بیانات حضرت آیت الله میلانی به‌مناسبت محرم الحرام ۱۴۴۴

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بسیّدالشّهداء علیه السلام و اصحابه علیهم الصلاة و السلام
از بنده میخواهید که چند کلمه ای راجع به سیّدالشّهداء علیه السلام سلام الله علیه به مناسبت ایام عاشورا عرایضی داشته باشم.
هر واقعه‌ای که در عالم واقع می‌شود و هر حادثه‌ای که اتفاق می‌افتد سه جهت بحث دارد:
یک جهت بحث این است که چرا واقع شد؟ اسباب وقوع این حادثه چه بوده است؟
جهت دوم این است که این حادثه چگونه واقع شد؟ خود حادثه از نظر تاریخی چگونه بوده است؟
جهت سوم این است که نتایج این حادثه و آثارش چه بوده است؟
هر حادثه مهمی که اتفاق بیفتد طبعا این سه بحث را دارد.
واقعه کربلا و شهادت سیّدالشّهداء علیه السلام سلام الله علیه که امام رضا سلام الله علیه در اون روایت می‌فرمایند به اینکه: أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا و از این جور عبارات که دال بر اینکه خیلی حضرت متأثّر بودند برای جدشون سیّدالشّهداء علیه السلام و این واقعه‌ای که اتفاق افتاده و حاکی از این است که ما شیعیان هم باید چنین باشیم. وقتی امام علیه الصلاة و السلام این‌طور می‌فرمایند و از اون طرف این کلام حضرت و مطالعه‌ای که در این حادثه در هر سه جهت حادثه می‌کنیم، می‌بینیم؛ در تاریخ اسلام بلکه قبل از اسلام مهم‌ترین واقعه است این واقعه.
کسی نگوید که در فلان کشور حوادثی که اتفاق افتاده مهم‌تر است از حوادث کربلا؛ کسی نگوید فلان حادثه بالخصوص چنین. اینها اشتباه است.
حادثه کربلا با توجه به خصوصیاتی که دارد، این حادثه با توجه به اسبابش، با توجه به خود حادثه و چگونگی این حادثه، با توجه به آثار این حادثه، این حادثه منحصر به فرد است؛ نمی‌شود مقایسه کرد هیچ حادثه‌ای را و یا این حادثه را به حوادث دیگر روزگار.
اما در جهت اول خلاصه کلام این است که خود سیّدالشّهداء علیه السلام وقتی خواستند حرکت کنند به طرف کربلا می‌فرمایند به اینکه: إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صلّی الله علیه و آله و سلّم أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر.
بنده روی کلمه اصلاح می‌خواهم یک مقداری تامل کنم شما هم التفات بفرمایید عرایض بنده را.
اساسا اصلاح در کجا استعمال می‌شود؟ کلمه اصلاح در جایی استعمال می‌شود که در آنجا فسادی وجود داشته باشد. اگر فسادی وجود نداشته باشد؛ که اونجا صلاح هست (و در صلاح هست اون مکان یا اون جامعه) دیگر اصلاح معنا ندارد.
وقتی می‌گویند که من می‌خواهم در اینجا اصلاحی کنم، در این جامعه، در این کشور، یا در بین این امت اصلاح می‌خواهم کنم؛ لابد یک فسادی وجود دارد.
و از اون طرف همیشه برای رفع فساد و تحصیل صلاح، بایستی طوری عمل شود که هدف تحقق پیدا کند وگرنه فساد باقی می‌ماند. و به عبارت دیگر برای رفع اون فساد، متناسب با اون فساد، بایستی سرمایه‌گذاری کرد، بایستی فعالیت کرد، بایستی فکر کرد، بایستی متناسب با اون فساد حرکت کرد.
بنده در بعضی جلسات مثال زدم، گفتم: که اگر یک قطره خونی در جایی افتاده باشد؛ برای تطهیر اون مکان، متناسب با اون خون (مقدار اون خون) باید آب مصرف شود، تا اینکه اون مکان تطهیر شود و فسادش برطرف شود. اگر کمتر آب مصرف کنیم، فساد باقی مونده؛ و اگر بیشتر آب مصرف کنیم، اسراف کردیم. همیشه قاعده‌ی اصلاح اینطور هست.
خوب، بنابراین در امت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امام علیه الصلاة و السلام می‌فرمایند که فسادی وجود داشته و من می‌خواهم امت را اصلاح کنم. و در امت اصلاح ایجاد کنم. إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صلّی الله علیه و آله و سلّم.
وقتی تجزیه و تحلیل و دقت می‌کنیم، می‌بینیم که قضیه برمی‌گردد به بعد از شهادت و یا رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. به اعتقاد بنده و [با توجه] به نتایجی که بنده در مطالعاتم در کارهایی که انجام دادم، رسیدم؛ این است که: طرح این بوده که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اساسا دین انکار شود؛ و مردم برگردند به زمان جاهلیت خودشون، و به همان برنامه‌های جاهلیت خودشون. برنامه این بوده. شما می‌بینید وقتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودن: «ايتُونِي بِدَوَاةٍ وَ قِرْطَاس‏» اون شخص گفت که «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» . این «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» یعنی کنار گذاشتن عترت. «حَسْبُنَا كِتَابُ الله».
اینا شنیده بودن که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مکرر فرموده‌اند: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي‏. اینا میدونستن. گفت «حَسْبُنَا كِتَابُ الله»؛ یعنی به تدریج بایستی، فعلا «حَسْبُنَا كِتَابُ الله». همین كِتَابُ الله ی را که گفت «حَسْبُنَا كِتَابُ الله»ولید بن عبدالملک چکار کرد؟ تیرباران کرد قرآن را. تا رسید به کجا؟ تا رسید به اونجایی که بنا را بر این گذاشتن که صریحا بگویند: لاخَبَرٌ جاءَ وَ لاوَحْىٌ نَزَلْ. برنامه این بوده. بنا گذاشتن به تدریج پیاده کنن برنامه را.
این فساد، فسادی است که لا محال بایستی مثل سیّدالشّهداء علیه السلام برای اصلاحش و برطرف کردن این فساد به شهادت برسند، نه خودشون فقط، اولادشون، برادراشون، اصحابشون و تا برسد به اون جایی که اسارت اهل بیت علیهم السلام، که کمتر از شهادت نیست. پس ببینید چه فسادی بوده، که برای رفع این فساد این همه سرمایه‌گذاری. و چاره‌ای جز این نبوده. چاره ای جز این نبوده.
پس چرا واقعه کربلا؟ سوال. بحث اول این بود چرا واقعه کربلا و سبب این واقعه چه بوده؟ و هدف از این واقعه چه بوده؟ این اجمال قضیه است که اگر تفصیل بخواهید دوباره بایستی براتون بیش از این بیان بکنم و مطالبی را بگویم.
اما این حادثه چگونه واقع شد و از نظر تاریخی این حادثه چگونه بوده است؟ توجه بفرمایید:
که اولا مثل امروز خبرنگاران اون چنانی وجود نداشتند تا این حادثه را برای ما درست نقل کنند. وسائل امروزه که نبوده که حادثه‌ای با این عظمت را که در ظرف چند ساعت واقع شده [را گزارش کنند]. اصلا قابل این نیست که بخواهند تمام خصوصیات و جزییات این حادثه را برای ما نقل کنند.
و از اون طرف اهل بیت علیهم السلام هم که آزاد نبودند در نقل قضایا؛ غیر اهل بیت هم که داعی نداشتن بر نقل، بلکه داعی داشتن بر اخفاء و کتمان.
این است که می‌خواهم عرض کنم که حادثه کربلا را نباید مثل بقیه حوادث تاریخی رسیدگی کنیم؛ بر حسب اصطلاحات علم حدیث، و علم رجال. تمام جزئیات را تک تک بخواهیم؛ روایتی را بخواهیم، نقلی را بخواهیم، که علمای رجال از هر جهت، علمای حدیث از هر جهت، که بر حسب اصطلاح، تأیید کرده باشند؛ این چیزی است که لایمکن.
ولکن از اون جایی که خداوند متعال خواسته که این حادثه باقی بماند، بعضی از خصوصیات و جزییاتی که شاید، شاید بعضی از شیعیان سختشان باشد که باور کنن، بزرگان عامه روایات کرده‌اند. چون خدا خواسته این حادثه بماند. شما می‌بینید که ممکن است بچه شیعه‌ای پیدا شود و بگوید: عجب! مگر می‌شود سر بریده بالای نی قرآن بخواند؟ نکند که این را علمایِ ما، محدثینِ ما، منبری هایِ ما یا مداحانِ ما جعل کرده باشند؟ این قضیه را ابن عساکر نقل می‌کند.
این که ریختن به چادرها و خیام اهل بیت علیهم السلام و گوشواره‌ها را از گوش دختران اهل بیت علیهم السلام کشیدن؛ ممکن است؟!! بگوید عجب! ما باورمان نمی آید که این همه قساوت این همه فلان!!!؟ این را ذهبی روایت می‌کند.
اینکه سر سیّدالشّهداء علیه السلام رو بگذارند در تشت و خیزران و فلان و لب‌های مبارک سیّدالشّهداء علیه السلام را؟ کسی پیدا شود و بگوید من باورم نمی آید!! این را حافظ، ابن الجوزی روایت کرده.
می‌خواهم عرض کنم که حتی بعضی از جزییات سنگین این حادثه را بعضی از بزرگان مخالفین روایت کرده‌اند. بنابراین کسی تأمل نکند، بنابراین خیالات و توّهمات نداشته باشد، کسی تشکیکاتی ایجاد نکند در حادثه کربلا.
اما در بحث سوم که این حادثه چه آثاری داشت و چه شد؟
با توجه به سببی که عرض کردم معلوم می‌شود که نتیجه چه بوده، و سیّدالشّهداء علیه السلام در این حرکتی که داشتن، و در این شهادتی که پیش آمد در کربلا، با این همه حوادث؛ و بعد هم قضیه اسارت اهل بیت علیهم الصلاة و السلام که من شانزده جلسه راجع به سیّدالشّهداء علیه السلام در سابق صحبت کردم و کتابش چاپ شده به نام ناگفته های عاشورا. امروز عرض می‌کنم ، امروز عرض می‌کنم، امروز عرض می‌کنم که اگر حادثه کربلا نبود، و شهادت سیّدالشّهداء علیه السلام نبود؛ از دین خبری نبود.
از تشیع که حقیقت دین است خبری نبود. اگر حادثه کربلا نبودف من به شماها به صراحت عرض کنم و از قول من نقل کنید، که اگر حادثه کربلا نبود، همه ما پیرو سقیفه بودیم. همه ما پیروان سقیفه بودیم. من این رو به شما عرض کنم.
اون نمازی که خوانده می‌شد، و اون حجی که رفته می‌شد، و اون روزه‌ای که گرفته می‌شد، در صدر اسلام، و آنها انجام می‌دادن اون به ظاهر عبادت ها را؛ لاخَبَرٌ جاءَ وَ لاوَحْىٌ نَزَلْ که ادامه حَسْبُنَا كِتَابُ الله هست، إنَّ الرَجُل لَیَهْجُرهست، و امثال ذلک؛ برداشتن دین است از اصل. و امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اصل دین است. بنده مکرر عرض کرده‌ام و شما از من شنیده‌اید، که اگر از کسی امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفتند، کل دین را گرفتند؛ و این برهانی است. برهان دارد. تمام این عرایض بنده یا برهان یا سند معتبر دارد.
و البته در این نتایج مثبتی که گرفته شد برای دین، برای تشیع و امامت اهل بیت علیهم الصلاة و السلام چهار گروه در طول تاریخ، شریک هستند.
اولا فقها، ثانیا شهدا، ثالثا شعرا و مداحان و منبری‌ها، رابعا پول دارها و ثروتمندان شیعه، که اونها باز از حیث مالی و اقتصادی کمک کردند در موارد زیاد، برای پیشرفت این مذهب به اموالشون.
پس شهدا به خونشون، فقها به قلمشون، اغنیاء و ثروتمندان شیعه به اموالشون، و شعراء و خطباء و این مداحان به منابرشون. این چهار گروه در بقای این مذهب شریک‌اند. در تحقق هدف سیّدالشّهداء علیه السلام اینها شریک‌اند. اینها اموری است که نمی‌توانیم منکر شویم. بنده عرضم این است، که تضعیف جامعه مداحان جایز نیست، تضعیف هیئات مذهبی جایز نیست. تضعیف خطبا و وعاظ جایز نیست.
ما در تاریخ دو منبر داشتیم. یک منبر، منبر درس بود که به عربی، کرسی درس گفته می‌شود. و یک منبر داشتیم، که منبر خطابه بود. خطبه نماز جمعه و خطبه نماز عید و امثال ذلک .
به برکت سیّدالشّهداء علیه السلام سه منبر شده الان. و منبر سیّدالشّهداء علیه السلام ملک سیّدالشّهداء علیه السلام است. باید آنچه که مربوط است به سیّدالشّهداء علیه السلام گفته شود. آنچه که مربوط است به سیّدالشّهداء علیه السلام باید گفته شود، این منبر مال سیّدالشّهداء علیه السلام است سلام الله علیه. مداحان حق دارن، البته باید کنترل شود، گفتارهاشون. شعراء حق دارن، البته باید گفته‌هاشون و اشعارشون کنترل شود. هیئات مذهبی حق دارن که البته بایستی سلیقه‌ای عمل نکنند؛ در کارهاشون، مراسم را مطابق فتاوای مراجع برگزار کنن؛ بایستی تابع مراجع تقلیدشون باشن. [زحمت و خدمت] خطباء و وعاظ را مگر می‌شود، منکر شد.
بایستی این سه جهت در مجالس و منابر و هیئات مطرح شود: اولا سبب واقعه کربلا و شهادت سیّدالشّهداء علیه السلام چه بوده است؟
ثانیا چگونگی این حادثه از نظر تاریخی؟
ثالثا آثار و برکات سیّدالشّهداء علیه السلام.
سیره اهل بیت این بوده است که از روز اول مجالس عزاء برای سیّدالشّهداء علیه السلام برگزار می‌کردن. عزاداری و این همه تأکید، تا رسید به آن‌جایی که نسبت به تربت سیّدالشّهداء علیه السلام، تا رسید به آن‌جایی که نسبت به زیارت سیّدالشّهداء علیه السلام، تا رسید به آن‌جایی که به خاطر سیّدالشّهداء علیه السلام انسان صدقاتی داشته باشد، خیراتی داشته باشد در راه سیّدالشّهداء علیه السلام. روایت دارد که اگر تسبیح‌تون از تربت سیّدالشّهداء علیه السلام باشد چقدر اجر دارد و عجیب این است که، من در روایتی دیدم که اگر انسان همین طور تسبیح رو بدست بگیرد؛ فرض کنید که تسبیحات حضرت زهرا رو می‌خواهد بگوید، در عددش کم یا زیاد شد، می‌گویند عیبی ندارد؛ شما این تسبیح سیّدالشّهداء علیه السلام را بدست بگیرید. و واقعه کربلا باید بماند.
ببینید دشمنان از روز اول چگونه با این واقعه برخورد می‌کنند: یا انکار می‌کنند، یا کتمان می‌کنند، یا تحریف می‌کنند، یا تشکیک می‌کنند. و تا به امروز حتی بعضی بچه شیعه‌ها را هم توانسته‌اند منحرف کنند که احیانا چیزهایی گفته می‌شود و شنیده می‌شود. این‌ها همه خط بنی امیه است، فکر بنی امیه است. اینها فکر مؤسسینی است که در زیارت عاشورا می‌خوانیم و مؤسسین را لعن می‌کنیم. مبادا ما ندانسته در خدمت آن‌ها قرار بگیریم. و اگر دانسته که العیاذ بالله.
خداوند متعال ما را موفق بدارد که این حقی که سیّدالشّهداء علیه السلام بر ما دارند را بتوانیم ادا کنیم و بتوانیم آنچه را که وظیفه داریم در برابر سیّدالشّهداء علیه السلام حفظ کنیم. و به وظائف‌مان که در واقع حفظ دین و حفظ تشیع است، عمل کنیم.
خداوند متعال همه اون کسانی را که یا به قلم‌شون، یا به بدن‌شون، و یا به ثروت‌شون و اموال‌شون، و امثال ذلک، برای سیّدالشّهداء علیه السلام فعالیت می‌کنند؛ خداوند متعال فعالیت‌های آن‌ها را در صحیفه اعمال‌شون ثبت کند. و مورد شفاعت سیّدالشّهداء علیه السلام در دنیا و آخرت، قرار بگیرند. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *