راه هاى معلوم شدن احكام

راه هاى معلوم شدن احكام
احكام مخفى يعنى چه و چگونه ائمه عليهم السلام مظهر آن ها هستند؟
احكام الهى از حلال و حرام و… در كتاب و سنّت موجود است و آن بزرگواران مُظهِر و بيرون آورنده آن ها از خفا هستند. امّا معلوم شدن حكمى از احكام به توسّط ائمّه عليهم السلام سه راه دارد:
راه نخست: حكمى را به طور مستقيم از ائمّه عليهم السلام بشنويم; يعنى از امام درباره حكمى بپرسند و آن حضرت پاسخ دهد، يا آن حضرت در ابتدا حكمى را بيان فرمايد و ما بشنويم. البتّه شنيدن نيز اعم از اين است كه به لفظ باشد يا به كتابت. براى مثال، نامه اى از امام كاظم يا امام هادى عليهما السلام بخوانيم كه در پاسخ كسى بنويسد و بدين وسيله، حكم آن مسئله براى ما معلوم شود.
راه دوم: امام عليه السلام كارى از امور عبادى را به طور عملى انجام بدهد و ما شاهد آن باشيم. براى مثال حضرتش طواف نمايد و ما چگونگى طواف آن حضرت را مشاهده كنيم و از حكم آن آگاه شويم.
راه سوم: ما عملى را در برابر ديدگان حضرتش انجام دهيم و آن حضرت از كيفيّت عمل ما مطّلع شوند و اگر ايرادى داشته باشد، بتوانند تذكّر دهند و مانعى از تذكر دادن وجود نداشته باشد. در اين صورت، حكم شرعى آن عمل معلوم مى شود.
به همين جهت، در علم فقه و اصول نيز مى گويند: سنّت يا قول معصوم است، يا فعل او و يا تقرير او. پس ظهور احكام به توسّط امام عليه السلام براى ما يكى از اين سه راه، يا هر سه راه است.
اكنون مى گوييم: خود امام عليه السلام احكام الهى را از كجا كسب مى كند؟ به حسب ظاهر امام عليه السلام از دو طريق اساسى احكام را كسب مى كند:
يكم. امام عليه السلام از طريق الهام يا غير الهام، حكمى را از خداوند متعال اخذ مى كند.
دوم. امام عليه السلام حكم را از طريق پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله، يا از طريق پدران گرامى اش كه به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله منتهى مى شود، از جبرئيل و او از خداى سبحان، اخذ مى كند.
با توجّه به اين دو راه اخذ احكام، امام عليه السلام به هر ترتيبى كه حكم الهى را اخذ كند، بين خداوند متعال و مردم واسطه مى شود; يعنى از جانب خداوند متعال اخذ مى كند و به ما مى رساند. در نتيجه، امام عليه السلام معلّم، مبيّن و به تعبير برخى، ناقل مى شود و به طور كلّى، حكايت كننده است.
در عبارت زيارت جامعه چنين نيامده است كه «السلام على الناقلين لأمر اللّه ونهيه»، «الراوين لأمر اللّه ونهيه» و «المبلّغين لأمر اللّه ونهيه». گرچه هر كدام از اين موارد درست است، متن اين است: «المظهرين لأمر اللّه ونهيه». در واقع امام عليه السلام كسى است كه حكم الهى را از حالت خفا و پنهانى درمى آورد و به مرحله ظهور مى رساند و اين رسيدن به مرحله ظهور به توسّط امام صورت مى پذيرد.
بديهى است احكام كتاب و سنّت، به شرح و توضيح نياز دارد. براى نمونه، خداوند متعال مى فرمايد:
(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ);1
نماز را از زوال آفتاب تا پايان تاريكى شب برپا دار.
اين حكم بايستى روشن شود و كيفيّت نمازهاى پنجگانه بيان گردد. اين موارد را بايستى امام عليه السلام كه مبيّن احكام الهى است، بيان كند. هم چنين اگر اجمالى در سخن پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله باشد، بايستى امام عليه السلام آن را بيان نمايد. اگر چنين باشد ائمّه عليهم السلام «شارحين لأمر اللّه ونهيه» خواهند بود.
ممكن است كه مواردى از احكام الهى در كتاب و سنّت وجود نداشته باشند. اين ها مواردى هستند كه از ناحيه امام عليه السلام به ما مى رسند; همان مواردى كه آن بزرگواران از عالم خفا بيرون آورده اند و در واقع مظهر اين حكم شده اند كه نه در كتاب بوده و نه در سنّت.
بنابراين، معلوم مى شود كه امام معصوم عليه السلام چنين مقامى دارد كه حكمى را بياورد كه نه در كتاب باشد و نه در سنّت. اين حكم از ناحيه امام عليه السلام به ما مى رسد و البتّه حكم شرعى و الهى است.
شكّى نيست كه شارع مقدّس در درجه نخست خداوند متعال است. قرآن كريم مى فرمايد:
(لِكُلّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجًا);2
ما براى هركدام از شما آيين و راه روشنى قرار داديم.
پس بدون ترديد شارع مقدس خداوند سبحان است. چگونه مى شود كه برخى از احكام از ناحيه امام عليه السلام به ما رسيده است در كتاب و سنّت نباشد و حال آن كه قرآن مجيد مى فرمايد:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا);3
امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين براى شما پذيرفتم.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله نيز در غدير خم و پيش از آن، اين موضوع را بيان فرمودند. آن حضرت در خطبه غدير فرمود:
يا أيّها الناس! واللّه ما من شيء يقرّبكم من الجنّة ويباعدكم عن النار إلاّ وقد أمرتكم به، وما من شيء يقرّبكم من النار ويباعدكم من الجنّة إلاّ وقد نهيتكم عنه;4
اى مردم! به خدا سوگند، هر چيزى كه شما را به بهشت برساند و هر چيزى كه شما را از دوزخ دور كند براى شما بيان كردم.
آرى! امام عليه السلام مظهر حكم خداوند است، به معنايى غير از شارح، حاكى، ناقل و مبيّن بودن، و توضيح مطلب اين است كه:
از قديم الايّام بين علماى ما در كتاب هاى اعتقادى، حديثى، فقهى و اصولى بحث شده كه آيا خداوند متعال به معصوم عليه السلام ولايت به معناى اذن در تصرّف، داده است يا نه؟ آيا ولايت تكوينى، به اين معنا كه امام عليه السلام از جانب خداوند متعال مأذون باشد كه در كون و تكوينيّات تصرّف كند، دارد يا نه؟ آيا ولايت تشريعى، به اين معنا كه معصوم عليه السلام از ناحيه خداوند متعال مأذون باشد كه در اموال و انفس مردم تصرّف كند، دارد يا نه؟ آيا خداوند متعال اذن به امام يا معصوم داده است كه در احكام شرعى تصرّف كند يا نه؟
اگر به اين پرسش ها، پاسخ داده شود و به اثبات برسند، به خوبى معناى «والمظهرين لأمر اللّه ونهيه» روشن خواهد شد.
بخشى با عنوان «باب التفويض إلى رسول اللّه وإلى الأئمّة عليهم السلام في أمر الدين» در كتاب اصول كافى آمده است كه رواياتى چند در ذيل آن نقل شده است.5منظور از طرح اين بخش اين است كه خداوند متعال احكام شرعى را به پيامبر اكرم و ائمّه عليهم السلام واگذار كرده است. علما و دانشمندان در شرح اين روايات نوشته اند كه منظور از «تفويض احكام» واگذار كردن احكام به معصوم و در اختيار او قرار دادن و به عبارت ديگر: إذن تصرّف كردن اوست.6
چگونه مى شود كه معصوم عليه السلام به اذن خداوند متعال در كلّ كون تصرّف كند و در اموال و انفس تصرّف نمايد، ولى در احكام شرعى كه سلسله امور اعتبارى هستند، از ناحيه شارح مقدّس اذن در تصرّف نداشته باشد؟
بنابر بررسى ها، هيچ فردى در اين مورد درباره پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله اشكال نكرده است كه حلال و حرام و ساير احكام شرعى به دست آن حضرت صلى اللّه عليه وآله سپرده شده و آن بزرگوار مى تواند در احكام شرعى كم يا زياد نمايد. به همين جهت، مواردى هم در اين باره نقل شده است. از جمله عدد ركعات نمازهاى فريضه و نافله و اجناس زكات… .
آرى! زيارت جامعه مقامات و منازل ائمّه عليهم السلام را بيان مى كند كه آن گاه كه انسان مى خواهد معصوم را زيارت كند اعتقاداتش را و بالخصوص ايمان خود را به مقاماتشان بر امام عليه السلام عرضه مى دارد و مى گويد:
اُشهد اللّه وأشهدكم أنّي مؤمن بكم وبما آمنتم به كافر بعدوّكم وبما كفرتم به;
خدا و شما را گواه مى گيرم كه به شما و به آن چه شما ايمان داريد، ايمان دارم و به دشمن شما و به آن چه شما به آن كفر مىورزيد، كفر مىورزم.

1. سوره اسراء (17): آيه 78.
2. سوره مائده (5): آيه 48.
3. همان: آيه 3.
4. الكافى: 2 / 74، حديث 2، وسائل الشيعه: 17 / 45، حديث 21939، بحار الانوار: 67 / 96، حديث 3.
5. الكافى: 1 / 265، باب التفويض إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وإلى الائمة عليهم السلام في أمر الدين.
6. گفتنى است كه كتابى با عنوان عموم ولاية المعصوم نوشته ام كه شامل ولايت تكوينيّه و تشريعيه و ولايت بر احكام است و خلاصه ولايت سوم را به مناسبتى در كتاب تحقيق الاصول: 2 / 59 ـ 64 ذكر نموده ام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *