چرا اهل سنّت حديث غدير را نقل نكرده اند؟

چرا اهل سنّت حديث غدير را نقل نكرده اند؟
در پاسخ اين پرسش ناگزيريم اشاره اى گذرا به اين مطلب بنماييم كه اگر پژوهش گر با انصاف و آزادانديش به سندها و متن هاى «حديث غدير» توجّه نمايد، به قراين بسيارى دست مى يابد كه انگيزه هاى عدم نقل و يا موانع نقل «حديث غدير» را به وضوح روشن مى سازد. ما براى نمونه با ارائه چند متن و با نقل هاى مختلف، به يكى از آن موانع اشاره مى كنيم.
يكى از راويان چنين مى گويد: ابن ابى اوفى بينايى خود را از دست داده بود. او را در راه رو خانه اش ديدم و درباره حديثى از او پرسيدم.
گفت: به راستى كه شما مردم كوفه حالاتى داريد كه نمى توانيم برايتان احاديث را نقل نماييم.
گفتم: خداوند كارهايت را به سامان برساند! واقعيت آن است كه من از آن گروه نيستم و از طرف من مشكلى براى تو ايجاد نخواهد شد.
وقتى خاطرش از جانب من آسوده شد، گفت: كدام حديث را مى خواهى براى تو نقل كنم؟
راوى گويد: گفتم: حديث على عليه السلام در غدير خم را… .1
راوى ديگرى مى گويد: نزد زيد بن ارقم رفتم و به او گفتم: دامادم از تو حديثى در شأن على عليه السلام در روز غدير خم براى من نقل كرده است. من دوست دارم آن حديث را از خودت بشنوم.
زيد بن ارقم در پاسخ گفت: شما مردم عراق حالاتى داريد كه مانع از نقل حديث براى شما مى شود.
به او گفتم: از طرفِ من مشكلى براى تو ايجاد نخواهد شد.
وقتى از جانب من مطمئن شد، درخواست مرا پذيرفت و گفت: آرى، ما در جُحْفه بوديم… سپس واقعه را تا آخر نقل نمود.
به او گفتم: آيا رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
اللهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَن عاداهُ؟;
خدايا! دوست بدار هر كه او را دوست بدارد و دشمن باش با كسى كه با او دشمنى ورزد.
زيد بن ارقم گفت: من آن چه را كه شنيدم به تو بازگو كردم.2
اكنون اگر اين حديث را كه در مسند احمد از زيد بن ارقم نقل شده است، با حديثى كه در بخش پيشين از زيد بن ارقم آورديم ـ كه آن نيز در مسند احمد آمده بود ـ بسنجيد، به خوبى درمى يابيد كه در اين نقل، از بيان ذيل حديث كه همان جمله دعاى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حقّ دوستان و نفرين آن بزرگوار بر دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام است خوددارى شده است، آن جا كه فرمود:
فمن كنت مولاه، فإنَّ عليّاً مولاه، اللهمّ عاد من عاداه ووال من والاه;
هر كه من مولا و سرپرست او هستم، پس على مولا و سرپرست اوست. خدايا! دشمن بدار هر كه با على دشمنى ورزد; و دوست بدار آن كه با او از در دوستى درآيد.
در حالى كه همين جمله توسّط خود زيد بن ارقم در كتاب مسند احمد ـ آن سان كه گذشت ـ موجود است.
جالب توجّه اين كه احمد بن حنبل اين دو حديث را با فاصله چند صفحه آورده است; ولى زيد بن ارقم در يك حديث كلام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را به طور كامل بيان نمى كند و از نقل دعاى پايانى حديث خوددارى مى نمايد و در حديث ديگر، كه براى شخص ديگرى بوده، حديث را با دعاى پايانى آن نقل مى نمايد.
البتّه ما به زودى متن ديگرى را از معجم كبير طبرانى، خواهيم آورد كه زيد بن ارقم اين حديث را به طور كامل و با دعاى پايانى آن براى شخص سومى بيان مى كند.
پيش از نقل روايت زيد بن ارقم از معجم كبير طبرانى، به كيفيّت نقل زير نيز توجّه نماييد!
راوى مى گويد: به سعد بن ابى وَقّاص ـ كه يكى از راويان حديث غدير و از بزرگان صحابه به شمار مى رود، و به پندار اهل تسنّن يكى از ده نفرى است كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مژده بهشت به آنان داده است! ـ گفتم: مى خواهم درباره مطلبى از تو سؤال نمايم; ولى از تو تقيّه مى كنم!3
سعد گفت: هر چه مى خواهى بپرس; زيرا من عموى تو هستم.
راوى گويد: گفتم: جايگاه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در ميان شما در روز غدير چگونه بود؟… .
سعد بن ابى وَقّاص شروع به نقل حديث نمود.4
به شرايط حاكم بر مردم آن زمان درباره حديث غدير توجّه كنيد! به راستى با چه مشكلات و سختى هايى اين حديث را از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كه در آن واقعه حضور داشتند اخذ مى كردند. تا آن جا كه راوى مى گويد: مى خواهم مطلبى از تو بپرسم; ولى از تو تقيّه مى كنم!
در نقل ديگرى كه طبرانى در معجم كبير نقل كرده است اين گونه مى خوانيم. راوى مى گويد: عدّه اى در اطراف زيد بن ارقم حلقه زده بودند. شخصى در بين آنان ايستاد و گفت: آيا زيد در ميان شماست؟
گفتند: آرى، اين شخص زيد بن ارقم است.
آن شخص گفت: اى زيد! تو را به خدايى كه معبودى جز او نيست سوگند مى دهم! آيا از رسول خدا شنيدى كه درباره على فرمود:
مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَليٌّ مولاهُ، اللهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَنْ عادَاهُ؟
زيد گفت: آرى.
او پس از دريافت اين پاسخ از جماعت دور شد.
گويا موقعيّت اين گونه بوده است كه وقتى شخصى مى خواهد حقيقت قضيّه را دريابد، چاره اى ندارد جز اين كه پرسش خود را با سوگند همراه نمايد تا اين كه زيد بن ارقم به احترام سوگندى كه او را داده است! واقعه را همان گونه كه از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله شنيده است بيان كند.

1 . مناقب علىّ بن ابى طالب عليه السلام، ابن مغازلى: 16.
2 . مسند احمد: 4 / 368.
3 . توجّه داريد كه چگونه حتّى خودشان از يك ديگر تقيّه مى كردند.
4 . كفاية الطّالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام: 62.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *