داستان ابوبكر بن جعابى

داستان ابوبكر بن جعابى
محمّد بن عمر بن محمّد بن سالم، معروف به ابوبكر بن جعابى، از فقها و محدثان بزرگ بغداد بود. وقتى شيخ صدوق رحمة الله به بغداد آمد، با وى جلساتى داشت. شيخ صدوق رحمه الله از او روايت دارد و او هم از مرحوم صدوق حديث روايت كرده است.1 ابوبكر جعابى قائل به مسح پاها در وضو بوده است; از اين رو وى را به تشيع متهم كرده اند.2
بنابر نقل ذهبى، شخصى مى گويد: وقتى ابوبكر جعابى خواب بود، با جوهر بر كف پاى او علامتى گذاشتم، پس از سه روز ديدم جوهر هنوز باقى است; پس براى من يقين شد كه او نماز نمى خواند!3
اين داستان حاكى از حساسيت بسيار بالاى اهل سنّت نسبت به عالمانى است كه احياناً در برخى مسائل قول خاصى داشته اند. هم چنين بيان گر سوء ظن ايشان نسبت به اين گروه از عالمان است; زيرا اين شخص به دليل سوء ظن به ابوبكر بن جعابى حتى احتمال نداده كه وى معتقد به مسح پا در وضو بوده است و به اين جهت پاهايش را نمى شسته تا جوهر از بين برود!
و به عبارت ديگر: اگر بخواهند عالمى را به ترك نماز متهم كنند مانعى نمى بينند، ولى حاضر نيستند بگويند شيعه شده و يا اين كه در اين مسأله طبق مذهب شيعه عمل كرده است.

1 . الأمالي (شيخ صدوق): 25، حديث 182; عيون أخبار الرضا عليه السلام: 1 / 63، حديث 214; معانى الاخبار: 56، حديث 1.
2 . ر.ك: لسان الميزان: 5 / 322، شماره 1063; تاريخ بغداد: 3 / 241; تاريخ مدينة دمشق: 54 / 426; تاريخ الإسلام: 26 / 330.
3 . سير أعلام النبلاء: 16 / 90; تذكرة الحفّاظ: 3 / 926; ميزان الإعتدال: 3 / 671.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *