وقتی شما(مذهب تشیع) روایتی متضاد با مزاجتان می بینید با هر ترفندی سعی در جعلی نشان دادن آن دارید و اهل تسنن نیز همانند شما هستند. و در این میان شما احادیث آنان را جعلی بخوانید و آنان هم کذاک شما را الی یوم القیامه. پس اگر ابوبکر اقیلونی گفت که اگر صحیح باشد پس علی نیز بدتر از آن را فرمود آنجایی که فرمود دَعُونِي‏ وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي‏ … وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ

پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم و رحمت الله و برکاته جناب میلانی خیلی زود اصول مباحثه را کنار گذاشتید این یک مکانیزم دفاعی در بحث است که به طرف مقابل تهمت بزنید که طرف عصبانی شده است و چه و چه که اصطلاحا تحریک المدعی فی المناظره گویند ولی باید عرض کنم که تیرتان به خطا رفته است اولا من در نامه ی اول نیز بسم الله و سلامی نگفتم چون از جی میل برایتان پیام می دهم اصلا این مطلب درذهنم نبود. پس این مساله به عصبانیت من ربطی ندارد چون در نامه ی اول هم بسم الله و سلام یادم رفت و شما اگر فکر می کنید که این نسیان حقیر علامت عصبانیت است چرا در نامه ی اول نگفتید که چرا بسمل و سلام را نگفته ام؟؟؟؟!!! عجیب است، و اگر می دانید که این از نسیان حقیر است پس آیا تهمت روا داشته و از اصل تحریک المدعی بهره جستید؟ 🙂 بگذریم، تک تک سخنانی که گفتید موجب شادی حقیر گشت چون هیچ سند و سخن عاقلانه ای نفرمودید و زاویه ی مناظره ی را در نظر نگرفتید. ذهنتان را بازتر می کنم اولا فرمودید دچار مشکل بزرگی شده ام خیر عزیز دل. اصولا قرآن معتقد است اگر انسان، انسان باشد و آزار و اذیتش به دیگران نرسد من اهل الجنه است هر چند یهودی مسیحی و غیره باشد و این در آیات قرآن بسی هویداست. و اگر یک انسان در طول عمر ، خدمت به خلق کند و ظلم و آزار و اذیتش به هیچ کسی نرسد و مهربان و صادق و آدم باشد و بدون عناد اجتهادا به این مطلب برسد که خلفاء ثلاث بندگان خوب خدایند آیا خدا او را به جهنم می برد؟؟؟ مگر اینکه شما بجای خدا، خدایی بفرمایید. پس من دچار مشکلی نیستم که این حواشی را اصلا مشکل نمی دانم. مشکل کنار گذاشتن انسانیت و خوبی و مهربانی است نه بحث بر سر این مسایل که فقط بین مسلمین است و غیر ایشان وقت خود را به این مسایل پوچ صرف نمی کنند. ثانیا مطلب در این است که وقتی شما(مذهب تشیع) روایتی متضاد با مزاجتان می بینید با هر ترفندی سعی در جعلی نشان دادن آن دارید و اهل تسنن نیز همانند شما هستند. و در این میان شما احادیث آنان را جعلی بخوانید و آنان هم کذاک شما را الی یوم القیامه. پس اگر ابوبکر اقیلونی گفت که اگر صحیح باشد پس علی نیز بدتر از آن را فرمود آنجایی که فرمود نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص136 دَعُونِي‏ وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي‏ … وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ اینجا علی می گوید منم مثل شمایم و بر کسی که ولی خواهید کرد مطیع تر از شما!!! حالا شما بگویید که این حدیث جعلی است یا توجیهات و اسرار علویه ای دارد که هیچ کس غیر از شما بر آن واقف نیست و علی که خلافتش میلیاردها سال قبل از تکامل داروین در سمت راست عرش مکتوب بود و وجوب تکوینی دارد و وجوبش بر خود علی نیز مسلم است نمی دانم چگونه اینجا از خلافت و حق واجب و حق الله علی عنقه اجتناب می کند و بر تکلیف و وظیفه اش عمل نمی کند. و این سخن علی دقیقا همان سخن ابوبکر است رضی الله عنا جمیعا. اما تسنن می گویند این دو حدیث هر دو صحیح است نه مانند شما که ما علیکم را رد و ما لکم را ثبت کنید و گذشته از آن بوبکر را هم معصوم نمی دانند چونان علی و سایرین و اگر آیه ای صریح با نام و یاد علی مبنی بر خلافت در کتاب الله بود دیگر چه جای این خودکشی ها یا ایها الرسول نحن نزلنا علیک ذکرا فبلغ الناس ان علیا بن عمک خلیفتک علی الناس من بعدک فلا تستکبروا ان الله علیم حکیم و هزاران آیه همانند این را خدا عاجز بود بگوید تا دیگر دعوای چند صد ساله بر سر راویان اخبار و جعل و سقم و صحت اخبار و آن چه گفت و این چه گفت نداشته باشیم؟؟؟؟ و این خدایی که از ممه های حوریان ناز بهشتی سخن می راند و از نوع خوابیدن سگ اصحاب کهف اظهار نظر می کند و به نوبت دهی زنان حضرت رسول (روحی فداه) اشاره می کند در حالیکه این مساله یک مساله ی شخصی است و به حال مومنین هیچ سودی ندارد و داستان موسی را ده ها بار ذکر می کند در شگفتم برای امامت علی که اصل و اساس دین است یک آیه وجود ندارد و آیه ی تبلیغ و ولایت چنان مبهم و گنگ و غیر صریح اند که از خود آیه هیچ چیزی معلوم نیست و شما باید از لا به لای هزاران حدیث پیدا کنید که این آیه در غدیر برای علی نازل شد که صدها تناقض دارد و بالاخره تسنن برای خودش دلیل دارد و شما هم برای خودتان. حالا نمی شود که تکبر کرده و اجتهاد آنان را عناد و اجتهاد خود را من عند الله بدانید. و از همه ی اینها گذشته چرا به جای آیه ی تبلیغ و غیره یک آیه همچون آیه ی بالا نازل نکرد تا تمام این دعواها بخوابد؟؟؟؟!! و من یه تحدی می کنم برای شما. اگر یک حدیث روایت تاریخ بیابید که در سقیفه یک نفر به غدیر اشاره کرد من کلا تسلیم شما می شوم. هر منبعی هم ذکرکنید قبول خواهم کرد بدون آنکه به راوی و ماوی آن کاری داشته باشم بسم الله لو لک علم و اینجا توجیهات سرد و غیر عقلی که علی مشغول دفن رسول خدا بود کلا مردود است. زیرا رسیدگی بر امر خلافت که برترین فریضه است از رسیدگی به دفن پیامبر قطعا مهم تر است و علی می توانست دفن و کفن پیامبر را به نزدیکانش بسپارد و خود به دنبال احقاق خلافت که اوجب المسایل است بپردازد و توجیهات خنده دار دیگر و اینجا خزرجیان که هم خون و همدل با آل هاشم بودند نیز هیچ کدام یک کلمه از غدیر سخن نمی راند. بسیار عجیب است. ولی بگذریم سپس داستان کشف خانه را گفته اید که بحث مفصل دیگری است که فعلا شرحش اینجا نیست و همین بس که آیت الله خوئی این گونه مسایل را معتبر نمی داند و صرفا در جواب سوال مبنی بر اینکه آیا این روایات صحیح است فقط می گوید ذلک مشهور!!!! و علمای دیگری هم چون سید فضل الله و کاشف الغطا و غیره. پس اول بروید اختلافات خود را حل کنید بعد به داستان مالک بن نویره اشاره کردید. خیلی ساده است. حضرت رسول هم وقتی به خیبر حمله کرد شوهر بدبخت و بیچاره ی صفیه را کشت و با خود صفیه همبستر شد. چه اشکالی دارد؟ و یا بگو خالد چنین کرد تقصیر ابوبکر چیست؟ و یا بگو تسنن که خلفا را معصوم نمی دانند همانگونه که علی در دوران خلافتش بارها اشتباه کرد و اشخاص پلیدی چون زیاد بن ابیه را نماینده ی خود کرد!!!! و محمد ابن ابوبکر بی تجربه را مسئول کاری کرد که شایسته ی آن نبود و زبیر هم 6 ماه با پدر بکر بیعت نکرد پس چرا بر او لشگر نکشید !!! حتما بن نویره خطای عظیمی کرده بود. و یا بگو گور بابای ابوبکر. خردگرای آتئیست را چه باک است ؟؟؟! سلمان هم اصلا بیعت نکرد. (ابن بی الحدید، ج2، ص49) او را چرا نکشت؟ عجیب است و ده ها نفر دیگر عتبه بن ابی لهب (او در پی سخن ابن عباس در سقیفه گفت: هرگز فکر نمی کردم امر خلافت از بنی هاشم و از ابوالحسن علی (علیه السلام) منحرف گردد، کسی که اولین مومن به رسول الله بوده و سابقه او بر همگان ثابت و داناترین فرد نسبت به قرآن و سنت های پیامبر(ص) است عجیب است که این هم مرتد نشد و ده ها نفر دیگر و اینجا در ذکر فضایل اصلا حرفی از غدیر نیست. عجیب است. سپس گفته اید که بوبکر در آخر عمرش گفت ليتني سألت رسول الله لمن هذا الأمر جانا سخن از زبان ما می گویی، به به، چه نکته ی ظریفی. واقعا گل گفتید. من سالها دنبال چنین مطلبی بودم و اینک با لطف و عنایت شما یقین پیدا کردم که غدیر ربطی به خلافت ندارد. یعنی شک داشتم ولی با این حدیثی که شما فرمودید مرا قانع کردید که غدیر ربطی به خلافت ندارد چون اگر غدیر بود دیگر معنا نداشت ابوبکر این جمله را بگوید و چگونه لیتنی سالت بگوید در حالیکه در غدیر شاهد ماجرا بود. به به. از اینکه موجب استبصار حقیر شدید و باعث شدید که من یقین پیدا کنم که غدیر بحث امامت نیست از شما واقعا متشکرم. و در ادامه در مورد فدک هم مطلب خاصی نگفته اید و فقط احساسی سخن گفته اید و اینکه عده ای مستبصر شدند یا مستعمی این به نوع زاویه ی شما ربط دارد . وقتی هم شیعه ای سنی می شود به خاطر حدیث ليتني سألت رسول الله لمن هذا الأمر که فرمودید آن وقت سنی هم می گوید که ای شیعه ای که سنی شدی مستبصر شدی بخ بخ این استبصارها به نوع دیدها ربط دارد شما سنی شیعه شده را مستبصر دانستی و سنی بر عکس . و داستان ساده این است که اگر پیامبر فدک را به فاطمه داده بود دیگر مطالبه ی آن از ابوبکر معنا نداشت . واقعا خنده دار است. من اگر در قید حیاتم ماشینم را به نام شما بزنم و تحویل دهم بعد از مرگم آیا شما می روید و آن را از ورثه مطالبه می کنید؟؟!!! یعنی چه این حرف. خب ماشین دست شماست. و گذشته از آن عمر بن حطاب چه آدم خوبی بوده است که فدک را به ورثه پیامبر رد کرده است الغدیر ج 7 ص 194 و علی و عباس با هم دعوا می کنن این میگه مال منه اون میگه نه مال منه. و نیز ابوبکر و فاطمه با هم توافق کردند که فدک را چه کنند و در واقع بین این دو بزرگوار دوستی و محبت بود السقيفة و فدك ؛ ص103 فما تصنعين بها، قالت: أصنع بها كما يصنع بها أبي، قال فلك على اللّه أن أصنع فيها كما يصنع فيها أبوك، قالت: اللّه لتفعلن قال: اللّه لأفعلن، قالت اللهم اشهد، و كان أبو بكر يأخذ غلتها فيدفع اليهم منها ما يكفيهم، و يقسم الباقي، و كان عمر كذلك، ثم كان عثمان كذلك‏ ثم كان عليّ كذلك‏ بنا بر این اصلا غصبی در کار نبوده است و داستان داستان کاسه ی داغ تر از آش است السقيفة و فدك ؛ ص108 و أخبرنا أبو زيد قال: حدثنا محمد بن الصباح قال: حدثنا يحيى بن المتوكل أبو عقيل، عن كثير النوال قال: قلت لأبي جعفر محمد بن علي عليه السلام: جعلني اللّه فداك، أرأيت أبا بكر و عمر، هل ظلماكم من حقكم شيئا، أو قال: ذهبا من حقكم بشي‏ء، فقال: لا، و الذي أنزل القرآن‏ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً، ما ظلمنا من حقنا مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ*، قلت: جعلت فداك أ فأتولاهما، قال: نعم ويحك، تولهما في الدنيا و الآخرة، و ما أصابك ففي عنقي، ثم قال: فعل اللّه بالمغيرة و بنان، فأنهما كذبا علينا أهل البیت مسایل دیگری نیز وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد و سخنان دیگرتان نیز به همین روال خطا می باشد در آخر عرض کنم حدیثی هم که گفتید لیتنی سالت رسول الله … صحیح نیست و صحیحش این گونه است ليتني‏ سألت‏ رسول الله ص هل للأنصار في هذا الأمر حق‏ اگر در جواب تاخیر کردم علتش این است که کارگرم و مانند شما بیکار نیستم که پولهای مفت را خرج آثار خود می کنید و غصه ی شکم ندارید. علی هم مثل شما نبود و در باغ بیل می زد. چه طور است چند روز با من بیایید برویم عملگی تا ببینم باز هم حال بحث کردن در این موارد را خواهید داشت. به امید بیداری و هوشیاری جنس انسان الاحقر الشیخ قره داغلی
پاسخ
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی والسلام علی من اتّبع الهدی
یک انسان مسلمان در حال عادی و طبیعی بدون بسم الله و سلام شروع به کلام نمی‌کند چون خلاف سنّت رسول خدا و آداب اسلام است ولذا حمل بر صحت کرده گفتم لابد عصبانی هستید، می‌گوئید فراموش کردم به دلیل اینکه در نامه قبل هم نگفتید، اولاً در نامه قبل بسمله و سلام موجود است و ثانیاً اگر در نامه قبل هم نگفتید پس ایراد قوی‌تر است!
امّا از این نامه عصبانیت کاملاً هویدا است، اوّلین دلیل اینکه گفته‌اید: اگر انسان انسان باشد و اذیّتش به دیگران نرسد من أهل الجنّة است هر چند یهودی مسیحی و غیره باشد. این کلام خلاف اجماع مسلمین است و نسبت دادن این معنی به قرآن کذب می‌باشد بلکه کفر، اما معذور هستید چون عصبانی می‌باشید.
دلیل دوم: بنده گفتم: ابوبکر بی‌دلیل متصدّی امور شد سپس گفت: اقيلوني، و این کلام صحیح است قطعاً. می‌گوئید: اگر صحیح باشد پس علی نیز بدتر از آن فرموده آنجا که فرموده: دعوني والتمسوا غيري…
متوجّه نشدید که کلام حضرت قبل از تصدّی است، و کلام ابوبکر بعد از تصدّی، اصلاً معنای اقیلوني همین است پس کلام شما بی‌ربط است، و البته در اینجا حرفهای بی‌ربط دیگری نیز گفته‌اید… ولی عصبانی هستید.
دفاع شما از ابوبکر و خالد نیز از دلائل عصبانیت شما است، زیرا هم به ابوبکر و هم به عمر و هم به خالد جسارت کرده‌اید، اما شاید در اثر عصبانیت متوجّه نباشید، پس باید آن‌ها شما را معذور بدارند!
دیگر اینکه معنای کلام ابوبکر که گفت: «ليتني سألت رسول الله لمن هذا الأمر» را نفهمیده‌اید، زیرا این کلام دال است بر تصدّی او بلا دلیل، اما در مورد حدیث غدیر گفت «بخ بخ لك يا علي أصبحت مولاي ومولى كلّ مؤمنٍ ومؤمنة» در منابع وجود دارد و معنایش واضح است، و کلام بی‌ربط فائده ندارد، بلکه موجب شرمندگی است.
در مورد فدک همه می‌دانند که رسول خدا بخشیده به حضرت زهرا و ابوبکر بعد از حضرت رسول تصرّف نموده و صدّیقه طاهره و حضرت امیر مطالبه کرده‌اند، و کتابهای متعددی در این باره نوشته شده، سؤال شما این بود که چرا حضرت امیر در زمان خود تصرّف ننموده‌اند، گفتم: عدم تصرّف حضرت بعد از 25 سال (به هر دلیلی) موجب تبرئه ابوبکر نمی‌شود، ابوبکر غاصب است و مخالف کتاب و سنّت و صلاحیت جانشینی ندارد.
اگر شما کارگر هستید و فرصت تحقیق در این مطالب را ندارید اوّلاً: دخالت نکنید و بر عقیده خود نسبت به ابوبکر بمانید و کسی را تهمت نزنید، و ثانیاً: بنده از گفتگو با شما معذور هستم. و ثالثاً: جهلِ شما به خاطر کارگری نظیر جهل عمر است که هرگاه محکوم می‌شد خجالت می‌کشید و می‌گفت: ألهاني (شغلني) الصفق بالأسواق، اما ابوبکر و عمر وقتی کلام باطلشان مردود می‌شد و مفتضح می‌گشتند عذرخواهی می‌کردند…
اما اینکه ما مفت‌خور هستیم، اینهم دلیل دیگری بر عصبانیّت. هداك الله وإيّاي وعموم المسلمين.
9574
مطرح شده توسط: امین شهنازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *