آيه «سأل سائل»

(سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ)1

آيه «سأل سائل»
آيه ديگرى كه با اعلان ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير خم ارتباط دارد، آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ) است. براساس روايات، هنگامى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در غدير خم خطبه خواندند و در آن، آن چه را خدا مى خواست كه پيامبر بگويد، فرمودند و اميرالمؤمنين عليه السلام را پس از خود به خلافت و امامت برگزيدند. حاضران نيز با حضرت امير المؤمنين علىّ عليها السلام به دستور پيامبر بيعت كردند.
خبر انتخاب حضرت اميرالمومنين عليه السلام به خلافت پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله به سرزمين هاى مختلف رسيد و در شهرها و بلاد مختلف شايع شد و به مردمى كه در حج با پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم همراه نبودند رسيد.
سبط ابن جوزى ادامه ماجرا را اين گونه بيان مى كند:
فأتاه على ناقة له، فأناخها على باب المسجد، ثمّ عقلها وجاء، فدخل في المسجد، فجثا بين يدي رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، فقال: يا محمّد! إنّك أمرتنا أن نشهد أن لا اله إلاّ الله، وأنّك رسول الله، فقبلنا منك ذلك، وأنّك أمرتنا أن نصلّي خمس صلوات في اليوم والليلة، ونصوم رمضان، ونحجّ البيت، ونزكّي أموالنا; فقبلنا منك ذلك، ثمّ لم ترض بهذا، حتّى رفعت بضَبعَي ابن عمّك، وفضّلته على الناس، وقلت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه؟! فهذا شيء منك أو من الله؟! فقال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّموقد احمرّت عيناهوالله الذي لا اله إلاّ هو، إنّه من الله وليس منّي، قالها ثلاثاً. فقام الحرث، وهو يقول: اللّهمّ إن كان ما يقول محمّد حقّاً، فأرسل من السماء علينا حجارةً، أو ائتنا بعذاب أليم. قال: فوالله ما بلغ ناقته حتى رماه الله من السماء بحجر، فوقع على هامّته، فخرج من دبره، ومات، وأنزل الله تعالى: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ);2
مردى سوار بر شتر نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم آمد و شترش را بر در مسجد خواباند; سپس آن را بست و داخل مسجد شد. آن مرد مقابل پيامبر زانو زد و گفت: اى محمّد، تو به ما امر كردى كه شهادت دهيم خدايى جز الله نيست و تو رسول خدايى و ما آن را از تو پذيرفتيم. امر كردى كه هر روز و شب پنج بار نماز بخوانيم و ماه رمضان را روزه بگيريم و به حج خانه خدا برويم و زكات اموالمان را پرداخت كنيم، كه ما از تو پذيرفتيم ]و به آن عمل كرديم[. به همين مقدار راضى نشدى تا اين كه بازوان پسر عمويت را بالا بردى و او را بر مردم برترى دادى و گفتى: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست». آيا اين سخن از ناحيه خود توست يا از ناحيه خداوند است؟ رسول خدادر حالى كه چشمانش سرخ شده بودفرمود: «سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست، اين امر از جانب من نيست; بلكه از سوى خداوند است». پيامبر اين سخن را سه مرتبه فرمودند. آن گاه آن مرد برخاست در حالى كه مى گفت: خداوندا، اگر آن چه محمّد مى گويد حق است، پس از آسمان سنگى بر ما بفرست يا عذاب دردناكى بر ما برسان. راوى گفت: به خدا سوگند آن مرد به شترش نرسيده بود كه خداوند سنگى از آسمان به سوى او پرتاب كرد و آن سنگ بر فرق سر او خورد و از دُبرش خارج شد و او مرد و خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ).
روايات مربوط به اين واقعه، در مصادر حديثى و تفسيرى اهل تسنن، از برخى امامان اهل بيت عليهم السلام و تعدادى از صحابه نقل شده است، از جمله:
1. حضرت أميرالمؤمنين عليه السلام;
2. حضرت امام محمّدباقر عليه السلام;
3. حضرت امام جعفر صادق عليه السلام;
4. عبدالله بن عباس;
5. حذيفة بن يمان;
6. سعد بن أبى وقاص;
7. أبو هريره.
اين روايات در كتب سنيان از طريق بسيارى از عالمان مشهور و مورد قبول اهل تسنن روايت شده و تعداد زيادى از حديث پژوهان و مفسّران مشهور، آن را در كتاب هاى خود آورده اند كه در ذيل نام برخى از مشهورترين افراد را ذكر مى كنيم:
1. أبوبكر سبيعى (متوفّاى 126);
2. سفيان بن سعيد ثورى (متوفّاى 161);
3. سفيان بن عيينه (متوفّاى 198);
4. أبونعيم فضل بن دكين (متوفّاى 219);
5. أبوعبيد هروى (متوفّاى 223 يا 224);
6. ابراهيم بن حسين كسائى (ابن ديزيل) (متوفّاى 281);
7. أبوبكر نقّاش موصلى (متوفّاى 351);
8. أبو اسحاق ثعلبى (متوفّاى 427 يا 437);
9. أبوالحسن واحدى (متوفّاى 468);
10. حاكم حسكانى نيشابورى (متوفّاى 470);
11. سبط بن جوزى (متوفّاى 654);
12. أبوعبدالله محمّد بن أحمد قرطبى (متوفّاى 671);
13. شيخ الإسلام حمويني جوينى (متوفّاى 722);
14. شيخ محمّد زرندى مدنى حنفى (متوفّاى 750);
15. ملك العلماء شهاب الدين دولت آبادى (متوفّاى 849);
16. نورالدين إبن صبّاغ مالكى (متوفّاى 855);
17. نورالدين على بن عبدالله سمهودى (متوفّاى 911);
18. شمس الدين خطيب شربينى قاهرى (متوفّاى 977);
19. ابوالسعود محمّد بن محمّد عمارى (متوفّاى 982);
20. جمال الدين محدّث شيرازى (متوفّاى 1000);
21. زين الدين عبدالرؤوف مناوى (متوفّاى 1031);
22. نورالدين على بن ابراهيم حلبى (متوفّاى 1044);
23. أحمد بن باكثير مكّى (متوفّاى 1047);
24. شمس الدين حنفى شافعى (متوفّاى 1181);
25. أبوعبدالله زرقانى مالكى (متوفّاى 1122);
26. محمّد بن اسماعيل امير صنعانى (متوفّاى 1182);
27. سيّد مؤمن شبلنجى مصرى (متوفّاى 1323).
تمامى اينان از بزرگ ترين عالمان اهل سنت هستند كه براى دانستن جايگاه برخى از آن ها، به معرفى و بررسى شرح حال سه تن از مشهورترين آنان كه روايات مربوط به شأن نزول آيه را نقل كرده اند، مى پردازيم.

1. سوره معارج، آيه: 12.
2. تذكرة الخواص: 3031.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *