تحت بخش: اصول فقهاصول فقه

بسمه تعالی
استاد اینجانب به مبانی عقلی محض بسیار علاقمند است و این علاقه ایشان ؛چنان توسعه و ادامه دارد که ریشه مبانی فقهی یا مبانی و ادله تشریعی احکام الهی را هم گرفته است و تا آنجا دامنه علاقه ایشان به مسائل عقلی و عقلی بودن مسائل کشیده شده بود.ایشان می فرماید علما معمولا در بیان اکثر مبانی مذهبی (روایات و آیات و احکام )استناد می‌‌کنند که این حکم چون حکم و دستور خدا است، ما باید به عنوان یک بنده بپذیریم و تعبیر به احکام تعبدی می‌کنند که دلیل و برهان آن فقط عندالله است و ما فقط باید این حکم را بپذیریم. در بسیاری از موارد، این موضوع را در تمام احکام تسری می‌دهند و می‌گویند احکام الهی این خصیصه را دارند که چون دستورند باید اطاعت شوند؛ پس دلیلی به جز دستور ندارد.
ولی ایشان در این زمینه مبنای خاصی دارند و چنانچه تتبع شده است بعضی از علمای گذشته نیز بر این نظریه بودند ولی ایشان خیلی این قضیه را سرایت می‌دهند و می‌فرمایند: همه احکام الهی ارشادی است. تمام این احکامی که خدا حکم کرده را عقل یک انسان سلیم و دانا نیز حکم می‌کند.
ایشان این موضوع را تسری به همه احکام می‌دهند. ایشان می‌گویند خداوند متعال و پیغمبر صلوات الله و قرآن و ائمه (ع) که این احکام را فرمودند، دارند به همان حکم عقل ما، ما را ارشاد می‌کنند و عقل ما همین احکام را حکم می‌کند.همه احکام عقلی است نه تعبدی به عبارت دیگر هیچگاه بین احکام ؛ روایات صحیح و عقل تضاد و تناقض راه ندارد پس چرا هی میگوییم تعبدی تعبدی

نظر جنابعالی در این موضوع چگونه است ؟
با تشکر

بسمه تعالی
السلام علیکم
حکمت بعضی از احکام را شارع ذکر کرده و بعضی را خودمان می توانیم بفهمیم و بعضی را نه شارع ذکر کرده و نه ما می توانیم بفهمیم، چون عدد رکعات نمازها، و عدد اشواط طواف و امثال آن فراوان.
7909
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله