سه نكته مهم

سه نكته مهم
پيش از بررسى دقيق اين مطلب، يادآورى سه نكته اهميت دارد:
يكم. نامه هايى كه مردم كوفه براى سيّدالشهداء عليه السلام فرستادند، در زمان معاويه و بعد از بيعت يزيد بوده است. ابن كثير در اين باره مى نويسد: آن گاه كه معاويه براى يزيد از مردم بيعت گرفت و حسين عليه السلام با او بيعت نكرد، مردم كوفه براى آن حضرت نامه نوشته و او را به قيام دعوت كردند و سيّدالشهداء عليه السلام به آنان اعتنايى نكرد و بعد عدّه اى از اهل كوفه آمدند تا حضرت را دعوت كنند و آن جناب پاسخشان نداد و بعد نزد محمّد بن حنفيه رفتند تا او واسطه شود و امام حسين عليه السلام را راضى كند تا آن حضرت به همراه آنان به كوفه برود.
سيّدالشهداء عليه السلام در جواب برادرش فرمود:
إنّ القوم إنّما يريدون أن يأكلوا بنا ويستطيلوا بنا ويستنبطوا دماء الناس ودماءنا…;1
اين قوم مى خواهند به وسيله ما به رياست برسند و خون ما را خواهند ريخت… .
از اين رو، دو نكته اساسى گفتنى است:
1 . اين دعوت ها، در زمان معاويه صورت گرفته است;
2 . هدف دعوت كنندگان رسيدن به قدرت، رياست و ريختن خون سيّدالشهداء عليه السلام بوده است.
امام حسين عليه السلام بارها اين جمله را تكرار مى فرمود كه «آنان مى خواهند مرا به قتل برسانند». چه كسانى؟ اهل كوفه.
دوم: وصيّت معاويه به يزيد چه بوده است؟
معاويه در پايان زندگى خود به يزيد گفت:
يا بني! إنّي قد كفيتك الرحلة والرجال، وطّأت لك الأشياء، وذلّلت لك الأعزّاء، وأخضعت لك أعناق العرب;2
فرزندم! من راه را براى تو هموار كرده ام… مردان و شخصيت هاى بزرگى را از بين برده ام(!) عزيزان و محترمان جامعه را براى تو ذليل كردم(!) گردن هاى عرب را در مقابل تو سر به زير كرده ام تا زمينه هاى حاكميّت تو را فراهم كنم.
در تعبير ديگرى آمده است كه معاويه گفت:
يا بني! إنّي قد كفتيك الشدّ والترحال، وطّأت لك الاُمور، وذلّلت لك الأعداء، وأخضعت لك رقاب العرب، وجمعت لك مالم يجمعه أحد;3
ابن اعثم در همين زمينه مى نويسد: معاويه به فرزندش يزيد گفت:
إنّي من أجلك آثرت الدنيا على الآخرة ودفعت حقّ علي بن أبي طالب، وحملت الوزر على ظهري;4
فرزندم! من براى تو آخرتم را به دنيا فروختم و اين گناه را به دوش خود گرفتم.
معاويه در خصوص امام حسين عليه السلام سفارش هاى مهمّى به يزيد نمود و گفت:
أمّا الحسين بن علي، فإنّ أهل العراق لن يدعوه حتّى يخرجوه… فلست أشكّ في وثوبه، ثمّ يكفيكه اللّه بمن قتل أباه وجرح أخاه…;5
مردم عراق حسين بن على را دعوت مى كنند تا همراه او قيام كنند… شكى ندارم كه او با تو بيعت نمى كند و همان كسانى كه پدر او را كشتند و برادرش را مجروح نمودند، ـ كنايه از اهل عراق است ـ براى از ميان برداشتن او كافى هستند… .
خوارزمى مى گويد: معاويه به فرزندش يزيد چنين گفت:
أمّا الحسين بن علي، فأوّه أوّه يا يزيد! ماذا أقول لك فيه، فاحذر أن تتعرّض له إلاّ بسبيل خير، وامدد له حبلا طويلاً… ولكن أرعد له وأبرق. وإيّاك والمكاشفة له في محاربة بسيف أو منازعة بطعن رمح;6
با حسين بن على با آرامش و وقار رفتار كن و به او مهلت بده… ولى او را بترسان و رعد و برقى به او نشان بده(!) و مبادا او را به قتل برسانى(!)
ابن سعد نيز در الطبقات الكبرى در اين باره مى نويسد:
معاويه در حال احتضار، يزيد را خواست و به او وصيت هايى كرد و گفت:
انظر حسين بن علي بن فاطمة بنت رسول اللّه، فإنّه أحبّ الناس إلى الناس، فصل رحمه وارفق به، يصلح لك أمره، فإن يك منه شيء فإنّى أرجو أن يكفيكه اللّه بمن قتل أباه وخذل أخاه;7
حسين فرزند على و فاطمه اى است كه دختر رسول خداست. او محبوب ترين مردم نزد آنان است. با او مدارا و همراهى كن، كار او در نهايت درست مى شود و اگر از او حركتى ديدى، مشكلى از جانب او تو را تهديد نمى كند. اميدوارم خدا به وسيله همان كسانى كه پدر او را به قتل رساندند و برادرش را بى ياور و تنها گذاشتند، مسئله او را نيز كفايت كند(!)
با توجّه به اين وصيّت دو مطلب به دست مى آيد كه معاويه گفت:
1 . با حسين كارى نداشته باش;
2 . اهل عراق او را دعوت مى كنند و خود آنان او را به قتل مى رسانند.
اكنون اين دو مطلب را به نامه هايى بايد افزود كه اهل كوفه در زمان حيات معاويه به امام حسين عليه السلام ارسال كردند.
سوم. يزيد در نخستين خطبه اى كه در شام خواند، خبر از جنگى داد كه به زودى با اهل عراق رخ مى دهد و به واسطه عبيداللّه بن زياد پيروزى به دست مى آيد.8

1 . البداية والنهايه: 8 / 161.
2 . تاريخ طبرى: 4 / 238.
3 . الكامل فى التاريخ: 3 / 259، نهاية الارب: 20 / 365.
4 . الفتوح: 4 / 256.
5 . شرح حال امام حسين عليه السلام در الطبقات الكبرى: 55، تهذيب الكمال: 6 / 414، سير اعلام النبلاء: 3 / 198، تاريخ الاسلام: 2 / 341، البداية والنهايه: 8 / 162، الاخبار الطوال: 227.
6 . مقتل الحسين عليه السلام: 1 / 174.
7 . تاريخ الاسلام: 5 / 7، تاريخ مدينة دمشق: 14 / 206.
8 . الفتوح: 5 / 6.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *