نمونه اى از عدالت عمر و عثمان

نمونه اى از عدالت عمر و عثمان
طبيعى است در چنين شرايطى عده اى از رفتار حضرت على عليه السلام برآشفته گردند و بگويند كه او هم چون عمر رفتار نمى كند، به هيچ وجه دور از انتظار نيست كه با آن حضرت به جنگ و ستيز برخيزند. اكنون به يك نمونه از عدالت عمر توجه كنيد!
مالك پيشواى مالكيان از شخص مورد اعتمادى كه او از سعيد بن مسيّب شنيده چنين نقل مى كند:
أبى عمر بن الخطّاب أن يورّث أحداً من الأعاجم إلاّ أحداً ولد في العرب.
قال مالك: وإن جائت امرأة من أرض العدوّ فوضعته في أرض العرب فهو ولدها يرثها إن ماتت ميراثها من كتاب اللّه;1
عمر بن خطاب اجازه نمى داد غير عرب (از عرب) ارث ببرد مگر آن كه در سرزمين عرب ها به دنيا آمده باشد.
مالك گويد: هر گاه زن باردارى از سرزمين دشمن مى آمد تنها در صورتى آن فرزند پس از مرگ مادرش طبق كتاب خدا ارث مى برد كه در زمين عرب ها به دنيا آمده باشد.
اين هم گوشه اى از عدالت عثمان:
زمانى كه شمال افريقا ـ از طرابلس غرب تا طنجه ـ فتح شد و به دست مسلمانان افتاد، عثمان تمامى ثروت هاى آن سامان را يكجا به عبداللّه بن ابى سرح بخشيد، بدون آن كه احدى از مسلمانان را در آن شريك سازد.2
آن روز كه به مروان بن حكم، صد هزار از بيت المال داد و دخترش را به حباله نكاح او درآورد، دستور داد به ابوسُفيان دويست هزار از بيت المال بدهند.
زيد بن ارقم خزانه دار عثمان، كليدهاى بيت المال را نزد عثمان آورد و گريست.
عثمان گفت: از اين كه من به خويشاوندانم رسيدگى مى كنم ناراحتى و به خاطر اين كه صله رحم مى كنم گريه مى كنى؟!
گفت: نه، گريه من به اين جهت است كه گمان مى كنم تو به خاطر آن چه در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در راه خدا خرج كردى امروز اين اموال را از بيت المال مسلمانان برمى دارى. به خدا سوگند! اگر به مروان صد درهم بدهى زياد به او داده اى.
به ناگاه عثمان گفت: (تو شايستگى خزينه دارى را ندارى) كليدها را بينداز، ما شخص ديگرى را به اين كار مى گماريم.3
جاى تعجب نيست مردمى كه با اين دست و دل بازى هاى عثمان خو گرفته اند از عدل امير مؤمنان على عليه السلام برنجند و نسبت ظلم و ستم به آن جناب بدهند.

1 . موطأ مالك: 2 / 520 ح 14.
2 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 1 / 199.
3 . همان: 1 / 199.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *