ابن تيميّه حرّانى و آيه تبليغ

ابن تيميّه حرّانى و آيه تبليغ
ابن تيميّه از سردمداران مخالفت با شيعه در دوره هاى اخير است و بسيارى نيز به پيروى از وى كوشيده اند، باورهاى راستين شيعه را مخدوش جلوه دهند. اينك مناسب است به نوشته هاى بى پايه و سست وى در كتاب منهاج السنة اشاره اى بنماييم.
ابن تيميه در كتاب خود، مى كوشد پاسخ علامه حلى رحمه الله در اثبات امامت حضرت على عليه السلام را بدهد.
علامه حلى رحمه الله با استدلال به آيه مباركه تبليغ و نيز روايتى كه اهل سنّت در ذيل آن ذكر كرده اند، مى نويسد:
دليل دوم: اهل سنّت اتّفاق نظر دارند كه آيه مباركه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) درباره حضرت على عليه السلام نازل شده است.
ابونعيم اصفهانى با سندى از علماى اهل سنت به نقل از عطيه نقل مى كند كه اين آيه درباره على بن ابى طالب عليهما السلام بر رسول خدا صلى الله عليه وآله نازل شده است.
در تفسير ثعلبى نيز آمده:
معناى آيه اين است كه آن چه را ما درباره فضيلت حضرت على عليه السلام بر تو نازل كرديم به مردم برسان.
پس از نزول اين آيه بود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله دست حضرت على عليه السلام را گرفت و فرمود:
من كنت مولاه فعلي مولاه;
هر كس من مولاى او هستم، على مولاى اوست… .
اما ابن تيميه در پاسخ مى گويد: اين ادّعا از دروغ اول او (استدلال اول علامه) بزرگ تر است.
اين كه مى گويد: همه اتّفاق نظر دارند كه اين آيه درباره على عليه السلام نازل شده، بزرگ تر از دروغى است كه درباره آيه پيشين گفته است. هيچ يك از علماى داراى ادراك، نه اين و نه سخن قبلى را نگفته اند، اما پيرامون آن چه ابونعيم در كتاب حلية الاولياء يا فضائل الخلفاء و يا نقاش، ثعلبى، واحدى و مانند آنان در تفسير نقل كرده اند، بايد گفت: اهل معرفت همه اتّفاق نظر دارند كه در ميان آن چه آنان نقل مى كنند، روايات دروغ و جعلى فراوانى وجود دارد.
هم چنين اتّفاق نظر دارند كه حديث يادشده كه ثعلبى آن را در تفسيرش آورده، از روايات ساختگى است… .
در اين جا بايد قاعده اى را بيان كنيم: در ميان روايات
نقل شده، احاديث بسيارى راست و روايات بسيارى نيز دروغ است. مرجع تميز دادن اين ها از يك ديگر، دانشمندان حديث شناس هستند… در هر دانشى، عالمانى هستند كه به آن دانش معروف هستند.
علماى حديث نيز با منزلت ترين آنان، صادق ترين و والاترين آنان هستند. اينان بيشترين تديّن را دارند و در ميان مردم صداقت، امانت، خبرگى و علم اينان در زمينه جرح و تعديل، از ديگران بالاتر است… .
بنابراين، اصل در نقل روايات اين است كه به پيشوايان و بزرگان اين دانش مراجعه شود… صرف نقل ثعلبى و مانند آن دليل صحّت روايت نيست. اين امرى است كه همه علماى حديث شناس بر آن اتّفاق نظر دارند. به همين دليل است كه هيچ يك از علماى حديث شناس در نوشته هاى خويش اين روايت را نقل نكرده اند… .
ابن تيميّه در ادامه مى نويسد:
شما ادّعا مى كنيد كه امامت وى (حضرت على عليه السلام) را با استناد به قرآن ثابت كرده ايد. حال آن كه اساساً ظاهر قرآن بر اين امر دلالتى ندارد ; زيرا خداوند فرموده: (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ); «آن چه از سوى پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن».
اين لفظ عام است و هر آن چه به پيامبر نازل شده، مشمول اين آيه است. پس اين آيه بر امر مشخصى دلالت ندارد… اگر هم اين موضوع از طريق روايات ثابت شود، به واسطه روايات اثبات گرديده، نه قرآن كريم.
از سوى ديگر، بى ترديد اهل علم مى دانند كه پيامبر صلى الله عليه وآله چيزى درباره امامت على عليه السلام به مردم ابلاغ ننموده است… .1

1 . منهاج السُنّة: 7 / 33.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *