به روايت زيد بن ارقم

به روايت زيد بن ارقم
ترمذى به اِسناد خود از زيد بن ارقم نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
إنّي تارك فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي، أ حدهما أعظم من الآخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي، ولن يتفرّقا حتّى يردا علي الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما؛1
من در ميان شما دو چيز را باقى مى گذارم كه يكى از آن ها از ديگرى بزرگ تر است و در صورت تمسّك به آن ها هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد: نخست كتاب خدا كه هم چون ريسمانى، آسمان و زمين را به هم پيوند مى دهد و ديگرى عترت و اهل بيتم.
اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، پس بنگريد كه پس از من چگونه با آن ها رفتار مى كنيد.
حاكم نيشابورى نيز از ابوطفيل و او هم از زيد بن ارقم اين گونه نقل مى كند:
رسول خدا صلى الله عليه وآله در بين راه مكّه و مدينه در مكانى كه درختان بزرگى داشت، در كنار پنج درخت از مركب خود پياده شد و مردم، محوطه درخت ها را جارو كردند، آن گاه رسول خدا صلى الله عليه وآله بعد از ظهر در آن جا استراحت فرمود، سپس نماز گزارد، سپس به سخنرانى پرداخت، آن حضرت در آغاز به حمد و ثناى خداوند پرداخت، مردم را موعظه نمود، هر آن چه را كه از طرف خداوند بدان مأمور بود، بيان كرد و آن گاه فرمود:
أيّها الناس! إنّي تارك فيكم أمرين لن تضلّوا إن اتبعتموها، وهما كتاب الله وأهل بيتي عترتي؛
اى مردم! من در ميان شما دو چيز را بر جاى مى نهم كه در صورت تبعيت از آن ها هرگز گمراه نخواهيد شد: يكى كتاب خدا و ديگرى اهل بيت و عترتم.
سپس سه بار فرمود:
أتعلمون أنّي أولى بالمؤمنين ومن أنفسهم؟
آيا مى دانيد كه من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟
گفتند: آرى.
در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
من كنت مولاه فعلي مولاه؛2
هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست.
همين روايت را باز حاكم نيشابورى نقل مى كند، اما اين بار از طريق يحيى بن جعده كه او هم از زيد بن ارقم روايت مى كند. حاكم اين گونه مى گويد:
محمّد بن على شيبانى در كوفه براى من نقل كرد كه احمد بن حازم غفارى، از ابونعيم، از كامل ابوالعلاء، از حبيب بن ابوثابت، نقل مى كند كه يحيى بن جعده مى گويد: زيد بن ارقم براى من اين گونه روايت كرد:
روزى به همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله به راه افتاديم تا آن كه به غدير خم رسيديم، آن حضرت دستور داد زير درختان را جارو بزنيم. آن روز چنان گرم بود كه نظيرش را به چشم نديده بوديم، پيامبر پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:
يا أيّها الناس! إنّه لم يبعث نبي قطّ إلاّ ما عاش نصف ما عاش الّذي كان قبله؛ وإنّي أوشك أن اُدعى فاُجيب، وإنّي تارك فيكم ما لن تضلّوا بعده: كتاب الله عزّوجلّ؛
اى مردم! هر پيامبرى كه از جانب خداوند مبعوث شده به اندازه نيمى از عمر پيامبر پيش از خود هم نزيسته است. به زودى مرا خواهند خواند و من اجابت خواهم نمود. من در ميان شما چيزى را باقى مى گذارم كه پس از آن هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خداى عزّوجلّ.
آن گاه حضرتش برخاست و دست على عليه السلام را گرفت و فرمود:
يا أيّها الناس! من أولى بكم من أنفسكم؟
اى مردم! چه كسى از خودتان به شما سزاوارتر است؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.
در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
من كنت مولاه فعلي مولاه؛
هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست.
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث مى گويد:
اِسناد اين حديث، صحيح است، اما بخارى و مسلم آن را نياورده اند.
ذهبى در تلخيص خود مى گويد: اين حديث، صحيح است.3
طبرانى نيز به اِسناد خود اين حديث را از زيد بن ارقم نقل مى كند. در نقل او آمده:
رسول خدا صلى الله عليه وآله در روز جحفه از مركب خود پياده شد، آن گاه رو به مردم كرد و پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود:
إنّي لا أ جد لنبي إلاّ نصف عمر الّذي قبله وإنّي أوشك أن أدعى فاُجيب، فما أنتم قائلون؟
هر پيامبرى به اندازه نصف عمر پيامبر پيش از خود، در اين دنيا زيسته است، به زودى مرا خواهند خواند و من اجابت خواهم نمود، حال چه مى گوييد؟
گفتند: شما خيرخواه ما بوديد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
أليس تشهدون أن لا إله إلاّ الله وأنّ محمّداً عبده ورسوله وأنّ الجنّة حق والنار حق وأنّ البعث بعد الموت حق؛
آيا شهادت نمى دهيد كه معبودى جز خدا نيست، محمّد بنده و فرستاده اوست و بهشت، دوزخ و برانگيخته شدن پس از مرگ حقيقت دارند؟
گفتند: شهادت مى دهيم.
در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله دستانش را روى سينه اش نهاد و فرمود:
وأنا أشهد معكم؛
من نيز به همراه شما شهادت مى دهم.
آن گاه فرمود:
ألا تسمعون؟
آيا پذيراى سخنم هستيد؟
گفتند: بله.
فرمود:
فإنّي فَرطكم على الحوض وأنتم واردون على الحوض وإنّ عرضه أبعد ما بين صنعاء وبُصرى فيه أقداح عدد النجوم من فضّة، فانظروا كيف تخلفوني في الثقلين؛
من پيشاپيش شما بر حوض كوثر وارد مى شوم و شما نيز در كنار اين حوض به نزد من مى آييد. پهناى حوض كوثر از فاصله صنعا و بُصرى بيشتر است و در آن جا به تعداد ستارگان، جام هايى از نقره، نهاده اند؛ پس بنگريد كه پس از من با ثقلين چگونه رفتار مى كنيد؟
در اين هنگام فردى با صداى بلند گفت: اى رسول خدا! منظورتان از ثقلين چيست؟
فرمود:
كتاب الله، طرف بيد الله عزّوجل، وطرف بأيديكم، فاستمسكوا به ولا تضلّوا، والآخر: عترتي. وإنّ اللطيف الخبير نبأني أنّهما لن يتفرقا حتّى يردا علي الحوض. وسألت ذلك لهما ربّي.
فلا تقدموهما فتهلكوا، ولا تقصّروا عنهما فتهلكوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منكم؛
نخست: كتاب خدا كه يك طرف آن در دست خداى متعال و طرف ديگر در دستان شماست. پس به آن تمسّك جوييد و به گمراهى نرويد.
دوم: عترتم. خداوند مهربان و آگاه به من خبرداد كه اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند؛ من از پروردگارم خواستم تا قرآن و عترت را از هم جدا نگرداند.
بنابراين، از قرآن و عترت، پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد، در مورد آن ها كوتاهى نكنيد كه هلاك مى شويد و چيزى به عترت نياموزيد؛ چرا كه آنان از شما داناترند.
آن گاه دست حضرت على عليه السلام را گرفت و فرمود:
من كنت أولى به من نفسه فعلي وليّه، اللهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه؛4
هر كس كه من از او به خودش سزاوارترم، على مولاى اوست. خدايا! دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدار.
عالمان و دانشمندان دينى مى گويند: اين حديث، وصيّت رسول خدا صلى الله عليه وآله است.
ابن حجر مكّى مى گويد:
«اين وصيت آشكار نسبت به اهل بيت عليهم السلام در چندين روايت آمده است؛ از جمله اين حديث كه مى فرمايد:
إنّي تارك فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي الثقلين أحدهما أعظم من الآخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، وعترتي أهل بيتي، ولن يتفرقا حتّى يردا عليَّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما؛
من در ميان شما دو چيز گرانبها بر جاى مى نهم كه در صورت تمسّك به آن ها، هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد. در ميان اين دو امانت گرانبها يكى از ديگرى عظيم تر است: نخست كتاب خدا كه هم چون ريسمانى، آسمان را به زمين پيوند مى دهد و دوم عترت و اهل بيتم، اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس بنگريد كه پس از من چگونه با قرآن و عترت رفتار مى كنيد؟
ترمذى پس از نقل اين حديث درباره آن مى گويد:
حسنٌ غريبٌ؛5
اين حديث، نيكو است، ولى كمتر كسى به نقل آن مى پردازد.
البته ديگر محدّثان و عالمان نيز اين حديث را ثبت و ضبط كرده اند و ابن جوزى به اشتباه آن را در العلل المتناهيه آورده است، چگونه چنين چيزى ممكن است و حال آن كه اين حديث در صحيح مسلم و ديگر كتاب هاى روايى، آمده است؟!».6
حافظ سخاوى در استجلاب ارتقاء الغرف مى نويسد:
«اين وصيت آشكار در مورد اهل بيت عليهم السلام، در ديگر احاديث نيز آمده است، براى مثال، از سليمان بن مهران اعمش نقل شده است كه…».7
حافظ سمهودى در جواهر العقدين مى نويسد:
«مطلب چهارم: پيرامون تشويق مردم از سوى رسول خدا صلى الله عليه وآله براى تمسّك به كتاب خدا و اهل بيت ايشان، خوب رفتار كردن با اين دو ثقلين بعد از آن حضرت و نيز پيرامون اين كه آن حضرت در روز قيامت از كسانى كه بر حوض كوثر وارد مى شوند درباره ثقلين خواهد پرسيد و نيز در رابطه با اين كه خداوند از امّت اسلامى خواهد پرسيد كه پس از پيامبر، چه رفتارى با قرآن و عترت داشته اند و از وصيّت آن حضرت درباره اهل بيت خود چگونه پاس داشته اند و نيز پيرامون توصيه خداوند نسبت به اهل بيت عليهم السلام…».8
از اين گذشته، در يكى از متون حديث ثقلين آمده است:
أوصيكُم بِكتابِ اللهِ وعِترَتي؛9
شما را به كتاب خدا و عترتم سفارش مى كنم.
هم چنين علما و دانشمندان دينى مى گويند: اين حديث نشان مى دهد كه تا روز قيامت، از اهل بيت كسانى هستند كه شايستگى تمسّك را دارند و مى توانند مردم را هدايت نمايند.
ابن حجر مكّى مى گويد:
احاديث تمسّك به اهل بيت عليهم السلام، نشان گر اين است كه تا روز قيامت، افراد شايسته اى از اهل بيت عليهم السلام حضور دارند كه همانند قرآن كريم، صلاحيّت تمسّك را دارا هستند و هيچ گاه زمين از وجود آن ها خالى نمى شود؛ از همين روست كه اهل بيت عليهم السلام، عامل امنيت زمينيان به شمار مى روند. اين مدّعاى ما را روايتى كه گذشت به اثبات مى رساند، آن جا كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
في كلّ خلف من أمّتي عدولٌ من أهل بيتي؛10
در همه نسل هاى امت من، فرد بسيار عادلى از اهل بيتم حضور دارد.
حافظ شريف سمهودى در بخش تنبيهات حديث ثقلين مى نويسد:
مطلب سوم اين كه اين حديث نشان مى دهد كه تا روز قيامت در همه زمان ها و دوران ها، افرادى از اهل بيت و عترت پاك پيامبر حضور دارند تا اين امر و تشويق پيامبر نسبت به اهل بيت ايشان بىوجه نبوده باشد. هم چنان كه قرآن كريم نيز اين گونه است. از همين رو اهل بيت ـ چنان كه خواهد آمد ـ موجب امنيت زمينيان هستند و با رحلت آن ها، ساكنان زمين نيز از ميان مى روند.11
مناوى در شرح الجامع الصغير و زرقانى مالكى در شرح المواهب اللدنيه نيز همين سخنان را بيان نموده و گفته هاى شريف سمهودى را نقل كرده اند…12.
شريف سمهودى در ادامه مى گويد:
اين امر و تشويق رسول خدا صلى الله عليه وآله بر تمسّك به اهل بيت و عترت پاك، نسبت به كسانى است كه به كتاب خداوند علم دارند؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله تمسّك به غير از عالمان به كتاب خدا را توصيه نمى كنند و اين علما، تنها كسانى هستند كه تا روز قيامت، ملازم قرآن هستند و هر دو در كنار حوض كوثر بر پيامبر وارد خواهند شد؛ به همين جهت است كه پيامبر فرمود:
لا تقدّموها فتهلكوا، ولا تقصّروا عنهما فتهلكوا، ولا تعلّموهم، فإنّهم أعلم منكم؛13
از آن دو پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد، از آن ها عقب نيفتيد كه هلاك مى شويد و چيزى به اهل بيت نياموزيد، زيرا آنان از شما داناترند.
شيخ قارى نيز در اين باره اظهار نظر كرده است. وى در شرح المشكاة مى نويسد:
به اعتقاد من، روشن ترين مطلبى كه مى توان در مورد حديث مذكور گفت اين است كه در بيشتر مواقع، اهل بيت، صاحب خانه و احوال او را از هر كس ديگرى بهتر مى شناسند؛ بنابراين واژه اهل بيت، همه خويشاوندان رسول خدا صلى الله عليه وآله را در بر نمى گيرد، بلكه تنها آن دسته از اين خويشاوندان را در بر مى گيرد كه اهل علم بوده و از سيره، روش، حكم و حكمت رسول خدا صلى الله عليه وآله آگاهى دارند. از همين رو اين دسته از اهل بيت، صلاحيت همسانى با كتاب خدا را يافته اند، چنان كه خداوند مى فرمايد:
(وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ)14؛15
و كتاب و حكمت به آنان بياموزد.
نظام الدين نيشابورى در تفسير خود، با استفاده از حديث ثقلين، تصريح مى كند كه عترت رسول خدا صلى الله عليه وآله «وارثان و جانشينان» آن حضرت هستند؛ وى در تفسير آيه (وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللهِ وَفيكُمْ رَسُولُهُ)؛16 «و چگونه كفر مىورزيد با اين كه آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او ميان شماست؟» مى نويسد:
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ؛ چگونه كفر مىورزيد» استفهام و پرسشى از سر توبيخ و تعجّب است و در بيان معناى آن بايد گفت: چگونه به شما كفر راه مى يابد و حال آن كه در هر واقعه، آيات جديدى، از زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله براى شما تلاوت مى شود و رسول خدا نيز در ميان شما حضور دارد، شبهات شما را برطرف مى سازد و شما را از همه كجروى ها نجات مى دهد؟!… .
در مورد قرآن بايد گفت كه اين كتاب عزيز تا روز قيامت باقى خواهد ماند.
در مورد پيامبر صلى الله عليه وآله نيز بايد به اين نكته اشاره نمود كه هر چند ايشان در ظاهر به رحمت الهى پيوسته، اما نور وجودشان در ميان مؤمنان باقى است و از همين رو مى توان ادّعا كرد كه خود ايشان در ميان ما حضور دارند.
از اين گذشته عترت رسول خدا صلى الله عليه وآله وارثان ايشان هستند و بر حسب ظاهر، جايگزين ايشان شده اند؛ از همين روست كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
إنّي تارك فيكم الثقلين…؛17
من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مى گذارم… .

1 . صحيح تِرمذى: 5 / 621.
2 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 110.
3 . المستدرك على الصحيحين (چاپ شده به همراه تلخيص المستدرك ذهبى): 3 / 533.
4 . المعجم الكبير: 5 / 186 و 187.
5 . صحيح ترمذى: 5 / 329.
6 . الصواعق المحرقه: 90.
7 . استجلاب ارتقاء الغرف: 1 / 336.
8 . جواهر العقدين: 231.
9 . لسان العرب: ذيل واژه «عتر».
10 . الصواعق المحرقه: 90.
11 . جواهر العقدين: 244.
12 . شرح الجامع الصغير: 3 / 15، شرح المواهب اللدنيه: 7 / 8 .
13 . جواهر العقدين: 243.
14 . سوره بقره: آيه 129، سوره آل عمران: آيه 164، سوره جمعه: آيه 2.
15 . مرقاة المفاتيح فى شرح مشكاة المصابيح: 5 / 600.
16 . سوره آل عمران: آيه 101.
17 . غرائب القرآن (تفسير نيشابورى): 1 / 347.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *