وَشَهِدَتْ لَهُ مَلائِكَتُهُ وَاُولوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ;شهادت فرشتگان

شهادت فرشتگان
وَشَهِدَتْ لَهُ مَلائِكَتُهُ وَاُولوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ;
و فرشتگان و صاحبان علم از آفريدگانش گواهى مى دهند.
اين فراز اقتباس از آيه مباركه سوره آل عمران است، آن جا كه مى فرمايد:
(شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ);1
خداوند گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان علم نيز گواهى مى دهند، در حالى كه قيام به قسط و عدل دارند. معبودى جز او نيست و او توانا و حكيم است.
به راستى حرف «كاف» در «كما شهد اللّه» به چه معنا است؟
شايد گفته شود كه «كاف تشبيه» است; ولى بايد تأمّل كرد.
چنين به نظر مى رسد ـ و پيش از آن كه مراجعه كنم تا بدانم گفته شده يا نه ـ كه اگر مورد قبول باشد، مفيد خواهد بود كه:
گاهى شهادت خود را به شهادت خداوند متعال تشبيه مى كنيد; يعنى شهادتى كه من به وحدانيّت خدا مى دهم، شبيه شهادت خداوند متعال به وحدانيّت خودش است. در اين صورت كاف تشبيه خواهد بود.
گاهى مى گوييد كه من شهادت مى دهم آن گونه كه خداوند متعال شهادت مى دهد.
به نظر نگارنده، تعبير دوم درست است.
به سخن ديگر، بايد گفت كه حرف «كاف» به معناى مثل است و شبيه با مثل تفاوت دارد; يعنى «مشهود به» من، همان «مشهود به» خداوند متعال است و خود اوست نه شبيه او; «مشهود به» من كه وحدانيّت خداوند متعال است، مطابق همان واقعيتى كه «مشهود به» خداوند متعال است.
آن چه خداوند متعال شهادت مى دهد و وحدانيّت خود را اعلان مى كند، همان را من اعلان مى كنم. از اين رو، چنين بيانى تمثيل مى شود نه تشبيه.
پس از اتخاذ اين مطلب احتياطاً به كتاب المفردات راغب اصفهانى نگاه كردم و دريافتم كه او نيز همين معنا را براى كاف بيان كرده است. او در ذيل عنوان «الكاف» مى نويسد:
الكاف للتشبيه والتمثيل… وقوله: (كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ) الآية، فإنّ ذلك ليس بتشبيه وإنّما هو تمثيل، كما يقول النحويون مثلاً: فالاسم كقولك زيد، أي مثاله قولك زيد، والتمثيل أكثر من التشبيه، لأنّ كلّ تمثيل تشبيه وليس كلّ تشبيه تمثيلاً;2
با توجه به اين متن حرف «كاف» براى دو معنا مى آيد: تشبيه و تميثل.
در مغنى اللبيب ابن هشام نيز به اين دو معنا اشاره شده است.3
واقع مطلب اين است كه همه موجودات، ادلّه و برهان هاى وجود خداوند متعال هستند كه آفريدگارى حكيم براى جهانيان است. خداوند از اين طريق وحدانيّت خود را اعلان مى كند. چنين وحدانيّتى نزد من ثابت و محقّق است و اين تحقّق را اعلان مى كنم و معناى اين فراز همين است.
از اين رو همين آيه در المفردات في غريب القرآن و معجم المقاييس اللغه مطرح شده است كه (شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ) يعنى چه؟4
راغب اصفهانى مى نويسد:
فشهادة اللّه تعالى بوحدانيّته هي إيجاد ما يدلّ على وحدانيّته في العالم وفي نفوسنا;5
پس شهادت خداى تعالى به يگانگى خويش، همان پديد آوردن چيزهايى است كه در جهان هستى و در وجود ما نشان گر يگانگى اوست.
ابن فارس نيز در معجم مقاييس اللغه مى نويسد:
فأمّا قوله جلّ وعزّ (شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ) فقال أهل العلم معناه أعلم اللّه عز وجل بيّن اللّه;6
اما درباره معناى سخن خداى تعالى كه «خداوند گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست» اهل علم مى گويند: يعنى خداوند اعلام نمود و روشن ساخت.
شهادت ملائكه يعنى چه؟ اين عبارت، هم در قرآن بود و هم در زيارت جامعه. راغب اصفهانى مى نويسد:
وشهادة الملائكه بذلك هو إظهارهم أفعالاً يؤمرون بها وهي المدلول عليها بقوله: (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرًا)7;8
شهادت ملائكه به وحدانيّت و يگانگى خداى يگانه همان انجام اوامر الهى است كه به آن امر شده اند و اين همان مدلول اين آيه شريفه است كه: «و آنان كه اوامر الهى را تدبير مى كنند».
شهادت فرشتگان اِخبار نيست، بلكه اظهار است. آن ها افعالى را كه مأمور به انجام آن ها هستند اظهار مى كنند; يعنى چون از طرفى فرشتگان مأموران خداوند متعال هستند ـ دقّت كنيد! ـ و از طرف ديگر افعال آن ها كاملاً مطابق حق و حكمت و مصلحت است; يعنى آنان به اعمال و افعالشان بر وجود خداوند متعال و وحدانيّت او شهادت مى دهند و اين واقعيّت را اظهار مى كنند. پس اين اظهار واقعيّت اخبار نيست كه محتمل كذب و صدق باشد; بلكه آنان با اعمالشان حكمت، عدل، حقانيّت و وحدانيّت خداوند متعال را اظهار مى كنند.
و به نظر مى رسد كه در تكرار كلمه شهادت; «وشهدت له الملائكة» به اختلاف كيفيّت شهادت اشاره شده باشد.

1. سوره آل عمران (3): آيه 18.
2. المفردات في غريب القرآن: 445.
3. مغنى اللبيب: 1 / 233.
4. سوره آل عمران (3): آيه 18.
5. المفردات في غريب القرآن: 268.
6. معجم مقائيس اللغة: 3 / 222.
7. سوره نازعات (79): آيه 5.
8. المفردات في غريب القرآن: 268.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *