آيا امام عليه السّلام اسامى خلفاء را بر فرزندان خود گذاشته اند؟

آيا امام عليه السّلام اسامى خلفاء را بر فرزندان خود گذاشته اند؟
مسأله «تسميه» و نامگذارى از طرف افرادى كه صاحب عنوان و شخصيت و مقام هستند ـ چه به حق و چه به باطل ـ امرى است كه از قديم الأيّام رائج بوده است، مثلاً با مراجعه به تاريخ، به موارد عديده اى برخورد مى شود كه اگر نام كسى خوشايند رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نبود، آن نام را به نام ديگرى تبديل مى كردند، يا مثلاً نسبت به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام و جناب محسن عليه السّلام ابتداءً نامگذارى فرمودند.
در بسيارى از موارد حكّام و خلفاء جور نيز روى بعضى از جهات ـ سياسى يا اجتماعى ـ براى افرادى، تعيين نام مى نمودند، و به خاطر جريانات حاكم بر موقعيّت موجود، اولياء آن اطفال از مخالفت با آن حاكم خوددارى مى نمودند.
و اين مطلب در خصوص «عمر» فرزند اميرالمؤمنين عليه السّلام مورد تصريح اعلام اهل سنّت مى باشد:
«حافظ مزّى»(1) و «ابن حجر عسقلانى»(2) و جماعتى ديگر از اهل قلم از اعلام عامّه چنين نگاشته اند كه:
هنگاميكه از «صَهْباء بنت ربيعه» زوجه اميرالمؤمنين عليه السّلام فرزند پسرى براى آن حضرت متولّد شد، عمر بن خطّاب، نام اين فرزند را «عمر» گذارد!!
به نظر ما اين كار نيز در راستاى همان هدفى بوده كه باعث اقدام به خواستگارى دختر اميرالمؤمنين با آنهمه ارعاب و تهديد گرديد.
چنانكه در تاريخ مذكور است كه معاويه مبلغ هنگفتى براى جناب عبدالله بن جعفر (داماد اميرالمؤمنين عليه السّلام، و شوهر حضرت زينب كبرى عليها السّلام) فرستاد تا نام فرزندش را معاويه بگذارد.
علاوه اينكه: انتزاعى كه ما اكنون از اينگونه نامگذاريها مى نمائيم (يعنى نامگذارى به نامهاى مخالفين را، نشانه موافقت شخص نام گذار، با مخالفش مى دانيم) در آن زمان نبوده است، توضيح اينكه: غالب اين نامها، نامهاى مرسوم و متداولى در بين عرب بوده است، و هر خانواده اى به مقتضاى ذوق و سليقه خود اين نامها را براى مولودينشان برمى گزيدند، و به تعبير ديگر، ذاتاً كه قبحى در اين اسماء نبوده است، لذا در هيچيك از كتابهاى مخالفين حتّى متأخّرين آنان (يعنى تا حدود 50 سال قبل) نمى يابيد كه از اين جهت بر عليه شيعه استفاده اى كرده باشند، و اين همنامى را دستاويز نفى منازعه بين امامان ما و رؤساى خودشان قرار داده باشند.
و كوتاه سخن اينكه: چنين به اصطلاح بهانه گيريهايى براى نفى و اثبات امرى به آن اهميّت با آن همه دلائل دندان شكن و غير قابل خدشه، چيزى نيست غير از اينكه گفته شود: اَلْغَريقُ يَتَشَبَّثُ بِكُلِّ حَشيش.

(1) تهذيب الكمال: ج21/467.
(2) تهذيب التهذيب: ج7/411.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *