان تصميم نگير و درباره آنان تعيين تكليف نكن.
يكى از مصادر شيعى كه به مخالفت عايشه اشاره مى كند، كتاب صراط مستقيم است. اين اثر از كتاب هاى مفيد بوده و مؤلّف آن علاّمه على بن يونس عاملى نباطى بياضى از علماى قديم ماست. او مى نويسد: معاويه بر فراز منبر بود و براى ولايت عهدى يزيد از مردم بيعت مى گرفت. عايشه او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
هل استدعى الشيوخ لبنيهم البيعة؟
آيا بزرگان صحابه كه خليفه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بودند، براى فرزندانشان از مردم بيعت گرفتند؟ آيا آنان اولادشان را جانشين خود كردند؟
معاويه در جواب گفت: نه!
عايشه گفت:
فبمن تقتدي؟
پس تو در اين كار به چه كسى اقتدا و از كه پيروى مى كنى؟
در اين هنگام معاويه خجالت زده شد.
سپس عايشه تصميم گرفت به خانه معاويه برود و با او ديدار كند; از اين رو به طرف خانه او به راه افتاد. معاويه دستور داده بود كه در مسيرش چاله اى حفر كنند و روى آن را بپوشانند. عايشه كه سوار بر مركب بود به داخل گودال افتاد و مُرد.
عبداللّه بن زبير شعرى به همين مناسبت گفته و در آن شعر به كنايه و اشاره معاويه را قاتل عايشه معرفى كرده است.2
بنابراين، مرگ عايشه با دسيسه معاويه صورت گرفته است; چرا كه عايشه با جانشينى يزيد مخالف بود و بايد از سر راه برداشته مى شد.
شخصيت هاى ديگرى كه در مدينه بوده اند، به نوعى با ولايت عهدى يزيد مخالفت كرده اند. نام برخى از آنان به شرح زير است:
عبدالرحمان فرزند ابوبكر، عبداللّه فرزند عمر، عبداللّه فرزند زبير، منذر فرزند ديگر زبير، سعيد فرزند عثمان، عبدالرحمان فرزند خالد بن وليد و زياد بن ابيه.

1 . الإمامة والسياسه: 1 / 205.
2 . «فلمّا زارته عائشة في بيته. هيّأ حفرة، فوقعت فيها وكانت راكبة، فماتت فكان عبداللّه بن زبير يعرّض به…»; الصراط المستقيم: 3 / 45.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *