اصل و ريشه پيامبرى

اصل و ريشه پيامبرى
حضرت على عليه السلام در سخن ديگرى مى فرمايد:
نحن شجرة النبوّة، ومحطّ الرسالة، ومختلف الملائكة، ومعادن العلم، وينابيع الحكم؛1
ما از اصل و ريشه پيامبرى، فرودآمدنگاه رسالت، جايگاه آمد و شد فرشتگان رحمت و سرچشمه دانش و چشمه سارهاى بينش هستيم.
در اين باره شيخ كلينى رحمه اللّه در كتاب شريف كافى روايت هاى ديگرى نيز از اهل بيت عليهم السلام آورده است.
آن گاه حضرتش مى فرمايد:
تاللّه، لقد عُلِّمت تبليغ الرسالات، وإتمام العدات، وتمام الكلمات، وعندنا ـ أهل البيت ـ أبواب الحكم وضياء الأمر؛2
به خدا سوگند! من به روش پيام رسانى پيامبران بزرگ الاهى و انجام تمامى وعده ها و همه كلمات پروردگار آموخته شدم و نزد ما خاندان پيامبر درهاى حكمت و سخن استوار و نغز، و روشنى تمام كارها و حكومت دنيا و جهان آخرت است.
يعنى اين كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله تمام آن چه را مى دانسته به على عليه السلام آموزش داده است. پس ايشان پايه وركن دين اسلام و جايگاه تمامى دانش هاى پيامبر بوده اند، پس ناگزير چگونگى نگهبانى و رساندن دين و راه آموزش دانش آن را مى دانسته است؛ چرا كه براى زمان هاى گوناگون، ملّت ها، افراد مختلف و مكان هاى متفاوت فرق دارد و هيچ كس نبايد بر ايشان در انجام هر كارى، يا ترك كارى، يا گفتار و سكوتى ايراد بگيرد.
از طرف ديگر، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله حقيقت وعده هايى را كه بين خداوند و پيامبران و فرستادگان بزرگوارش به بندگان بوده است؛ هم چنين چگونگى برآورده كردن و به پايان رساندن آن را به او آموزش داده است.
به سخن ديگر، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله تمام وعده هايى را كه به مردم داده بود و چگونگى برآوردن آن ها را بعد از او، به على عليه السلام ياد داد؛ زيرا او جانشين به حق و برآورنده وعده ها و قرارهاى پيامبر بوده است، همان گونه كه در روايت هاى شيعه و سنّى آمده است.
از سوى ديگر، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله كلمه هايى را كه بين خداوند و پيامبرانش بوده و پايان يافتن آن ها را به حضرت على عليه السلام آموزش داده است كه قرآن كريم مى فرمايد:
(وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلا لاَّ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ)؛3
و كلام پروردگار تو ـ يعنى قرآن ـ به راستى و عدل و داد به حدّ كمال و تمام رسيد؛ هيچ كس نمى تواند سخنان او را دگرگون سازد.
شايد منظور از كلمه ها، مطالبى غير از كتاب هاى آسمانى و نوشته هاى الاهى باشد.
اگر واژه «حكم» در عبارت اميرالمؤمنين عليه السلام ـ با حاء مضموم و كاف ساكن باشد ـ به معناى قضاوت و داورى است. پس اهل بيت عليهم السلام در داورى هايشان، راهنمايى هايى از جانب خداوند به آنان مى شود كه براى غير از ايشان هيچ گاه چنين نمى شود. خداوند متعال مى فرمايد:
(إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ)؛4
همانا اين كتاب را به راستى و درستى سوى تو فرو فرستاديم تا ميان مردم به آن چه خداوند تو را بنمود، حكم كنى.
يا منظور از حكم، تمام دستورات الاهى است.
و اگر واژه «حكم» ـ با حاء كسره دار و كاف مفتوح باشد ـ جمع حكمت ـ به معناى سخنان استوار و محكم خواهد بود.
و كلمه «أمر» به معناى سروَرى و جانشينى، يا تمامى دستورات، يا تمامى كارهاست. بنابراين اهل بيت عليهم السلام با اجازه خداوند به تمام كارها آگاهند.

1 . نهج البلاغه: 162.
2 . همان: 176.
3 . سوره انعام: آيه 115.
4 . سوره نساء: آيه 106.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *