ابن حجر عسقلانى و توجيح حديث

ابن حجر عسقلانى و توجيح حديث
كوتاه سخن اين كه، حديث شفاعت آزر توسّط ابراهيم عليه السلام، ساختگى و باطل است و به هيچ وجهى نمى توان آن را توجيه نمود.
شايد به همين علّت است كه برخى علماى اهل سنّت به تصرّف در الفاظ اين حديث پرداخته اند و به جاى اسم حضرت ابراهيم عليه السلام از واژه «مردى» استفاده كرده اند.
براى مثال ابن حجر عسقلانى در فتح البارى چنين روايت مى كند:
در روايت ايّوب مى خوانيم: مردى، در روز قيامت، پدرش را مى بيند و به او مى گويد: من چگونه فرزندى بودم؟
پدر پاسخ مى دهد: بهترين فرزند.
فرزند مى گويد: آيا امروز از من اطاعت مى كنى؟
پدر مى گويد: آرى.
فرزند مى گويد: اكنون جامه مرا بگير! پدر نيز همين كار را مى كند و آن گاه، فرزند به راه مى افتد و به نزد پروردگارش مى رود… .1
با اين همه و بر اساس اظهارات يكى از حافظان حديث اهل سنّت يعنى حافظ اسماعيلى و ديگران، اعتراف به بطلان حديث مذكور، گريزناپذير است.
ابن حجر عسقلانى در ادامه مى گويد:
اسماعيلى، اصل اين حديث را زير سؤال برده و صحّت آن را مورد خدشه قرار داده است. وى پس از نقل اين حديث مى گويد: صحّت اين حديث، مخدوش است; زيرا ابراهيم عليه السلام مى داند كه خداوند خلف وعده نمى كند، حال با وجود علم به اين موضوع، چگونه سرنوشت پدرش را ذلّت و خوارى براى خود، محسوب مى كند؟
ديگرى مى گويد: حديث مذكور با اين سخن حق تعالى تعارض دارد، آن جا كه مى فرمايد:
(وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لاَِبيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِ ِ تَبَرَّأَ مِنْهُ);2
و ابراهيم هم كه براى پدرش (عمويش) از خدا آمرزش خواست اين نبود مگر به موجب عهدى كه با او كرده بود و چون به او محقّق شد كه دشمن خداست از او بيزارى جست.3
ابن حجر تلاش مى كند كه اين حديث را تأويل و توجيه كند، از اين رو مى گويد:
در پاسخ بايد گفت: اهل تفسير، در مورد زمان تبرّى ابراهيم عليه السلام از پدرش، سخنانى متفاوت دارند.
برخى گفته اند: اين برائت جويى هنگامى رخ داد كه آزر مشرك از دنيا رفت.
طبرى اين معنا را با سندى صحيح از طريق حبيب بن ابوثابت، از سعيد بن جبير، از ابن عباس ذكر كرده است.
در روايتى ديگر مى خوانيم: زمانى كه آزر مُرد، ابراهيم عليه السلام ديگر براى او استغفار نكرد.
هم چنين از طريق على بن ابوطلحه، از ابن عباس نيز همين معنا ذكر شده است كه ابراهيم عليه السلام، در زمان حيات آزر براى او استغفار كرد، اما با مرگ آزر، از استغفار دست برداشت.
از طريق مجاهد، قتاده و عمر بن دينار نيز مانند همين معنا ذكر شده است.
برخى ديگر گفته اند: ابراهيم عليه السلام با مسخ شدن آزر در روز قيامت، ديگر از او نوميد مى شود و از وى تبرّى خواهد جست.
اين موضوع در روايت ابن منذر ـ كه بدان اشاره رفت ـ ذكر شده است. طبرى نيز همين معنا را از طريق عبدالملك بن ابوسليمان آورده است، عبدالملك مى گويد: از سعيد بن جبير شنيدم كه مى گفت:
ابراهيم عليه السلام در روز قيامت سه بار چنين مى گويد: پروردگارا! پدرم.
بار سوّم ابراهيم، دست آزر را مى گيرد. آزر با حالت خشم، به ابراهيم نگاه مى كند و به همين جهت ابراهيم از او تبرّى مى جويد.
طبرى از طريق عبيد بن عمير چنين مى نويسد: ابراهيم عليه السلام به پدرش مى گويد: من در دنيا تو را فرمان مى دادم، اما از من پيروى نمى كردى; امروز تو را رها نمى كنم. پس اكنون جامه مرا بگير.
آزر، ميانه دو بازوى ابراهيم را مى گيرد كه در اين حالت به كفتارى تبديل مى شود.
ابراهيم با ديدن چهره مسخ شده آزر از وى تبرّى مى جويد.
ابن حجر در ادامه مى گويد: مى توان هر دو ديدگاه را پذيرفت، بدين معنا كه هنگامى كه آزر با حالت شرك از دنيا رفت، ابراهيم از وى تبرّى جست و از استغفار براى او دست شست. ابراهيم با ديدن آزر در روز قيامت، از روى مهربانى و دلسوزى، درخواست آمرزش وى را مطرح كرد، اما با ديدن چهره مسخ شده آزر، از او نااميد شد و براى هميشه از وى تبرّى جست.
برخى گفته اند: ابراهيم مطمئن نبود كه آزر با حالت كفر مرده باشد; زيرا احتمال مى رفت كه ايمان آورده و ابراهيم را مطلع نكرده باشد; بنابراين، تبرّى ابراهيم از آزر، پس از حالت مذكور در اين حديث، رخ داده است.4

1 . فتح البارى: 8 / 405.
2 . سوره توبه: آيه 114.
3 . فتح البارى: 8 / 406.
4 . فتح البارى: 8 / 406.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *