بررسى روايات در اين باره

بررسى روايات در اين باره
يكى از مصادر معتبر نزد سنيان كه بسيارى از عالمان سنى روايت مربوط به آيه «سأل سائل» را بدان مستند ساخته اند، تفسير ابواسحاق ثعلبى است. آنان با قبول روايت ثعلبى و اعتماد به وى در كتاب هاى مختلف، اين داستان را از او نقل كرده اند كه در اين جا به عبارات برخى از آنان اشاره مى كنيم. سبط بن جوزى مى نويسد:
اتفق علماء السير على أنّ قصّة الغدير كانت بعد رجوع النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم من حجّة الوداع، في الثامن عشر من ذي الحجّة، جمع الصحابة وكانوا مائة وعشرين ألفاً وقال: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» الحديث. نصّ صلّى الله عليه وآله وسلّم على ذلك بصريح العبارة دون التلويح والإشارة. وذكر أبوإسحاق الثعلبي في تفسيره بإسناده: إنّ النبى صلّى الله عليه وآله وسلّم لمّا قال ذلك، طار في الأقطار، وشاع في البلاد والأمصار، فبلغ ذلك الحرث ابن نعمان الفهري ;1
سيره نويسان اتفاق نظر دارند كه قصه غدير پس از بازگشت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم از حجّة الوداع، در هجدهم ذى حجه بوده است. پيامبر صحابه را كه 120 هزار نفر بودند جمع كرد و فرمود: «هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست». پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به روشنى و بدون تلويح و اشاره بر اين مطلب تأكيد كرد. ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش با اسناد خود آورده است كه: هنگامى كه پيامبر آن را فرمود، اين سخن به سرزمين هاى مختلف رسيد و در بلاد و شهرها شايع شد و خبر آن به حرث بن نعمان فهرى رسيد.
سمهودى نيز داستان را چنين نقل مى كند:
وروى الثعلبي في تفسيره: أنّ سفيان بن عيينةرحمه اللهسئل عن قول الله عزّوجلّ: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) فيمن نزلت؟ فقال للسائل: سألتني عن مسألة ما سألني عنها أحد قبلك; حدثني أبي، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السلام: أنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم لمّا كان بغدير خم، نادى الناس فاجتمعوا، فأخذ بيد عليّ وقال: «من كنت مولاه فعليّ مولاه». فشاع ذلك وطار في البلاد، فبلغ ذلك الحارث بن النعمان… ;2
ثعلبى در تفسيرش روايت كرده است كه: از سفيان بن عيينه درباره آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) سؤال شد كه درباره چه كسى نازل شده است؟ وى در جواب گفت: از مسأله اى پرسيدى كه احدى پيش از تو از آن نپرسيده بود. پدرم از جعفر بن محمّد از پدرانش (عليهم السلام) حديث كرد كه وقتى كه رسول خدا در غدير خم بود، به مردم ندا داد و آنان جمع شدند و آن گاه دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست». اين خبر شايع شد و در شهرها منتشر شد و خبر به حارث بن نعمان رسيد… .
مناوى در شرح حديث «من كنت مولاه فعليّ مولاه» مى نويسد:
وفي تفسير الثعلبي عن ابن عيينة: أنّ النبيّ لمّا قال ذلك، طار في الآفاق، فبلغ الحارث بن النعمان،فأتى رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم فقال: يا محمّد… ;3
در تفسير ثعلبى از ابن عيينه نقل شده است كه: وقتى پيامبر آن ]حديث غدير[ را فرمود، حديث در همه جا منتشر شد و خبر آن به حارث بن نعمان رسيد. وى نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم رفت و گفت: اى محمّد، … .
در شرح المواهب اللدنيّه نيز آمده است:
وفي تفسير الثعلبي عن ابن عيينه: أنّ النبىّ صلى الله عليه وآله لمّا قال ذلك، طار فى الآفاق، فبلغ الحرث بن النعمان، فأتى رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: يا محمّد… ;4
در تفسير ثعلبى از ابن عيينه نقل شده است كه: وقتى پيامبر آن ]حديث غدير [را فرمود، در همه جا سخن منتشر شد و خبر آن به حارث بن نعمان رسيد. وى نزد رسول خدا رفت و گفت: اى محمّد، … .
ابن صباغ مالكى نيز مى نويسد:
ونقل الإمام أبو إسحاق الثعلبي رحمه الله في تفسيره: أنّ سفيان بن عيينه سئل عن قول الله عزّوجلّ: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) فيمن نزلت؟ فقال للسائل… ;5
ابواسحاق ثعلبى در تفسير خود نقل كرده است كه: از سفيان بن عيينه درباره آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) سؤال شد كه درباره چه كسى نازل شده است؟ وى به پرسش گر گفت:… .
زرندى نيز در نظم درر السمطين مى نويسد:
ونقل الإمام أبو إسحاق الثعلبي رحمه الله في تفسيره: أن سفيان بن عيينه سئل عن قول الله: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) فيمن نزلت؟… ;6
ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش مى نويسد: از سفيان بن عيينه درباره آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) سؤال شد كه درباره چه كسى نازل شده است؟ وى در جواب گفت: … .
شيخ الإسلام حموينى جوينى، از واحدى، از ثعلبىبا اسناد خودروايت را چنين نقل مى كند:
أخبرني الشيخ عماد الدين عبدالحافظ بن بدران بن شبل المقدسي ـ بمدينة نابلسفيما أجاز لي أن أرويه عن القاضي جمال الدين أبي القاسم ابن عبدالصمد بن محمّد الأنصاري، إجازةً، عن عبدالجبار بن محمّد الخواري البيهقي إجازة، عن الإمام أبي الحسن علي بن أحمد الواحدي، قال: قرأت على شيخنا الأستاذ أبي إسحاق الثعلبي في تفسيره، أنّ سفيان ابن عيينه سئل عن قول الله عزّوجلّ: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) في من نزلت;7
شيخ عمادالدين عبدالحافظ بن بدرانكه در شهر نابلس اجازه روايتش را به من داداز قاضى جمال الدين أبوالقاسم بن عبدالصمد بن محمّد انصارى، به اجازه از عبدالجبار بن محمّد خوارى بيهقى، به اجازه از امام ابوالحسن على بن احمد واحدى به من خبر داد و گفت: ازشيخ و استادمان ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش آموختم كه از سفيان بن عيينه درباره آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) سؤال شد كه درباره چه كسى نازل شده است؟… .
برخى در اعتبار حموينى جوينى خدشه كرده و وى را شيعه پنداشته اند، در حالى كه وى استاد ذهبى است. ذهبى شرح حال استاد خويش را در المعجم المختصّ آورده و درباره وى مى گويد:
إبراهيم بن محمّد بن المؤيّد بن عبدالله بن علي بن محمّد بن حمويه، الإمام الكبير، المحدّث، شيخ المشايخ، صدر الدين، أبوالجامع، الخراساني الجويني الصوفي. ولد سنة أربع وأربعين وست مائة، وسمع بخراسان، بغداد، والشام، والحجاز، وكان ذا اعتناء بهذا الشأن، وعلى يده أسلم الملك غازان. توفّي بخراسان في سنة اثنتين وعشرين وسبع مائة، قرأنا على أبي المجامع إبراهيم بن حمويه، سنه خمس وتسعين وستّ مائة;8
ابراهيم بن محمّد بن مؤيّد بن عبدالله بن على بن محمّد بن حمويه، پيشواى بزرگ، محدث، استاد اساتيد، صدر دين، ابوالجامع خراسانى جوينى صوفى، در سال 644 متولد شد و در خراسان، بغداد، شام و حجاز استماع حديث كرد و به اين شأن توجه و اعتنا داشت و مَلَك «غازان» به دست او مسلمان شد. در خراسان به سال 722 فوت كرد و ما در سال 659 از ابو المجامع إبراهيم بن حمويه حديث آموختيم.
مشاهده شد كه بسيارى از حديث پژوهان بزرگ سنى داستان شأن نزول آيه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع) را به تفسير ثعلبى مستند ساخته اند، از اين رو بايد ديدگاه برخى از دانشمندان بزرگ سنى را درباره ثعلبى و تفسيرش مطرح كرده و بررسى نمود. ابن خلّكان در وفيات الأعيان مى نويسد:
أبوإسحاق، أحمد بن محمّد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري، المفسّر المشهور، كان أوحد زمانه في علم التفسير، وصنّف تفسير الكبير الذي فاق غيره من التفاسير… ، وقال أبوالقاسم القشيري: رأيت ربّ العزّة عزّوجلّ في المنام وهو يخاطبني وأخاطبه، فكان في أثناء ذلك أن قال الربّ تعالى اسمه: أقبل الرجل الصالح، فالتفتُّ، فإذا أحمد الثعلبي مقبل!
وذكره عبدالغافر بن إسماعيل الفارسي في كتاب سياق تاريخ نيسابور وأثنى عليه، وقال: هو صحيح النقل، موثوق به، حدّث عن أبي طاهر بن خزيمة، والإمام أبي بكر بن مهران المقرئ، وكان كثير الحديث، كثير الشيوخ. توفّي سنة سبع وعشرين وأربع مائة. وقال غيره: توفّي في المحرّم سنة سبع وعشرين وأربع مائة، وقال غيره، توفّي في يوم الأربعاء لسبع بقين من المحرّم سنة سبع وثلاثين وأربع مائة رحمه الله تعالى;9
ابواسحاق احمد بن محمّد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى، مفسر مشهور، در علم تفسير يگانه زمان خود بود و تفسير بزرگى نگاشت كه بر تفاسير ديگر برترى داشت… ابوالقاسم قشيرى نيز گويد: پروردگار عزت عزوجل را در خواب ديدم در حالى كه با من گفتگو مى كرد و من او را مورد خطاب قرار مى دادم. در اين خواب پروردگار تعالى گفت: مرد نيكى مى آيد. من توجه كردم و ديدم كه احمد ثعلبى در حال آمدن است!
عبدالغافر بن اسماعيل فارسى در كتاب سباق تاريخ نيشابور، پس از ياد كردن از او، وى را ستوده و گفته است كه او در نقل صحيح و قابل اعتماد است. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى حديث نقل كرده و احاديث منقول و اساتيد او فراوانند. وى در سال 427 درگذشت و برخى گفتند در محرم سال 427 فوت كرده و برخى گفتند روز چهارشنبه، هفت روز مانده به محرم و در سال 437 درگذشته است.
ذهبى نيز ضمن يادآورى سال مرگ ثعلبى مى نويسد:
وفيها توفّي أبوإسحاق الثعلبي… ، وكان حافظاً، واعظاً، رأساً في التفسير والعربية، متين الديانة;10
و در آن ]سال[ ابواسحاق ثعلبى درگذشت و او حافظ، واعظ و در تفسير و ادبيات عرب سرآمد بود و در ديانت متانت داشت.
صفدى نيز مى گويد:
كان حافظاً، عالماً، بارعاً في العربية، موثّقاً;11
او حافظ، عالم، در ادبيات عرب ماهر و مورد اعتماد بود.
در مرآة الجنان، در حوادث سال 427 هجرى، ضمن اشاره به مرگ ثعلبى، درباره شخصيت او و تفسيرش آمده است:
المفسّر المشهور، وكان حافظاً، واعظاً، رأساً في التفسير والعربيّة، متين الديانة، فاق بتفسيره الكبير سائر أهل التفاسير;12
وى مفسرى مشهور، حافظ و واعظ بود و در تفسير، ادبيات عرب و دين و ديانت سرآمد بود و تفسير كبيرش بر ساير تفاسير برترى داشت.
ابن قاضى شهبه مى نويسد:
أخذ عنه أبوالحسن الواحدي، روى عن أبي القاسم القشيري;13
ابوالحسن واحدى از او حديث اخذ كرده و وى حديث را ابوالقاسم قشيرى روايت مى كند.
وى سپس به گفتار ذهبى پيرامون ثعلبى اشاره مى كند.
سيوطى نيز در بغية الوعاة في طبقات اللغويين والنحاة مى نويسد:
كان إماماً، كبيراً، حافظاً للّغة، بارعاً في العربيّة;14
او بزرگ و پيشوا، حافظ لغت و در ادبيات عرب ماهر بود.

1. تذكرة الخواصّ: 30.
2. جواهر العقدين: 246247.
3. فيض القدير: 6 / 282.
4. شرح المواهب اللدنيّة: 7 / 13.
5. الفصول المهمّة في معرفة الأئمّة: 1 / 242243.
6. نظم دررالسمطين: 93.
7. فرائد السمطين: 1 / 82 .
8. المعجم المختصّ: 1 / 6566.
9. وفيات الأعيان: 1 / 7980 .
10. العبر: 2 / 255256، حوادث سال 427.
11. الوافي بالوفيات: 7 / 201.
12. مرآة الجنان: 1 / 418.
13. طبقات الشافعيّة: 1 / 203.
14. بغية الوعاة: 1 / 356 / ش 686.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *