عزادارى و گريستن بر سيّدالشهداء

عزادارى و گريستن بر سيّدالشهداء
درباره اصل گريه كردن بر مصيبت سيّدالشهداء عليه السلام، آن قدر روايت وجود دارد كه از شمارش خارج است و در كتاب هاى شيعه و سنّى آمده است كه در اين جا فقط به چند روايت از مصادر اهل سنّت كه از ديدگاه آنان صحيح هستند، بسنْده مى كنيم:
احمد بن حنبل از شخصى كه با اميرالمؤمنين عليه السلام در صفّين بوده است، چنين روايت مى كند كه وى مى گويد: در راه بازگشت به كوفه، آن گاه كه امير مؤمنان على عليه السلام به كربلا رسيد فرمود:
إصبر أبا عبداللّه! إصبر أبا عبداللّه! بشطّ الفرات.
قلت: وماذا؟
قال: دخلت على النبي صلى اللّه عليه وآله ذات يوم وعيناه تفيضان.
قلت يا نبي اللّه! أغضبك أحد؟ ما شأن عينيك تفيضان؟
قال: بل قام من عندي جبريل قبل فحدّثني أنّ الحسين يقتل بشط الفرات;1
صبر كن اى اباعبداللّه! صبر كن اى اباعبداللّه! در كنار شط فرات.
راوى مى گويد: علّت اين سخن را پرسيدم. آن حضرت فرمود: روزى خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شرف ياب شدم و در حالى كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود، خبر شهادت حسين را در كربلا و شط فرات به من دادند.
سيّدالشهداء سلام اللّه عليه نيز در جنگ صفّين و در طول مسير با پدر بزرگوارش حضرت على عليه السلام بودند.
حافظ ابوبكر هيثمى پس از نقل اين روايت مى گويد: اين روايت را احمد، ابويعلى، بزّار و طبرانى نقل كرده اند و راويان آن همگى راست گو هستند.2
طبرانى نيز در اين باره روايتى را در المعجم الكبير نقل مى كند كه اُمّ سلمه مى گويد:
كان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله جالساً ذات يوم في بيتي فقال: لا يدخل عليَّ أحد.
فانتظرت فدخل الحسين رضي اللّه عنه، فسمعت نشيج رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يبكي، فأطلعت فإذا حسين رضي اللّه عنه في حجره والنبي صلى اللّه عليه وآله يمسح جبينه وهو يبكي. فقلت: واللّه ما علمت حين دخل.
فقال: إنّ جبرئيل عليه السلام كان معنا في البيت.
فقال: تحبّه؟
قلت: أمّا من الدنيا فنعم.
قال: إنّ اُمّتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء. فتناول جبرئيل عليه السلام من تربتها فأراها النبي صلى اللّه عليه وآله;3
روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خانه من نشسته بودند و فرمودند: هيچ كس بر من وارد نشود.
من در حالى كه انتظار مى كشيدم و چشم انتظار ورود كسى بودم، حسين عليه السلام بر او وارد شد و بعد صداى بلند گريه (هاى هاى) رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را شنيدم. پس داخل اتاق را نگاه كردم و ديدم حسين در دامن رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است و پيشانى آن حضرت را پاك مى كند و او نيز اشك مى ريزد، داخل شدم و گفتم: به خدا سوگند، من از ورود او آگاه نشدم.
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: همانا جبرئيل در اين خانه با ما بود.
جبرئيل گفت: آيا (اين حسين) را دوست دارى؟
گفتم: آرى!
گفت: همانا امّت تو به زودى حسين را در زمينى كه كربلا نام دارد، به شهادت مى رسانند.
آن گاه جبرئيل خاكى را از محل شهادت امام حسين عليه السلام براى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نشان داد.
از اين حديث چند مطلب فهميده مى شود:
1 . گريه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در زمانى است كه سيّدالشهداء عليه السلام در سنين كودكى بودند. مگر سيّدالشهداء عليه السلام چند ساله بودند كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله از دار دنيا رفتند؟ پس اين گريه، هدف و پيام دارد.
2 . خبر دهنده، جبرئيل است;
3 . گريه كننده، رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است.
آن حضرت به اُمّ سلمه خبر مى دهند و خاك محل شهادت را هم مى بينند.
هر يك از اين مطالب حكايت از اهميت موضوع دارد.
هيثمى در بيان صحّت اين احاديث مى گويد: اين حديث را طبرانى به سندهاى مختلفى نقل نموده است و تمام راويان آن از راست گويان هستند.4
گفتنى است كه حاكم نيشابورى نيز همين حديث را در كتاب المستدرك على الصحيحين نقل كرده و آن را به شرط مسلم و بخارى تصحيح كرده است.5

1 . مسند احمد: 2 / 78; المصنف: 8 / 632; مسند ابي يعلى: 1 / 298; المعجم الكبير: 3 / 106 و منابع بسيار ديگر.
2 . مجمع الزوائد: 9 / 187.
3 . المعجم الكبير: 3 / 108 ـ 109 و 23 / 289. هم چنين ر.ك: كنز العمّال: 13 / 656 و 12 / 126.
4 . مجمع الزوائد: 9 / 189.
5 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 176 ـ 177.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *