بررسى اشكال ها

بررسى اشكال ها
بررسى اشكال نخست: اين اشكال در حقيقت به معناى تسليم شدن آنان در برابر استدلال شيعيان به آيه بر افضليت اميرالمؤمنين عليه السلام است، اما اين سخن وى كه با وجود افضل امامت براى غير افضل نيز دست يافتنى است، توجيهى است غيرقابل قبول، زيرا اين استدلال هرگز در نزد عقلاء پذيرفته نيست و هيچ عاقلى با وجود افضل به امامت مفضول راضى نمى شود. بنابراين روشن است كه اين گونه سخنان صرفاً جهت توجيه ماوقع مطرح مى شود و فاقد هر گونه پشتوانه عقلى و منطقى است. اين سخن به اندازه اى خلاف درك عقلانى است كه حتّى شخص متعصّبى هم چون ابن تيميه نيز تقدم افضل بر مفضول را قبول دارد;1 اما جاى بسى تعجب است كه برخى معتزليان ـ كه مدّعى عقل گرايى هستند ـ گاه در اثر لجاجت و حق ستيزى مطالبى مى گويند كه هر عاقلى را به شگفتى وامى دارد.
درباره اشكال دوم ـ كه درباره عدم حضور اميرالمؤمنين عليه السلام در مباهله بود ـ بايد گفت كه اين مطلب نيز دليل ديگرى بر تام بودن استدلال شيعيان است; چرا كه در غير اين صورت امثال قاضى عبدالجبار و فخر رازى به چنين ادعاى سست و بى پايه اى متوسل نمى شدند.
على رغم آن كه سنيان از قاضى عبدالجبار با عظمت ياد مى كنند، اما وى غرض ورزى و بى انصافى خود را در اين جا آشكار ساخته و ادعا مى كند شركت اميرالمؤمنين عليه السلام در مباهله بر پايه برخى نقل ها مشكوك است! در حالى كه احاديث مربوط به شركت اهل بيت عليهم السلام در مباهله به فراوانى در كتب معتبر اهل سنّت (هم چون مسند أحمد، صحيح مسلم و…) روايت شده است، تا آن جا كه حاكم نيشابورى به تواتر اين روايت اذعان و اعتراف دارد.2 آرى! گاهى مشاهده مى شود كه ـ چنان كه پيش تر بيان شد ـ برخى از عالمان سنى در اين روايت تصرف كرده و دست به تحريف آن برده اند. به عنوان نمونه ابوحيّان اندلسى روايت را از صحيح مسلم نقل كرده است، اما نام اميرالمؤمنين عليه السلام را از آن حذف كرده است; گويا كسى به صحيح مسلم دسترسى ندارد تا به خيانت علمى وى واقف نشده و آگاه نگردد! البته اگر حمل بر صحت كنيم، بايد بگوييم ممكن است اين تحريف از سوى دست اندركاران نشر كتاب تفسير بحر المحيط صورت گرفته باشد، اما انصاف آن است كه در ميان عالمان سنى حق ستيزان و نورگريزانى هستند كه در راستاى مبارزه با حقيقت دست به تحريف واقعيات مى زنند، هر چند اين كار جنايتى بزرگ و قبيح شمرده مى شود، اما تمسّك به اين تحريفات جهت توجيه غصب خلافت، جنايتى عظيم تر و عملى قبيح تر از آنان است.
تحريف داستان مباهله و حديث غدير عملى بس ناجوانمردانه است، اما تمسك امثال فخررازى به اين تحريفات و انكار حضور اميرالمؤمنين عليه السلام در حجّة الوداع و روز غدير بى شرمانه تر و زشت تر است.3
بنابراين، اين اشكالات قاضى عبدالجبار خود تأييد مدّعاى شيعيان مبنى بر افضليت اميرالمؤمنين عليه السلام بود و در مقابل اين استدلال مطلبى وجود نداشت جز ادعاهاى مخالف با درك روشن عقل و به دور از انصاف.
اما اشكال سوم وى نيز صرفاً ادعايى واهى است. وى مى گويد فراخواندن اهل بيت عليهم السلام براى مباهله به جهت بيان فضل ايشان نبوده است; بلكه به جهت خويشاوندى نزديك آنان با پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بوده است.
اين مناقشه اى است كه اشاعره نيز بدان تكيه مى كنند كه خود حاكى از آن است كه اشاعره اين مطلب را از معتزليان اخذ كرده اند.
در پاسخ به اين ادعا بايد گفت كه اگر قصد پيامبر صرفاً دعوت از خويشاوندان نزديك خود بوده است نه بيان فضل اهل بيت عليهم السلام، به يقين مى بايست خويشاوندان نزديك ديگر خود را نيز فرا مى خواند. اگر اميرالمؤمنين عليه السلام پسر عم رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم است، عباس عموى آن حضرت به ايشان نزديك تر است. اين همان سخنى است كه ابن تيميه، ضمن تذكر به عدم شركت عباس در مباهله و على رغم خويشاوندى با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، به توجيه آن پرداخته و در بيان علت آن مى گويد:
إنّ العباس لم يكن من السابقين الأوّلين4;
همانا عباس از سبقت گيرندگان نخستين ]در اسلام[ نيست.
وى در اين جا از سر آگاهى و يا عدم آگاهى به حقيقت اعتراف مى كند. بنابراين روشن است كه گزينش اهل بيت عليهم السلام براى مباهله انگيزه اى فراتر از خويشاوندى داشته است و ادعاى امثال قاضى عبدالجبار بى اساس و واهى است.
در ادامه به سخن ابن تيميه به صورت كامل خواهيم پرداخت تا اولا روشن شود كه ديگران حرف جديدى و شبهه اى ديگر در اين باره ندارند و تابع او هستند، و ثانياً اين توهّم پديد نيايد كه سخنى از كلام وى حذف شده است.

1. ر.ك: منهاج السنّة: 4 / 366 و 6 / 337.
2. حاكم نيشابورى در اين باره مى نويسد: «وقد تواترت الأخبار في التفاسير، عن عبدالله بن عباس وغيره، أنّ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أخذ يوم المباهلة بيد عليّ وحسن وحسين، وجعلوا فاطمة وراءهم…»; معرفة علوم الحديث: 50 .
3. فخر رازى در مناقشه بر دلالت حديث غدير، حضور اميرالمؤمنين عليه السلام را در حجة الوداع انكار مى كند! كه در جايگاه خود به بحث پيرامون آن خواهيم پرداخت.
4. منهاج السنّة: 7 / 90.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *