اهل بيت چه كسانى هستند؟

اهل بيت چه كسانى هستند؟
بحث ديگر اين كه «اهل بيت» چه كسانى هستند؟
اهل سنّت خيلى تلاش مى كنند كه آيه را از خمسه طيّبه يا منحرف كنند يا دست كم ديگران را شريك قرار دهند. وقتى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله آيه اى را تفسير كنند و مصداقى را بر آن معيّن نمايند و اين موضوع به سند صحيح به ما برسد، كسانى كه نام خود را اهل سنّت مى گذارند چرا اين سنّت را اخذ نمى كنند؛ اگر مراد از سنّت، سنّت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است؟
براى نمونه در مسند احمد آمده است: عطاء بن ابى رباح گويد:
حدّثني من سمع أمّ سلمة تذكر أنّ النبي صلى اللّه عليه وآله كان في بيتها فأتته فاطمة ببرمة فيها خزيرة، فدخلت بها عليه، فقال لها: ادعي زوجك وابنيك.
قالت: فجاء علي والحسين والحسن، فدخلوا عليه فجلسوا يأكلون من تلك الخزيرة وهو على منامة له على دكان تحته كساء له خيبري. قالت: وأنا أصلّى في الحجرة، فأنزل اللّه عزّوجلّ هذه الآية: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا).1
قالت: فأخذ فضل الكساء فغشاهم به، ثمّ أخرج يده فألوى بها إلى السماء، ثمّ قال:
اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصّتي فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً.
قالت: فأدخلت رأسي البيت فقلت: وأنا معكم يا رسول اللّه!
قال: إنّك إلى خير، إنّك إلى خير.2
در صحيح مسلم آمده است: صفيّه بنت شيبه مى گويد:
قالت عائشة: خرج النبي صلى اللّه عليه وآله غداة وعليه مرط مرحل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علي فأدخله، ثمّ جاء الحسين فدخل معه، ثمّ جاءت فاطمة فأدخلها، ثمّ جاء علي فأدخله. ثمّ قال: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا).3
وقتى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به سند صحيح، معيّن كرده اند كه مراد از «اهل بيت» چه كسانى هستند ديگر چه مكابره اى با آن حضرت داريم؟
در آيه مباركه ديگر مى خوانيم:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)؛4
بگو: من هيچ گونه پاداشى از شما در برابر رسالت، جز محبّت نزديكان نمى طلبم.
به اسانيد صحيح در كتاب هاى اهل سنّت نقل شده كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله «ذوى القربى» را معلوم كردند كه منظور على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند. براى مثال ابن عباس گويد:
لمّا نزلت (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) قالوا: يا رسول اللّه! من قرابتك هؤلاء الّذين وجبت علينا مودّتهم؟
قال: علي وفاطمة وابناهما؛5
هنگامى كه اين آيه نازل شد مردم خدمت پيامبر صلى اللّه عليه وآله آمدند و عرض كردند: اى رسول خدا! اين نزديكان شما كه محبّتشان بر ما واجب شده چه كسانى هستند؟
فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان (يعنى امام حسن و امام حسين عليهما السلام).
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به طور عملى آيه مباهله را تفسير كردند، آن جا كه خداوند متعال مى فرمايد:
(فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ…)؛6
بگو: (اى پيامبر!) بياييد ما فرزندان خود را و شما هم فرزندان خود را… دعوت كنيد و بياوريد.
هنگامى كه اين آيه نازل شد، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله با على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام براى مباهله بيرون آمدند و اين تفسير عملى آيه است. پس چرا اهل سنّت نمى پذيرند با اين كه اين حديث با سندهاى صحيح در كتاب هاى آنان آمده است؟! در روايتى عامر بن سعد بن ابى وقّاص از پدرش چنين نقل مى كند:
أمر معاوية بن أبي سفيان سعداً فقال: ما منعك أن تسبّ أبا التراب؟
فقال: أمّا ما ذكرت ثلاثاً قالهن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله فلن أسبّه؛ لأن تكون لي واحدة منهنّ أحبّ إليّ من حمر النعم. سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله يقول له وخلّفه في بعض مغازيه، فقال له علي: يا رسول اللّه! خلفتني مع النساء والصبيان؟
فقال له رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله: أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبوّة بعدي؟
وسمعته يقول يوم خيبر: لأعطينّ الراية رجلاً يحبّ اللّه ورسوله ويحبّه اللّه ورسوله.
قال: فتطاولنا لها، فقال: ادعوا لي عليّاً.
فأتي به أرمد، فبصق في عينه ودفع الراية إليه، ففتح اللّه عليه.
ولمّا نزلت هذه الآية (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ) الآية، دعا رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً، فقال: اللهم هؤلاء أهلي.7
عجيب است كه در نزول آيه تطهير پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله «اهل بيت» را هم از نظر قولى و هم از نظر فعلى تفسير كردند، و از اين دو ديدگاه مشخّص كردند كه مراد از اهل بيت در اين آيه چه كسانى هستند. آيا باز هم بايد مكابره كرد و نپذيرفت؟
آرى، اين عكرمه بربرى خارجى بود ـ كه خود اهل سنّت نوشته اند او دروغ گو بوده و جرح و طعنش كرده اند ـ8 در بازار به راه افتاده و مى گفت: نه واللّه! اين طور نيست كه شماها فكر مى كنيد، آيه تطهير فقط درباره همسران پيامبر است.9
معلوم مى شود كه در آن وقت بين مردم مسلّم بوده كه آيه تطهير درباره اهل بيت بوده كه او مى گفته: نه، اين طور نبوده كه شماها مى گوييد.
اگر بربرى خارجى چند صباحى در درس ابن عبّاس حاضر شد و بعد دروغ هايى به او نسبت داد و براى همين، پسر ابن عبّاس او را با طناب به در مستراح بست، آيا سخن چنين آدمى حجّت مى شود و چنين فردى قابل احترام است؟!
مطلب به گونه اى روشن است كه حتى آن هايى كه به تعصّب معروفند تا حدودى خود را منصف وانمود مى كنند، مى گويند: نه، اين آيه به همسران پيامبر اختصاص ندارد؛ بلكه هم ازواج و هم اهل بيت را در برمى گيرد.10
از اين رو، اين قول بين اهل سنّت نيز مشهور است و قضيه حديث كساء با سندهاى صحيح و معتبر در صحيح مسلم، مسند احمد، تفسير طبرى و ديگر منابع به طرق بسيارى نقل شده و پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله خود به طور عملى اهل بيت را معيّن كردند و بعد فرمودند:
اللهمّ هؤلاء أهل بيتي؛11
خدايا! اينان خاندان من هستند.
از طرفى بنابر تحقيق انجام يافته بعضى از بزرگان اهل سنّت همانند ابوجعفر طحاوى ـ كه نزد آنان بسيار ارجمند است ـ و تقى الدين مقريزى به اين معنا تصريح مى كنند و مى گويند: منظورِ آيه فقط اهل بيت هستند.12
طحاوى در كتاب مشكل الآثار بعد از نقل رواياتى پيرامون اختصاص آيه تطهير به پيامبر، امير مؤمنان، فاطمه و حسنين صلوات اللّه عليهم و خروج امّ سلمه از عنوان اهل بيت مى نويسد:
فإن قال قائل: فإنّ كتاب اللّه تعالى يدلّ على أنّ أزواج النبي هم المقصودون بتلك الآية، لأنّه قال قبلها في السورة الّتي هي فيها: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِكَ…) فكان ذلك كلّه يؤذن به، لأنّه على خطاب النساء لا على خطاب الرجال، ثمّ قال: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ).
فكان جوابنا له: إنّ الّذي تلاه إلى آخر ما قبل قوله: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ)… خطاب لأزواجه، ثمّ أعقب ذلك بخطابه لأهله بقوله تعالى: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ) الآية، فجاء به على خطاب الرجال، لأنّه قال فيه: (لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ) وهكذا خطاب الرجال، وما قبله فجاء به بالنون وكذلك خطاب النساء.
فعقلنا أنّ قوله: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ)، خطاب لمن أراده من الرجال بذلك، ليعلمهم تشريفه لهم ورفعة لمقدارهم أن جعل نساءهم ممّن قد وصفه لما وصفه به ممّا في الآيات المتلوة قبل الّذي خاطبهم به تعالى.
وممّا دلّ على ذلك أيضاً ما قد حدّثنا… عن أنس: أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله كان إذا خرج إلى صلاة الفجر يقول: الصلاة يا أهل البيت (إِنَّما يُريدُ اللّهُ)الآية. وما قد حدّثنا… أبو الحمراء، قال: صحبت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله … في هذا أيضاً دليل على أنّ هذه الآية فيهم.13
چند تن از بزرگان اهل سنّت با جرأت اين حقيقت را گفته اند.
پس طبق سنّت معتبر، متّفق عليه و مورد قبول مراد از اهل بيت: محمّد، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام است و با احترام خاصى كه به امّ سلمه قائل هستيم، او مشمول آيه تطهير نيست،14 با اين حال آيا عايشه و حفصه مى توانند مشمول آيه مباركه تطهير باشند آن هم با توجّه به سوره تحريم كه در جاى خود توضيح داده ايم؟!!15
البته درباره حديث كساء از طُرق عامه كار بسيارى شده و در برخى از كتاب ها تحقيقات زيادى انجام گرفته و به اثبات رسيده كه نه تنها منظور از اهل بيت، همسران پيامبر نيستند؛ بلكه آنان در اين آيه با اهل بيت عليهم السلام شريك هم نيستند. اين حديث در منابع آنان به گونه اى كه به هيچ وجه نمى شود در سند و دلالت آن خدشه كرد، نقل شده است.
تنها سخن آن ها در اين باره اين است كه مى گويند: آيه تطهير در سياق آيات مربوط به همسران پيامبر آمده است.
ولى از چند جهت مى توان پاسخ داد:
نخست آن كه سياق، قرينه عرفى است كه هر گاه در موردى دليلى نداشته باشيم، به آن مراجعه مى كنيم و در صورت لزوم به واسطه آن معنا يا مصداق را درمى يابيم. امّا اگر در موردى دليل قائم شده باشد، هرگز سياق نمى تواند قرينه اى بر خلاف دليل باشد.
دوم آن كه پذيرفتن اين سياق اول كلام است؛ چرا كه همه ضميرها در آيات، ضميرهاى مؤنث است. وقتى به اين آيه مى رسد مذكر مى شود. البته بزرگان اهل تسنّن هم چون طحاوى، ابن حجر هيتمى مكّى و ديگران به اين معنا تصريح دارند. ابن حجر هيتمى مكّى در الصواعق المحرقه مى نويسد:
الفصل الأوّل في الآيات الواردة فيهم.
الآية الأولى، قال اللّه تعالى: (إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا) أكثر المفسّرين على أنّها نزلت في علي وفاطمة والحسن والحسين، لتذكير ضمير «عنكم» وما بعده.16
شاهد اين كه اگر آيه تطهير از بين اين آيه ها برداشته شود هيچ خللى در نظم آيات پيدا نمى شود و آيه هايى كه درباره همسران پيامبر آمده به هم مرتبط هستند.
سوم آن كه در جاى خود يك بحث كبروى را تحقيق كرده ايم كه آيا واقعاً ترتيب همه سوره ها و آيه هاى قرآن مجيد، در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و به امر ايشان انجام شده و به همين ترتيب موجود بوده يا نه؟
اين مطلب بايد به اثبات برسد.
بنابراين صرف اين كه بگويند: آيه تطهير در اثناى آيات مربوط به همسران پيامبر آمده، پس منظور آن ها هستند يا آن ها نيز شريك هستند؛ چنين ادعايى قابل قبول نيست.
از طرف ديگر، طبق تحقيقاتى كه انجام يافته داستان حديث كساء تكرار شده و يك مرتبه نبوده است؛ چون روايات به گونه اى است كه قابل جمع نيستند كه بگوييم يك مرتبه اين قضيه واقع شده و چنين امرى از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله عجيب و غريب نيست. توصيه هاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نسبت به اهل بيت عليهم السلام به انحاء مختلف بوده و برخى موارد تكرار شده است. براى نمونه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله پيش از غدير خم فرمودند:
من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه؛
هر كه من مولاى او هستم اين على مولاى اوست.
بريده گويد:
غزوت مع علي عليه السلام اليمن، فرأيت منه جفوةً، فلمّا قدمت على رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله ذكرت عليّاً، فتنقصته فرأيت وجه رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يتغيّر، فقال: يا بريدة! ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟
قلت: بلى يا رسول اللّه!
قال: فمن كنت مولاه فعلي مولاه.17
برخى اشكال كرده اند كه چرا فلان صحابى را از راويان حديث غدير مى شماريد حال آن كه او پيش از حجة الوداع از دار دنيا رفته است؟
مى گوييم: به سند معتبر از طريق اين شخص وارد شده كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» و او بعد از واقعه بدر از دار دنيا رفته است.
از مواردى كه اين عبارت آمده قضيّه موآخات است كه در اوايل هجرت واقع شده. در اين قضيّه بود كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به على عليه السلام فرمود:
ما يبكيك يا أبا الحسن؟
قال: آخيت بين المهاجرين والأنصار يا رسول اللّه! وأنا واقف تراني وتعرف مكاني ولم تواخ بيني وبين أحد.
قال: إنّما ادّخرتك لنفسي، ألا يسرّك أن تكون أخا نبيّك؟
قال: بلى، يا رسول اللّه! أنّى لي بذلك؟
فأخذ بيده وأرقاه المنبر فقال: اللهمّ هذا منّي وأنا منه، ألا إنّه منّي بمنزلة هارون من موسى، ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه… .18
پس اين كه حضرت فرموده: «من كنت مولاه…» يك مرتبه نبوده؛ بلكه داستان غدير خم بيش از موارد ديگر شهرت پيدا كرده است.
نمونه ديگر حديث ثقلين است كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا أبداً؛19
همانا من در ميان شما دو چيز گران بها را قرار داده ام كه اگر پس از من به آن تمسك جوييد هرگز گمراه نمى شويد و آن كتاب خدا و عترتم اهل بيت من هستند.
اين حديث نيز در موارد متعددى از زبان پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله شنيده شده است.
اجمالاً، بنابر تحقيقى كه در كتاب هاى بزرگ و منابع معتبر اهل سنّت انجام يافته حديث كساء تكرار شده، و آيه تطهير نيز مكرر نازل شده است.
هم چنين ثابت شده كه در موارد مختلف فراوان پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرموده است:
اللهمّ هؤلآء أهل بيتي؛20
خدايا! اينان اهل بيت من هستند.
روشن است كه هيچ بُعدى ندارد كه حضرت اين فرمايشات را تكرار كنند؛ بلكه عدّه اى از بزرگان اهل تسنن تصريح دارند كه قضيّه كساء مكرر واقع شده است، هر چند ما نياز نداريم كه در مسئله اى منتظر موافقت آن ها باشيم.
خلاصه اين كه روايات معتبر حديث كساء قابل جمع نيستند كه بگوييم يك مرتبه واقع شده و يك قضيّه بوده است.
از موارد حديث كساء، همين حديث كساء معروفى است كه هم اكنون در مجالس و محافل مى خوانيم و اهل ايمان از قديم مى خواندند كه داراى آثار و بركاتى است.

1 . سوره احزاب (33): آيه 33.
2 . مسند، احمد بن حنبل: 6 / 292.
3 . صحيح مسلم: 7 / 130، تاريخ مدينة دمشق: 13 / 202، السنن الكبرى: 2 / 149 و منابع ديگر.
4 . سوره شورى (42): آيه 23.
5 . مجمع الزوائد: 7 / 103، المعجم الكبير: 3 / 47، حديث 2641.
6 . سوره آل عمران (3): آيه 61.
7 . صحيح مسلم: 7 / 120 و 121، سنن ترمذى: 5 / 301 حديث 3808، فتح البارى: 7 / 60، السنن الكبرى: 5 / 107.
8 . ر.ك: تاريخ مدينة دمشق: 41 / 106، تهذيب الكمال: 20 / 286، سير اعلام النبلاء: 5 / 28.
9 . ر.ك: تفسير الثعلبى: 8 / 36، تفسير ابن كثير: 3 / 491، الدر المنثور: 5 / 198، فتح القدير: 4 / 279.
10 . تفسير ابن كثير: 3 / 492.
11 . صحيح مسلم: 7 / 121، مسند، احمد بن حنبل: 4 / 107 و 6 / 292، سنن ترمذى: 5 / 328، السنن الكبرى، بيهقى: 2 / 150، السنن الكبرى، نسائى: 5 / 113، تفسير جامع البيان: 22 / 9 ـ 10، حديث 21730، صحيح ابن حبان: 15 / 433، المعجم الكبير: 23 / 281 و 23 / 333، المعجم الأوسط: 7 / 319، المعجم الصغير: 1 / 135، المستدرك على الصحيحين: 2 / 416، مجمع الزوائد: 9 / 166 ـ 169، الدر المنثور: 5 / 199.
12 . إمتاع الأسماع: 5 / 383 ـ 388.
13 . مشكل الآثار: 1 / 337 ـ 339.
14 . ر.ك: الدر المنثور: 5 / 198، تفسير ابن كثير: 3 / 493، المعجم الكبير: 3 / 52 ـ 53، حديث 2662 و 2664، تاريخ مدينة دمشق: 14 / 140، 141 و 145، شواهد التنزيل: 2 / 62، حديث 682 و 683، مشكل الآثار: 1 / 336.
15 . ر.ك: تشييد المراجعات: 4 / 37.
16 . الصواعق المحرقه: 2 / 421، ر.ك: ينابيع المودّه: 2 / 429.
17 . مسند، احمد بن حنبل: 5 / 347، المستدرك على الصحيحين: 3 / 110، المناقب، خوارزمى: 134، ينابيع المودّه: 1 / 106، كشف الغمة: 292 ـ 293، البداية والنهايه: 5 / 228 و 7 / 379، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 187، خصائص اميرالمؤمنين، نسائى: 94 ـ 95، تحفة الاحوذى: 10 / 147، بحار الأنوار: 37 / 187، حديث 70 و 219، حديث 88 .
18 . العمده: 169 و 170، حديث 262، غاية المرام: 112، الطرائف: 149، حديث 224، مجمع الزوائد: 9 / 111، قسمتى از اين حديث در كشف اليقين: 207 و 208، المناقب، ابن مغازلى: 99 و 100، كشف الغمة: 1 / 335، بحار الأنوار: 37 / 186 و 187 آمده است.
19 . ر.ك: جلد يكم، صفحه 325 از همين كتاب.
20 . ر.ك: صفحه 193 و 194 از همين كتاب.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *