از عالم نور تا روز انذار

از عالم نور تا روز انذار

خداوند متعال در همان گاه كه نبى اكرم صلى اللّه عليه وآله را آفريد، امير مؤمنان على عليه السلام را نيز خلق فرمود. آن دو بزرگوار در عالم نور يك نور و با هم آفريده شدند. سپس پروردگار سبحان اراده فرمود كه محمّد بن عبداللّه صلى اللّه عليه وآله پيامبر باشد و على بن ابى طالب عليهما السلام جانشين او و اين امر از همان ابتداى آفرينش آن دو بزرگوار بود.
از اين رو جانشينى و خلافت امير مؤمنان على عليه السلام در همان زمان تثبيت شد كه نبوت و پيامبرى خاتم الانبياء صلى اللّه عليه وآله تعيين گشت.
اين موضوع را نبى اكرم صلى اللّه عليه وآله، همان راستگوى امين براى ما چنين بيان فرموده اند:
كنت أنا وعليّ نوراً بين يدي اللّه عزّ وجلّ، يسبّح اللّه ذلك النور ويقدّسه، قبل أن يُخلق آدم بألف عام، فلَمّا خلق اللّه آدم ركّب ذلك النور في صلبه، فلم يزل في شيء واحد حتّى افترقنا في صلب عبدالمطّلب، ففيَّ النبوّة وفي عليّ الخلافة;
هزار سال پيش از آفرينش آدم، من و على در نزد خداى عزّ وجلّ يك نور بوديم. آن نور خداوند را تسبيح و تقديس مى كرد تا هنگامى كه پروردگار سبحان آدم را آفريد. آن گاه اين نور را در صلب وى قرار داد. پس از آن نيز پيوسته اين نور يكى بود تا سرانجام ما را در صلب عبدالمطلب به دو شاخه تقسيم فرمود و از اين رو نبوت در من و جانشينى و خلافت در على است.
هم چنين پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
إنّ اللّه عزّ وجل أنزل قطعةً من نور، فأسكنها في صلب آدم، فساقها حتى قسّمها جزءين، جزء في صلب عبداللّه، وجزء في صلب أبي طالب، فأخرجني نبيّاً وأخرج عليّاً وصيّاً;1
خداوند عزّوجلّ نورى فرو فرستاده و در صلب آدم جاى داد و آن را به همان شكل سير داده تا سرانجام به دو بخش تقسيم نمود. بخشى را در صلب عبداللّه و بخش ديگر را در صلب ابوطالب به وديعت نهاد. سپس مرا نبى و على را وصى من از صلب پدرانمان خارج نمود.
و بدين گونه همان زمان كه سرور ما محمد مصطفى صلى اللّه عليه وآله به نبوت برگزيده شد، مولاى ما على مرتضى عليه السلام نيز به جانشينى و امامت بعد او انتخاب گرديد… .
سپس آن بزرگوار، پيامبر، زاده شد و اين بزرگوار امام پس از او… و چون آن حضرت مبعوث گشت اين عزيز اول مسلمان شد.2
و هنگامى كه آن حضرت خويشان و نزديكان خود را هشدار داده و به يارى دعوت نمود،3 فقط اين گرامى با او بيعت كرده و هم پيمان شد; همان زمان كه فرمود:
يا بني عبدالمطلب! إنّي بعثت لكم خاصّة وإلى الناس عامّة فأيّكم يبايعني على أن يكون خليفتي؟
اى فرزندان عبدالمطلب! من براى شما به طور خاص و براى همه مردم به طور عمومى مبعوث شده ام; پس كدام يك از شما با من بيعت مى كند تا جانشين من گردد؟
والبته تنها كسى كه به آن حضرت پاسخ داد اميرالمؤمنين عليه السلام بود.4
گويا آن بزرگوار كه اين گونه پرسيد و اعلام فرمود، مأمور شده بود تا از اراده الهى و تقدير وى در عالم ذر پرده افكند و بدين طريق سنگ زيرين امامت اين عالم را در آن روز بنا نهد.

1 . اين حديث را كه به «حديث نور» معروف است احمد بن حنبل شيبانى، ابوحاتم، عبداللّه بن احمد، ابن مردويه، ابونعيم اصفهانى، ابن عبدالبرّ، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، ديلمى، ابن عساكر، رافعى، محبّ طبرى، ابن حجر عسقلانى و ديگران نقل كرده اند. براى آگاهى بيشتر از اين موضوع به جلد پنجم از موسوعه ما نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار كه از نظر سند و دلالت بحث شده، مراجعه شود.
2 . پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله و اصحاب به اين امر شهادت داده اند، و شخص امير مؤمنان على عليه السلام در موارد متعدّدى آن را بيان فرموده اند. ر.ك: المستدرك على الصحيحين: 3 / 136، سنن ابن ماجه: 1 / 57، الخصائص نسائى: 3، الاستيعاب: 2 / 457، اسد الغابه: 4 / 18، حلية الاولياء: 1 / 66، تاريخ طبرى: 2 / 213، مجمع الزوائد: 9 / 102، تاريخ بغداد: 4 / 233، سنن ترمذى: 2 / 214 و ديگر منابع. البته اگر كسى بحث ما را ملاحظه كند خواهد ديد كه منظور از نخستين مسلمان همان معناى گفتار خداوند متعال است كه مى فرمايد: (قُلْ إِنّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ ); «بگو من مأمورم كه نخستين مسلمان باشم»; (سوره انعام: آيه 14).
3 . سوره شعراء: آيه 214.
4 . اين حديث را كه به «حديث الدار» معروف است محدّثان، تاريخ نگاران و سيره نويسان نقل كرده اند: از جمله احمد بن حنبل در مسند: 1 / 111، نسائى در الخصائص: 18، طبرى در تاريخ: 2 / 216، ابن اثير جزرى: 2 / 24، متقى هندى در كنز العمّال: 6 / 392، 397، حلبى در سيره: 1 / 304، هيثمى و ديگر عالمان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *