شبهه اى در استدلال به احاديث

شبهه اى در استدلال به احاديث
در خصوص حديث متفق عليه بين فريقين كه بيان گر اين است كه تمام آن چه در اُمت هاى پيشين واقع شده در اين امت نيز واقع خواهد شد، اين شبهه قابل طرح است كه چگونه جمع مى شود بين اين احاديث و اعتقاد به اين كه قرآن مجيد تحريف نشده و نقصانى در آيات آن واقع نخواهد شد، زيرا تحريف كتاب هاى آسمانى اديان در اُمت هاى پيشين واقع شده; از جمله تورات و انجيل. پس بايد تحريف قرآن نيز در اين اُمت واقع گردد.
خلاصه اين كه استدلال به احاديث ياد شده در هر مورد ممكن است به مسئله تحريف نقض شود.
مرحوم آقاى خوئى در كتاب البيان في تفسير القرآن اين شبهه را مطرح كرده و سه پاسخ داده است:
أوّلاً: إنّ الروايات المشار إليها أخبار آحاد لا تفيد علماً ولا عملاً، ودعوى التواتر فيها جزافيّة لا دليل عليها، ولم يذكر من هذه الروايات شيء في الكتب الأربعة، ولذلك فلا ملازمة بين وقوع التحريف في التوراة ووقوعه في القرآن.
ثانياً: إنّ هذا الدليل لو تمّ لكان دالاًّ على وقوع الزيادة في القرآن أيضاً، كما وقعت في التوراة والإنجيل، ومن الواضح بطلان ذلك.
ثالثاً: إنّ كثيراً من الوقائع الّتي حدثت في الأمم السابقة لم يصدر مثلها في هذه الأمة، كعبادة العجل، وتيه بني إسرائيل أربعين سنة، وغرق فرعون وأ صحابه، وملك سليمان للإنس والجن، ورفع عيسى إلى السماء، وموت هارون وهو وصي موسى قبل موت موسى نفسه، وإتيان موسى بتسع آيات بينات، وولادة عيسى من غير أب، ومسخ كثير من السابقين قردة وخنازير، وغير ذلك مما لا يسعنا إحصاؤه.1
1 . اين احاديث، اخبار آحاد هستند و مفيد علم نيستند و عقيده اى به آن ها تأسيس نمى شود; زيرا در مسائل اعتقادى و اصول دين به خبر واحد نمى توانيم اخذ بكنيم و آن هايى كه در اين روايات دعواى تواتر كرده اند ادّعاى آن ها دليلى ندارد.
از طرف ديگر، اين روايات در كتاب هاى اربعه اصلاً وارد و روايت نشده است. و چگونه مى شود روايتى و حديثى متواتر باشد كه در كتاب هاى اربعه اصلاً وارد نشده باشد؟!
2 . اگر اين روايات را از نظر سند بپذيريم و ظاهر آن ها را قابل اخذ بدانيم بايد قبول كنيم كه در قرآن مجيد هم چون تورات و انجيل زياده واقع خواهد شد و بطلان وقوع زياده در قرآن واضح است.
3 . مشابهتى كه بين اُمت اسلامى و اُمم گذشته در اين احاديث إخبار شده از جميع وجوه نيست; بلكه مراد اين است كه جهات مشابهتى بين اين اُمت و ديگر اُمّت ها وجود دارد، اما صد در صد همه آن چه قبلاً واقع شده حتماً در اين است واقع خواهد شد، نه.
ما در جاى خود اين پاسخ را بررسى و نقد كرديم و گفتيم:
پاسخ نخست ايشان تمام نيست و انكار تواتر اين روايات بى فايده است; بلكه ظاهر قضيه اين است كه روى اين روايات درست كار نشده و تتبع نكرده اند.
شاهد ما اين است كه ايشان مى گويند: اين روايات در كتب اربعه نيامده است، در حالى كه در كتاب من لا يحضره الفقيه شيخ صدوق رحمه الله ـ كه يكى از كتب اربعه است ـ آمده است.2
پس پاسخ نخست مفيد فايده نيست.
به نظر ما پاسخ دوم نيز ضعيف است. زيرا احتمال اين كه در آينده در قرآن مجيد تحريف به زياده واقع شود با ادلّه نفى تحريف مطلقاً منافات دارد كه خود ايشان نيز استدلال كرده اند. از جمله اين كه خداوند متعال مى فرمايد:
(إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ);3
ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آن هستيم!
از اين آيه مباركه استظهار شده است كه تا پايان دنيا و تا روز قيام قيامت هرگز در قرآن مجيد تحريف نخواهد شد و خداوند متعال حافظ آن است.
آن چه كه در دفع اين شبهه قابل قبول است وجه سوم است، يعنى بايد از عموم و اطلاق احاديث دست برداريم، چنان كه صاحب تفسير الميزان پس از طرح اين شبهه فقط به همين وجه جواب داده است.4
چرا كه بسيارى از قضايا در اُمت هاى پيشين واقع شده، اما در اين اُمت واقع نشده و دليل داريم كه واقع نخواهد شد. براى مثال در اُمت هاى پيشين بعضى انسان ها مسخ شده اند; ولى در اين اُمت بنابراين است كه مسخ واقع نشود. هم چنين بعضى از عذاب ها و بلاهاى آسمانى را كه بر اُمم گذشته نازل شده پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در معراج از خداوند متعال خواسته اند در اين اُمت واقع نشود، و قرآن مجيد نيز دعاهاى آن حضرت را حكايت كرده، آن جا كه مى فرمايد:
(رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْرًا كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا);5
پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى.
بنابراين، مقصود از اين احاديث مماثلت و مشابهت از برخى وجوه است. پس دليل هاى نفى تحريف قرآن مجيد به اين شبهه نقض نمى شود.6

1 . البيان في تفسير القرآن: 221.
2 . من لا يحضره الفقيه: 1 / 203.
3 . سوره حجر (15): آيه 9.
4 . تفسير الميزان: 12 / 110.
5 . سوره بقره (2): آيه 286.
6 . براى آگاهى بيشتر ر.ك: التحقيق فى نفى التحريف عن القرآن الشريف: 94 ـ 96، از همين نگارنده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *